پسر 16 ساله ای که به همراه مادرش وارد کلانتری شده بود تا به خاطر ترک انفاق و کتک کاری های شدید از پدرش شکایت کند در حالی که بیان می کرد دیگر چاره‌ای جز شکایت برایم نمانده است به شرح داستان تلخ گذشته اش پرداخت و گفت: روزهای کودکی من و خواهرم همواره با کتک کاری های پدرم همراه بود و چیزی جز حسرت و تنهایی به خاطرم نمی آید. پدرم مردی معتاد Addicted و بیکار بود که هیچ اهمیتی به زندگی نمی داد در این میان مادرم با کارگری در خانه های مردم هزینه های زندگی را تامین می کرد. من و خواهر دوقلویم وقتی از مدرسه به خانه بازمی گشتیم باید غذایی را می خوردیم که شب گذشته مادرمان پخته و داخل یخچال گذاشته بود اما گاهی اوقات نیز وقتی مادر از سرکار به خانه بازمی گشت آن قدر خسته و کوفته بود که خوابش می برد و نمی توانست غذای فردای ما را آماده کند و ما باید روز بعد تا زمان بازگشت مادرم گرسنگی را تحمل می کردیم.

در عین حال جرئت نداشتیم در این باره به پدرمان چیزی بگوییم. چرا که باید به جای غذا کتک می خوردیم. پدرم بیشتر اوقاتش را در اتاقک کوچک داخل منزل سپری می کرد گاهی من و سمیرا یواشکی به آن جا می رفتیم و پدرم را پای منقل یا کشیدن سیگار یا هنگام مصرف مشروب می دیدیم. مادرم به خاطر فقر مالی آن خانه کوچک را در انتهای یکی از شهرک های حاشیه مشهد اجاره کرده بود و من و خواهرم برای رفتن به مدرسه باید مسافت زیادی را داخل بیابان و زمین های کشاورزی طی می کردیم آن روزها از ترس سگ های ولگرد وحشت زده دست خواهرم را می گرفتم تا هرچه زودتر از آن بیابان ها عبور کنیم. بعد از بازگشت از مدرسه نیز در خانه تنها می ماندیم و جرئت بیرون رفتن از منزل را نداشتیم. چرا که اگر پدرم از داخل اتاقک بیرون می آمد و ما در کوچه بودیم دستمان را با سیگار داغ می کرد یا با ترکه به دست هایمان می کوبید.
خیلی دوست داشتیم با دوستانمان در کوچه و خیابان بازی کنیم اما از ترس پدر فقط منتظر مادرمان می ماندیم تا از سرکار به خانه بازگردد و دست هایمان را با روغن چرب کند. خواهرم 12 سال بیشتر نداشت که پدرم او را به یکی از اقوامش که جوان معتادی بود شوهر داد. یادم می آید که که خواهرم از ترس با لباس عروسی فرار کرد ولی هنوز از خانه داماد خارج نشده بود که او را گرفتند و ... مدتی بعد مادرم بیمار شد و نتوانست مانند قبل کار کند من هم با وجود این که به درس و مدرسه علاقه مند بودم ترک تحصیل کردم و در یک پیتزافروشی مشغول کار شدم آن قدر کارم را درست انجام دادم تا صاحبکارم حقوقم را از 400 به 600 هزار تومان افزایش داد. ولی نیمه شب گذشته وقتی خسته از سرکار آمدم پدر معتادم دوباره به من حمله ور شد و پس از شکستن تلفن همراهم من و مادرم را کتک زد حالا نیز می خواهم بعد از بازگشت از سربازی پیتزافروشی دایر کنم تا مادرم مجبور به کارگری در هتل نباشد و بتوانم به خواهرم نیز که شوهر معتادی دارد کمک کنم و ...

شایان ذکر است بعد از برگزاری جلسه مشاوره در کلانتری این نوجوان شکایت خود از پدرش را پس گرفت اما به دستور سروان ولیان (رئیس کلانتری پنج تن) پدر او به مراکز روان درمانی و ترک اعتیاد معرفی شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید. 

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

راز شیطانی مادر عروس، داماد را به دادگاه کشاند!

ارتباط شیطانی زن شوهردار با راننده اتوبوس اتوبوس / هر هفته با فرشاد به مسافرت می رفتم!

وقتی به هوش آمدم فهمید مصطفی از آزار و اذیت شیطانی من فیلم گرفته است / او مدام پیشنهاد شرآور می داد! + گفتگو

برف شدید بار دیگر لاشه هواپیمای تهران-یاسوج را مدفون کرد + فیلم و عکس

زندگی شرم آور یک زن و شوهر جوان / دخترم را 100 هزارتومان فروختند!

وقتی سراسیمه وارد خانه شدم دختر بیتا را در وضعیت بدی دیدم! / مرد شیطان صفت می دانست او تنها است!

بوسه محیط بان بر گونه آهوی اسیر شده / عکس

نجات معجزه آسای 2 کودک از آتش سوزی وحشتناک یک خانه در مشهد

شوهرم می گوید من شرافتم را فروخته ام / مثل شبح پشت سرم ظاهر شد!

این پایتون عظیم در داخل دیوار پنهان شده بود + فیلم

اتفاق عجیب در یک مناظره تلویزیونی + فیلم

اقدام زشت دختر پادشاه عربستان با یک عکاس / او کتک خورد تا پای این دختر را ببوسد!

وقتی فهمیدم شوهرم با دختر همسایه ارتباط شوم دارد نقشه شرم آوری کشیدم / رامین جای خالی شوهرم را پر کرد!

3 سال زندان برای دختر دانشجو به خاطر ارسال 12 پیامک!

​فوری / پزشک تبریزی بخاطر قتل عام مرموز قصاص می شود + عکس

فیلم اعدام در ملاء عام 2 برادر در گچساران + فیلم و عکس

خواهر 12 ساله ام عروس شد / او شب اول از ترس با لباس عروس فرار کرد!

خلبان جت دختر ترکیه ای هنگام برخورد با کوه پودر شده است؟! / هنوز هیچ اثری نیست! + عکس