دزد The Thief 30 ساله ای که با صدور دستورهای ویژه ای از سوی قاضی Judge شریعت یار (معاون دادستان مشهد) و با تلاش شبانه روزی ماموران پاسگاه انتظامی سلطان آباد مشهد پس از مدت ها تعقیب و گریز دستگیر شده است درحاشیه اولین جلسه بازپرسی و درحالی که حلقه های فولادین قانون Law برای چندمین بار به دستانش گره خورده بود، رفتارهای خشن پدرش را عامل همه بدبختی هایش دانست و در تشریح ماجرای زندگی اش گفت: در منطقه پیچ ساغروان مشهد به دنیا آمدم و تا کلاس پنجم ابتدایی تحصیل کردم اما به درس و مدرسه علاقه نداشتم و کودکی درس خوان نبودم.

به همین دلیل ترک تحصیل کردم و در یک صافکاری مشغول کار شدم. به خاطر علاقه ای که به کارهای فنی داشتم خیلی زود فوت و فن این کار را آموختم اما در حالی که به سن نوجوانی رسیده بودم خیلی از پدرم می ترسیدم. او چگونگی رفتار با فرزندانش را نمی دانست و برای تربیت من که نوجوانی پرشور و شر بودم همواره از شیوه کتک کاری استفاده می کرد.

با این وجود مدتی را هم با پدرم در حرفه بنایی و کارگری ساختمان مشغول کار شدم ولی دیگر رفتارهای خشن پدرم را نمی توانستم تحمل کنم به همین دلیل یک روز سوار اتوبوس شدم و از خانه فرار Escape کردم. این گونه بود که سرنوشتم تغییر کرد و مسیر بیراهه را در زندگی انتخاب کردم. 14 ساله بودم که به حاشیه تهران رفتم و با چند جوان خلافکار آشنا شدم.

اگرچه ابتدا به قصد کارکردن و تشکیل زندگی مستقل از خانه فرار کردم اما خیلی زود در دام باندهای خلافکاری افتادم و در شهرستان ایوانکی به سرقت Stealing و زورگیری از مغازه داران روی آوردم. زمانی چشم باز کردم که مغازه داری را با ضربات چاقو روانه بیمارستان کرده بودم. آن زمان 17 سال بیشتر نداشتم که توسط ماموران دستگیر و با 40 شاکی روبه رو شدم ولی بعد از چهار سال تحمل زندان Prison مشمول عفو و از زندان آزاد شدم.

این درحالی بود که در زندان با انواع مواد مخدر Drugs آشنا شده بودم و بعد از آزادی Freedom در حالی به دنبال این مواد خانمان برانداز رفتم که دیگر نتوانستم از آن جدا شوم. تاکنون بارها اعتیادم را ترک کرده ام اما هر بار چند روز یا چند هفته بیشتر طول نکشیده است. بعد از این ماجرا به مشهد بازگشتم و به خلاف کاری هایم ادامه دادم تا این که در سال 1384 با دختری که به ملاقات برادرش در زندان چناران آمده بود آشنا شدم و بعد از یک سال رابطه پنهانی باهم ازدواج کردیم. ولی من به خاطر این که در صافکاری شیوه باز کردن قفل خودروها را آموخته بودم، دست به سرقت خودرو می زدم تا این که در سال 1389 دوباره با خودروی سرقتی دستگیر و برای سه سال دیگر روانه زندان شدم و همسرم نیز از من طلاق گرفت در حالی که دختر کوچکی داشتم . بعد از آزادی سعی کردم دنبال مواد نروم اما نشد تا این که از دو ماه قبل دوباره سرقت ها را از سر گرفتم و ... 
ماجرای واقعی براساس یک پرونده قضایی / برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی