زن 45ساله که دیگر نمی توانست از ریختن اشک هایش جلوگیری کند به مشاور کلانتری گفت: 17ساله بودم که با یکی از بستگان پدرم در زاهدان ازدواج کردم. همسرم مردی معتاد Addicted و عیاش بود اما ازدواج های قومی و قبیله ای مانع از مخالفت من با این ازدواج می شد و به ناچار باید انتخاب خانواده ام را می پذیرفتم اما یک سال پس از آغاز زندگی مشترک و زمانی که پسرم را باردار بودم، همسرم به جرم Crime حمل موادمخدر زندانی Prisoner شد و بدین ترتیب 7 سال از عمرم را در تنهایی گذراندم.

هنوز مدت زیادی از آزادی Freedom او نگذشته بود که دوباره به کارهای خلافش ادامه داد و این بار نیز درحالی که دخترم را باردار بودم دوباره روانه زندان Prison شد دیگر تحمل این وضعیت را نداشتم و پس از تولد دخترم به حکم دادگاه از او طلاق گرفتم اما چون موضوع طلاق در قبیله ما بسیار شوم و زشت بود نمی توانستم به خاطر تهدیدهای خانواده ام از خانه خارج شوم.

یک سال بعد از این ماجرا و با اصرار مادرم، برادرانم اجازه دادند تا برای زیارت به مشهد بیایم در قطار با زنی خوش برخورد و خوش مشرب آشنا شدم او با اصرار زیاد و در پایان سفر ما را به منزلش برد و چند روزی را که در مشهد سپری کردیم مهمان آن زن میانسال بودیم یک ماه بعد از این که به زاهدان بازگشتیم همان زن در تماس تلفنی با مادرم مرا برای یکی از دوستان همسرش خواستگاری کرد من که شکست تلخی را تجربه کرده بودم فرزندانم را بهانه کردم و حاضر به ازدواج مجدد نشدم چرا که کمتر مردی حاضر می شد با زنی که صاحب 2 فرزند است ازدواج کند اما چند روز بعد آن مرد به همراه حلیمه خانم به زاهدان آمدند و او که از تمکن مالی خوبی برخوردار بود همه شرایط مرا برای ازدواج پذیرفت.

این گونه بود که من به همراه 2 فرزندم عازم مشهد شدیم و او از فرزندانم نیز مراقبت می کرد. یک سال از ماجرای ازدواجم با «قادر» می گذشت و من از زندگی ام راضی بودم ولی کم کم متوجه شدم که او همسر و 3 فرزند دیگر دارد اگرچه ضربه روحی سختی بر من وارد شد اما پنهانی اشک می ریختم و از این موضوع به خانواده ام چیزی نگفتم این درحالی بود که فرزندانم به سن نوجوانی رسیده بودند و مدام با قادر درگیر می شدند او نیز آن ها را به شدت کتک می زد تا این که فرزندانم به ناچار به زاهدان بازگشتند و هر دو نزد پدرشان در دام هیولای شوم اعتیاد گرفتار شدند. من به خاطر 2 فرزند دیگرم مجبور بودم پرخاشگری ها و کتک های قادر را تحمل کنم و او هر بار به بهانه های واهی مرا کتک می زد و اعضای بدنم را می شکست اما شب گذشته وقتی مرا با چاقو مجروح کرد دیگر از زندگی با او وحشت دارم و برای رهایی از این وضعیت طلاق را تنها راه چاره می دانم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

علت انفجار و آتش سوزی شدید زاغه مهمات تیپ 292 زرهی دزفول

شلیک مرگبار زن شجاع لردگانی به مرد متجاوز / نیمه شب تنها بودم که مرد شیطان صفت وارد اتاق خوابم شد

دختر 14 ساله به اصرار خواهرش با شوهر او ارتباط شوم گرفت / نیما و سارا به آخر شرط بندی نرسیدند! + عکس

زایمان شگفت انگیز در کرج

آتوسای 12 ساله 2 شب به اختیار خودش در خانه شیطان خوابید!

ازدواج سعیده 11 ساله با مرد 31 ساله / این مرد 6 فرزند داشت! + عکس

سقوط مرگبار خواستگار قدیمی از طبقه سوم خانه دختر باردار در تهرانپارس

سرنوشت تلخ دختری به نام «سمیه » ایران را تکان داد

مهندس قاتل: پسر 8 ساله ام اجازه داد او را بکشم! / به همسرم شک داشتم همه باید می مُردیم

پیام تلخ به خانواده های جانباختگان هواپیمای تهران-یاسوج

«مهرداد» جاهای حساس من را سوزن می زد و با فندک می سوزاند

در خوابگاه دخترانه دانشگاه شهید چمران چه بر سر دختر جوان آمد ؟!

3 دختر برای شهردار تهران رقصیدند! + فیلم

شوهرم همیشه زندان بود و من باردار!

از خانه پدرم فرار کردم و صیغه عباس شدم / او وقتی فهمید باردار شدم ناپدید شد!

وقتی باردار شدم سروش ناپدید شد / او با یک زن اجاره ای مرا خواستگاری کرده بود!

وبگردی