گروه حوادث Accidents رکنا: زن 31 ساله درحالی که عنوان می کرد دیگر طاقت صحنه های وحشتناک ناشی از توهمات همسرم را ندارم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: با آن که همیشه از بزرگ ترها می شنیدم که ازدواج مهم ترین و سرنوشت سازترین تصمیم هر فرد در زندگی است اما نمی دانم چرا خیلی از موضوعات اساسی مانند ایمان و اعتقادات مذهبی را نادیده گرفتم و 10 سال قبل در یک عشق هیجانی، عاشق تیپ و ظاهر زیبای پسر جوانی شدم که همواره چشمش به دنبال زنان و دختران دیگر بود. آن زمان تحصیلاتم در مقطع متوسطه به پایان رسیده بود که با «صدرا» ازدواج کردم ابتدا از این که همسرم بسیار خوش قیافه بود نزد دوستانم احساس غرور می کردم اما خیلی زود فهمیدم که او تعهدی نسبت به من و زندگی اش ندارد و با زنان و دختران دیگر نیز ارتباط برقرار می کند. زندگی مشترک من و «صدرا» یک سال بیشتر طول نکشید چرا که از بیماری های واگیردار مانند ایدز و هپاتیت وحشت داشتم و احتمال می دادم همسرم بر اثر روابط غیراخلاقی با زنان دیگر دچار این بیماری ها شده باشد. این گونه بود که از «صدرا» طلاق گرفتم و به منزل پدرم بازگشتم 2 سال بعد از این موضوع مردی به خواستگاری ام آمد که 15 سال از من بزرگ تر بود و 3 فرزند خردسال داشت. فکر کردم اگر با مردی که از همسرش جدا شده ازدواج کنم بهتر است چرا که او بیشتر مرا درک می کند به همین خاطر با «بهبود» ازدواج کردم و مسئولیت فرزندان او را نیز به عهده گرفتم اما خیلی زود دوباره شیشه آرزوهایم شکست چرا که فهمیدم بهبود بهمواد مخدر Drugs اعتیاد دارد و همسرش هم به این دلیل از او طلاق گرفته بود.چاره ای جز تحمل نداشتم و تصمیم گرفتم به هر طریقی زندگی ام را حفظ کنم. اما وضعیت همسرم روز به روز بدتر می شد و به خاطر استفاده از مخدرهای صنعتی «توهم» همه وجودش را فرامی گرفت. او مدام به من تهمت می زد و به خاطر سوءظن های شدیدش حتی کلید منزل را در اختیارم نمی گذاشت از سوی دیگر به دلیل مصرف زیاد مواد مخدر خانه نشین شده بود و من مجبور بودم برای تامین هزینه های زندگی پرستاری فرزندان یکی از بستگان نزدیکم را به عهده بگیرم. او نیز به خاطر دلسوزی کمک های نقدی وغیرنقدی زیادی به من می کرد با این وجود هر بار که از سر کار به منزل باز می گشتم همسرم به شدت کتکم می زد تا ثابت کنم چرا چند دقیقه دیرتر آمدم. چند روز قبل نیز به خاطر ترافیک در خیابان، اتوبوس دیرتر به ایستگاه رسید و همسرم که دچار توهم بود باز هم مرا زیر مشت و لگد گرفت. دیگر از این وضعیت خسته شده بودم که در یک شرایط روحی و روانی تعدادی قرص به قصد خودکشی خوردم و با خانواده ام تماس گرفت. برادر و شوهر خواهرم هراسان خود را به منزل ما رساندند اما «بهبود» با آن ها درگیر شد و چاقویی به پهلوی برادرم زد او سپس شیشه های خودروی شوهر خواهرم را نیز با آجر تخریب کرد که با دخالت همسایگان ما به بیمارستان منتقل و بستری شدیم حالا هم ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس Police پیشگیری خراسان رضوی

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

این اخبار را از دست ندهید:

قصاب روستا که به یک زن جوان نظر سوء داشت در زنجان اعدام شد

بلای وحشتناکی که شوهر سابقم حسام بر سر خواهرم که در خانه تنها بود، آورد

این مرد چکش به دست را می شناسید؟ / او وارد خانه های حوالی ونک می شد و ... + عکس

چند روز بعد از عروسی مارال کاری کرد که شوکه شدم / دیگر به او اعتماد ندارم و ...

ناگفته های شوم زن جوان از خلوتگاه شیطانی در خیابان گاندی تهران / زن و مرد به اعدام محکوم شدند

زندگی 4 ساله یک هنرمند با زباله ها + عکس

ماجرای گورخوابی یک پدر و دختر + فیلم و عکس

نوزادی رها شده در کاخ دادگستری

کلاهبرداری میلیاردی با استفاده از کارت ملی گمشده + فیلم

جوان گرگانی وقتی دختر مورد علاقه اش را دید دست از خودکشی کشید و ...

مادرشوهرم مچ عروسش را با مرد غرییه گرفت و ...

اقدام شوم با دختر جوان که یکسال در آپارتمان شیطان اسیر بود+ عکس

سئوالات اختصاصی کنکور رشته ریاضی سال 96

بلای وحشتناکی که پیش از کنکور سر دختر داوطلب آمد / او برای همیشه از دانشگاه رفتن محروم شد

فوری / دستگیری ۲۱ داعشی آموزش دیده در مشهد

ازدواج سفید زن شوهردار با صاحب یک معدن در تهران

دختر دبیرستانی بودم که عاشق صدرا پسر خوشتیپ محله شدم و ...