کابوس در شب های زندان برای قاتل پسر بچه / گفت و گو با مرد بی رحم + عکس
رکنا: شب ها در زندان خوابم نمی برد 13 ماه است که در بند قتل زندانی هستم ولی به خاطر عذاب وجدان، همواره کابوس می بینم!... ا
ین ها بخشی از جمالت مرد 32 ساله ای است که با قساوت پسر 9 ساله اش را از بالای تقاطع غیرهمسطح کابلی در مشهد به وسط بزرگراه پرت کرد و او را به طرز فجیعی به قتل رساند.
این مرد در حاشیه آخرین جلسه محاکمه که در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی و به ریاست قاضی Judge مجتبی علیزاده برگزار شد، در حالی به سوال ها پاسخ داد که تعدادی از دانشجویان کارشناسی اشد رشته روان شناسی نیز سوالات علمی خود را در پایان جلسه دادگاه از متهم به قتل Murder پرسیدند. آن چه می خوانید خالصه ای از پاسخ های متهم است.
اسمت چیست؟
مصطفی- ط
چند سال داری؟
الان 32 سال دارم.
چقدر سواد داری؟
تا کلاس دوم راهنمایی درس خواندم.
چرا ترک تحصیل کردی؟
مدرسه برایم جذابیتی نداشت و علاقه ای هم به درس نداشتم.
شغلت چیست؟
از همان دوران نوجوانی به شاگردی در نانوایی مشغول شدم بعد از آن هم که دیگر این کار را یاد گرفتم خودم شاطر نانوایی بودم.
سیگار هم می کشی؟
بله!
اولین بار چگونه سیگار مصرف کردی؟
آن زمان 15 ساله بودم که برای اولین بار هوس کردم کشیدن سیگار را تجربه کنم. همان روز یک نخ سیگار خریدم و به طور پنهانی کشیدم. بعد از آن هم به کشیدن سیگار عـادت کردم.
الان هم سیگار می کشی؟
بله! از آن زمان تاکنون سیگار را ترک نکرده ام!
با همسرت چگونه آشنا شدی؟
او دختر یکی از دوستان مادرم بود و خانوادگی آن ها را می شناختیم.
اختلافاتتان چگونه شروع شد؟
از همان روزهـای اول زندگی با یکدیگر اختالف داشتیم انگار حرف هم را نمیفهمیدیم و از نظر اخالقی هیچ تفاهمی نداشتیم و همواره بر ضد خواسته های یکدیگر عمل می کردیم در واقع دو چیز متضاد مثل آب و آتش بودیم.
این اختالفات چه وقت به اوج خودش رسید؟
حدود چهار سال قبل وقتی او مهریه اش را به اجرا گذاشت و من مجبور شدم فرار Escape کنم.
چه مدت فراری بودی؟
حدود شش ماه به صورت مخفیانه در تهران زندگی می کردم اما وقتی آب ها از آسیاب افتاد و به مشهد بازگشتم توسط ماموران دستگیر شدم!
چه مـدت در زنــدان بــودی؟
حــدود یک سـال به جرم نپرداختن نفقه و مهریه در زندان Prison بودم تا این که با مساعدت ستاد دیه آزاد شدم.
به همین دلیل از همسرت جدا شدی؟
نه! او خودش طالق غیابی گرفته و با فرد دیگری ازدواج کرده بود.
پسرت با تو زندگی می کرد؟
بله! وقتی از زندان آزاد شدم، حضانت پسرم را گرفتم تا با من زندگی کند ولی هفته ای دو روز او را به خانواده همسرم می سپردم.
پسرت را دوست داشتی؟
خیلی! اول مهر بود و من او را در مدرسه ثبت نام کرده بودم! شور و شوق عجیبی داشت تا به مدرسه برود!
پــس چــرا او را بــه قتل رســانــدی؟
از نــق زدن هــا و بهانه گیری هایش خسته شده بودم! او مدام تکرار می کرد
که چرا از مادرم طالق گرفتی؟
مرا بدبخت کردی! و از این قبیل حرف ها که بسیار مرا آزار می داد.
الان چه احساسی داری؟
عذاب وجدان دارم، شب ها در زندان خوابم نمی برد و کابوس می بینم. گاهی شب تا صبح نمی خوابم!
بین اعدام execution و تحمل زندان کدام را می پسندی؟
خوب مسلما حبس بهتر است ولی خوب باید تاوان اشتباهم را بپردازم!
بعد از آزادی Freedom از زندان چه می کنی؟
من دیگر یک مهره سوخته هستم و به درد جامعه نمی خورم، چون باید عمرم را در زندان بگذرانم!
روزی که پسرت را از بالای پل Bridge پرت کردی چه لباسی به تن داشت؟
لباس های تمیزی داشت، پیراهن آستین دار و شلوار لی و جوراب سفید به او پوشانده بودم!
آیا به عاقبت این کار هولناک هم فکر کردی؟
نه! هیچ وقت به عاقبت آن نتوانستم فکر کنم!
الان که در زندان هستی به چه فکر می کنی؟
به آزادی می اندیشم اما عذاب وجدان هم دارم! البته کسی که در زندان است طرز تفکرش با فردی که آزاد است فرق می کند!
اعتیاد هم داری؟
بله! قبال مواد مصرف می کردم حال که 13 ماه است در زندان هستم!
ریشه اختالفات خانوادگی را در چه چیزی می دیدی؟
دخالت های خانواده همسرم بود البته بیکاری هم بی تاثیر نبود چرا که وضعیت کار در بازار Store خراب بود من با آن که خودم شاطر بودم ولی باید می نشستم تا کاری پیدا شود.
چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟
مادرم را بیشتر دوست دارم!
با کشتن Killing فرزندت می خواستی از همسرت انتقام بگیری؟
نه! قصد این کار را نداشتم.
روز حادثه Incident مواد مصرف کردی؟
بله! حدود سه یا چهار تا قرص ترامادول 200 خورده بودم!
سابقه خبر: اواخر شهریور سال گذشته پیکر بی جان کودکی که از بالای تقاطع غیرهمسطح امام حسین)ع( معروف به پل کابلی در مشهد به پایین سقوط کرده بود، در وسط بزرگراه فجر کشف شد و بدین ترتیب پرونده پیچیده ای مقابل قاضی ویژه قتل عمد گشوده شد ابتدا تصور بر این بود که کودک مذکور دست به خودکشی زده است! اما پدر این کودک 9 ساله که مدعی بود فرزندش مفقود شده است وقتی در برابر سواالت تخصصی مقام قضایی قرار گرفت، ناگهان به جنایتی هولناک اعتراف کرد و گفت: پسرش را از کوی آب و برق به باالی پل کابلی برده و از آن جا پایین انداخته است. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
کثافت . تو نباید بعد از مرگ پسرت زنده بمانی. وقتی ازت می پرسند که بین اعدام و حبس کدام را ترجیح می دهی؟ می گویی حبس، یعنی عذاب وجدان نداری، یعنی اصلا وجدان نداری. یعنی قلبا ناراحت نیستی