3 روز شکنجه وکیل جوان در اسارتگاه مردان مخوف / تهدید برای کناره گیری از یک پرونده میلیاردی

به گزارش رکنا: ساعت 6 عصر 28 تیرماه سال جاری وکیل پایه یک دادگستری تهران داخل دفترش در منطقه سعادت آباد سرگرم مطالعه پرونده بود که صدای زنگ دفتر به صدا در آمد.
بابک که فکر می کرد همکارانش برای دیدنش آمده اند بدون نگاه کردن از چشمی د،ر اقدام به بازکردن در دفترش کرد که ناگهان مرد قوی هیکلی که کلاه کاسکت به سر داشت وارد دفتر شد و با چاقویی که در دست گرفته بود به سمت بابک حمله کرد.
بابک که در برابر این صحنه شوکه شده بود ابتدا با مرد چاقو به دست درگیر شد تا اینکه مرد مرموز ادعا کرد که از ماموران حفاظت قوه قضاییه است و کارتی را که همراهش بود در یک لحظه در برابر چشمان بابک گرفت و خواست تا آرام باشد.
وکیل جوان لحظاتی آرام شد و نمی دانست که این مرد مامور است یا دزد، که در این لحظه مرد مرموز به سمت میز کاربابک رفت و پس از بررسی پرونده ها، 2 پرونده که مربوط به یک اختلاف حساب میلیاردی بود را از روی میز برداشت و از بابک خواست تا همراهش به بیرون بیاید.
بابک وقتی دید که باید همراه مرد کلاه به سر برود احتمالش را داد که شاید این مرد واقعا مامور باشد به همین خاطر همراه او سوار بر آسانسور شد و دراین لحظات چاقوی مرد مرموز روی پهلوی وکیل جوان قرار داشت.
رهکذران زیادی از جلوی ساختمان رفت وآمد می کردند که مرد مرموز از بابک خواست تا بدون سرو صدا یک خودروی دربستی بگیرد.
بابک و مرد کلاه به سر در صندلی عقب یک پراید نشسته و در حالیکه وکیل جوان به فکر فرو رفته بود که چه ماجرایی پیش رویش است مرد مرموز در خیابان فرهنگ دستور داد تا خودرو توقف کند.
خودروی پرشیا سفید رنگی در انتظار این 2 مرد بود که 2 سرنشین آن نیز با کلاه چهره های خود را پوشانده بودند که پس از سوار شدن بابک در خودرو، مردان مرموز اقدام به بستن چشمان وی کرده و خودرو شروع به حرکت کرد.
مسیر خیابان نشان از آن داشت که خودرو در مسیر بزرگراه چمران به سمت جنوب است و پس از نیم ساعت از سرعت خودرو کاسته شد و گویا مردان مرموز در خیابان های مرکزی شهر حضور داشتند که در این لحظه خودرو توقف کرد.
بابک چشمانش بسته بود و هزار و یک فکر در سر داشت تا اینکه صدای بالا رفتن در کرکره ای ساختمانی به گوش رسید و خودرو وارد خانه قدیمی شد.
بابک در حالیکه چشمانش بسته بود با تهدید مردان مرموز از خودرو پیاده شد و از پله های خانه قدیمی به سمت زیر زمین رفت.
پس از پایین رفتن از 20 پله صدای باز شدن در فلزی اتاقی به گوش رسید و بابک وارد آن شد و پس از باز کردن چشمانش خود را در یک اتاق 6 متری دید که یک صندلی و میز درگوشه اتاق قرار داشت.
در بسته شد و وکیل جوان در این اتاق مخوف زندانی بود تا اینکه پس از یک ساعت در اتاق باز شد و مرد قوی هیکل که همچنان کلاه کاسکت به سر داشت با در دست داشتن چند برگه که بالای آنها آرم قوه قضاییه ثبت شده بود از بابک خواست تا نام افراد و قضاتی را که با آنها کار می کند یادداشت کند.
