سر ظهر بود که در خانه پدری‌ام خوابیده بودم. با سر‌و‌صدای اطرافیان و فریاد‌های کمک، کمک ‌از خواب پریدم. همین که چشم باز کردم، آتش را دیدم که تمام فضای خانه را در‌بر‌گرفته بود و هر چه سر راهش بود می‌بلعید.

بلافاصله از جا بلند شدم، به دنبال راه فرار Escape می‌گشتم. دلهره و اضطراب از سرنوشت سایر اعضای خانواده داشت جانم را به لب می‌آورد. یادم نمی‌رود که به چه سختی خودم را از میان شعله‌های آتش و دود به بیرون پرتاب کردم.

همین که از خانه بیرون پریدم زمین خوردم که پدرم با چشمانی اشک‌بار سرم را در دستانش گرفت و کمکم کرد که بلندم شوم. اشک‌های جاری مادرم که سر‌ و‌ وضع دود گرفته‌ای داشت هنوز یادم است. اعضای خانواده پروانه‌وار گرد من می‌چرخیدند و خدا را شکر می‌کردند که سالم هستم.

وقتی دیدم اعضای خانواده همه سالم هستند، کمی آرام شدم. اما آتش‌ خانه کوچکمان، این آرامش را از بین برد. نمی‌دانستیم چه شده که خانه‌مان آتش گرفته است. همسایه‌ها جمع شده بودند و سطل‌سطل آب می‌آوردند تا آتش را خاموش کنند، اما به چشمان خودم دیدم که تمام زندگی‌مان در حال سوختن بود. گوشه‌ای نشستم و به خاطر ناتوان بودنم گریه کردم.

چند دقیقه بعد ماشین آتش‌نشانی آمد و لحظاتی بعد آتش را خاموش کردند. بیشتر وسایلمان سوخته بود و همان چیزهایی که مانده بود هم به لطف آتش‌نشانان سالم ماند. فراموش نمی‌کنم مرحوم شجاعی، فرمانده وقت آتش‌نشانی خودش هم آمده بود. او دستی به سرم کشید و گفت: «‌جوان چرا گریه می‌کنی؟ شکرگزار خدا باش که همه اعضای خانواده‌ات سالم هستند. آن چیزی که ارزشمند است، جان شما و خانواده‌تان است نه اسباب‌و‌اثاثیه منزل، چون همه این وسایل دوباره به دست می‌آید و تنها جان است که قابل خریدن نیست. اگر روزی آتش‌نشان بشوی می‌فهمی من چه می‌گویم.» این حرف‌ها صادقانه‌ترین نصیحت‌هایی بود که تا آن موقع می‌شنیدم و مسیر زندگی‌ام را به کلی تغییر داد. هیچ وقت آن حرف‌ها یادم نشد، چه آن روزی که به لباس مقدس آتش‌نشانی ملبس شدم و چه امروز که چندسالی از دوران بازنشستگی‌ام می‌گذرد.

روایتگر این خاطره حسین جاودانی، سرپرست شیفت آتش‌نشانی مشهد، است که پس از سال‌ها خدمت و امدادرسانی به شهروندان، لباس مقدس آتش‌نشانی را از تن درآورد و بازنشسته شد.

سهیل دیبا

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

جوان 35 ساله ایرانی به خاطر اجاره دادن خانه های لوکس به گنگسترهای امریکایی دستگیر شد

زنم آنقدر بد حجابی کرد تا جای که شرور محل دست از سرش بر نمی دارد!

مال حرام زنم را از من گرفت!

خبر بد برای خانواده فردین / افغانی ها در مرگ او چه نقشی داشتند؟+عکس

ناصر دست از سر نوعروس بر نمی داشت / او سمیه را در محل کارش دیده بود!+عکس

مرد همسایه زن و مردی را در اتاق خواب کشت و جسد آنان را تکه تکه کرد

التماس های زن جوان مرا بیشتر تحریک می کرد / گفتگو با جوانی که مسافر زن را به خلوتگاه می برد + عکس

حمله تبهکار چاقو به دست به آرایشگاه زنانه در بجنورد

محموله بی صاحب / گفتگو با 2 قاچاقچی بین المللی مشروبات الکلی+عکس

ردپای یک دختر در قتل فجیع خواهرزاده 20 ساله محمد اسحاق

نقشه کثیف، سرنوشت راننده تریلی را به باد داد

پس از پایان امتحانات!، تخلفات دبیرستان معین تهران بررسی می شود