به گزارش گروه حوادث رکنا، در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی Judge محسن زالی بوئینی و با حضور یک مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.

وی گفت: مسعود 27ساله متهم است ششم تیرماه سال 95 دختر مورد علاقه اش به نام فائقه را در پارکینگ خانه پدری اش در تهرانسر با دو ضربه چاقو کشت و گریخت. اکنون با توجه به مدرک های موجود در پرونده برایش اشد مجازات می خواهم.

سپس پدر و مادر فائقه روبه روی قضات دادگاه ایستادند و برای قاتل The Murderer دخترشان حکم قصاص خواستند. مادر قربانی در حالی که اشک می ریخت گفت:فائقه تنها دخترم بود.ما و خانواده مسعود سالها با هم همسایه بودیم و هیچ مشکلی هم با هم نداشتیم .نمی دانم مسعود با چه انگیره ای دخترم را کشت. من به هیچ قیمتی حاضر به گذشت نیستم و برایش تقاضای قصاص دارم.

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح ماجرا پرداخت. وی گفت: سالها بود که فائقه را می شناختم و به او علاقه داشتم. چهار سال بود به او ابراز علاقه کرده بودم و با هم در ارتباط بودیم اما وقتی به او گفتم قصد دارم به خواستگاری اش بروم مخالفت کرد. فائقه می گفت: قصد دارد ادامه تحصیل بدهد و فرصت می خواهد تا درباره ازدواج با من فکر کند. من به فائقه فرصت دادم اما متوجه شدم در وایبر با یک پسر ناشناس چت می کنم. با او صحبت کردم اما فائقه گفت به پسر جوان علاقمند شده است.

این متهم ادامه داد: من از این ماجرا شوکه شده بودم . گمان می کردم در مدت چهار سال فائقه مرا به بازی گرفته است. به همین خاطر با او درگیر شدم اما او ادعا کرد این ماجرا را به دروغ مطرح کرده است. همان روز بود که ارتباطم را با او تمام کردم اما این فکر لحظه ای مرا رها نمی کرد.روز تولد فائقه بود که با او تماس گرفتم و از او خواستم تا برای گرفتن هدیه تولدش به پارکینگ خانه مان بیاید. او هم قبول کرد. هدیه فائقه در ماشینم بود. به همین خاطر به خانه برگشتم تا سویچ ماشینم را بردارم که چشمم به چاقوی اشپزخانه افتاد. همان موقع بود که بار دیگر حرف های فائقه درباره پسری که می گفت به او علاقمند است از به ذهنم عبور کرد. حالم بد شده بود و کنترل اعصابم را از دست داده بود.

این متهم در حالی که اشک می ریخت گفت: من در پارکینگ خانه به دختر مورد علاقه ام حمله کردم و او را با چاقو زدم. فائقه داد و فریاد می کرد که پدرم سر رسید و من از ترسم فرار Escape کردم. یک ساعت بعد وقتی با پدرم تماس گرفتم و فهمیدم فائقه جان سپرده است به کلانتری محل رفتم و خودم راتسلیم کردم.من دچار جنون شده بودم که دست به چنین کاری زدم.حالا هم چیزی برای از دست دادن ندارم و به مرگم راضی هستم. چند بار در زندان Prison دست به خودکشی زده ام و یکباره 21 روز در بیمارستان بستری بودم. اگر هم از قصاص رهایی پیدا کنم نمی توانم زندگی عادی داشته باشم. جامعه دیگر پذیرای من نیست و خودم هم نمی توانم به این زندگی ادامه دهم.به همین خاطر می خواهم تا زودتر اعدام execution شوم.

در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

وبگردی