بابک که در برابر حرفهای عجیب مردان مرموز روبرو شده بود ابتدا سکوت کرد و اما وقتی در برابر تهدید و شکنجه های مرد قوی هیکل قرار گرفت به ناچار ادعاهای دروغینی را اعتراف کرد و سپس مرد خشن از اتاق خارج شد.
2 روز از اسارت بابک در زیر زمین مخوف گذشت و این در حالی بود که وی از سوی مردان مرموز شکنجه های روحی و جسمی می شد تا اینکه روز سوم حرفهای این مردان تغییر کرد.
رییس باند که هنوز با کلاه کاسکت در برابر بابک قرار می گرفت از وکیل جوان خواست تا اطلاعات دقیق درباره روند پیگیری یک شکایت میلیاردی حرف بزند.
بابک وقتی فهمید این ماجراها زیر سر پرونده اختلاف ملکی و مالی میلیاردی است عنوان کرد که همه مدارک در اختیار موکلش است و مدارکی که در دفترش بوده کپی آنها بوده و هیچ ارزشی ندارد.
در این مرحله تهدیدهای روحی وکیل جوان بیشتر از روزهای گذشته شده بود و بابک هر لحظه احتمال می داد از سوی این مردان کشته شود تا اینکه ساعت 3 بامداد سومین روز اسارت در اتاق باز شد و 3 مرد در حالیکه کلاه به سر داشتند وارد اتاق شده و با بستن چشم های بابک او را به بیرون اتاق کشاندند.
لحظات به سختی می گذشت، بابک دوباره سوار بر خودروی پرشیا شد و خودرو شروع به حرکت کرد و وکیل جوان باتوجه به تهدیدهایی که شنیده بود تصورات منفی را در ذهنش تصویر سازی می کرد که همه آنها با مرگ پایان می گرفت تا اینکه با گذشت نیم ساعت خودرو در خیابانی توقف کرد.
چاقوی بزرگی روی گردن بابک قرار داشت یکی از مردان دستور داد تا وکیل جوان 10 قدم به جلو برود و سپس تا عدد 10 با صدای بلند شمارش کند و بعد کلاهی که به سر دارد را بردارد.
بابک دیگر چاقویی روی گردنش حس نمی کرد و هنوز چند قدمی برنداشته بود که کلاه را از سرش برداشت که در این لحظه خودروی پژو پرشیا سفید رنگ با سرعت از محل دور شد.
وکیل جوان که از اسارتگاه مردان مخوف زنده بیرون آمده بود و زمانیکه به اطرافش نگاه کرد متوجه شد در اتوبان جاده مخصوص قرار دارد که با حضور در کلانتری تهرانسر از ماجرای ربوده شدنش پرده برداشت.
بدین ترتیب بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران با مطالعه این پرونده دستور داد تا تیمی از ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران برای ردیابی عاملان این آدم ربایی مخوف وارد عمل شوند.
این ماجراها در حالی بود که خانواده وکیل جوان از همان روز نخست ناپدید شدن پسرشان با مراجعه به دادسرای امور جنایی از ناپدید شدن بابک خبر داده بودند و تحقیقات برای ردیابی وکیل جوان آغاز شده بود.
جالب اینکه وقتی وکیل جوان به دادسرای امور جنایی رفت و پس از اینکه ماجرای 3 روز اسارت در زیرزمین مخوف را بازگو کرد موبایلش به صدا در آمد و مردی با تهدید خواست تا بابک از شکایتش صرف نظر کند و در غیر اینصورت زندگی خانواده اش را ناآرام کرده و با تهدید به کشته شدن اعضای خانواده اش گوشی را قطع کرد.
بنا به این گزارش، در حالیکه سرنخ هایی از سوی مردان مخوف به دست آمده تحقیقات تکمیلی برای دستگیری عاملان این آدم ربایی خشن به دستور بازپرس سیفی از شعبه چهارم دادسرای ناحیه 27 در اداره 11 پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.