از روزی که زن جوان را سوار ماشینم کردم زندگی ام سیاه شد / او شوهر داشت و....
خسته و کوفته از سر کار به خانه برمیگشتم. زن جوانی را به عنوان مسافر سوار خودروی خود کردم. بیمقدمه، سر صحبت را باز کرد و خواهش کرد گوشی تلفن همراهم را به او بدهم تا با خانهشان یک تماس ضروری بگیرد.
در رودربایستی گیر کردهبودم. با اصرار او، بهناچار گوشی تلفن را در اختیارش گذاشتم. غافل از آن بودم که به گوشی تلفن خودش تکزنگ زدهاست.
او را به مقصد رساندم و چون دلم برایش میسوخت، کرایه هم نگرفتم. بعد از چند ساعت، مزاحمتهای تلفنی آغاز شد. حتی در تلگرام هم پیامهای عاشقانه برایم ارسال میشد. متوجه شدم فرد مزاحم همان زن جوان است.
جوابش را ندادم. دو روز از این ماجرا گذشت. از شماره دیگری برایم پیامهای تهدیدآمیز ارسال میشد. فردی ادعا میکرد شوهر آن زن است و... .
باورم نمیشد چه میشنوم. فرد مزاحم زنگ میزد و میگفت همسرش از خانه فراری بوده و از گوشی تلفن همراه من با شماره تلفن او تماس گرفته شده است. در تماسهای بعدی که همچنان با لحن تهدیدآمیز مرد ناشناس همراه بود، فهمیدم آنها قصد اخاذی دارند. جوابشان را ندادم و خودشان از رو رفتند، اما متاسفانه همسرم با این قضیه کنار نمیآمد. سر همین مسئله و در حضور مادرش دعوا راه انداخت. از کوره دررفتهبودم. به طرفش حمله کردم. مادرش جلو آمد و ناخواسته هلش دادم. از من شکایت کردند و کارمان بیخود و بیجهت به کلانتری کشیدهشد. خدا خیرش بدهد کارشناس مشاوره پلیس Police را که واقعا راست میگویند که باید قدرت «نه» گفتن داشتهباشیم. اگر گوشیام را به آن زن ندادهبودم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر