امیر وقتی به پاتوق دوستانش رفت فهمید دوستانش خواهر او را بیهوش کرده و در اتاق خوابانده اند!

پسر جوان اصلا دختر هایی را که اغفال کرده بود به یاد نمی آورد، او که از دولتی سر پدر کارخانه دار و میلیاردش در رفاه کامل بود، هر کاری که به قول خودش عشقش می کشید انجام می داد و از جوانی اش لذت می برد. او با دوستانش دختران نوجوان را شناسایی می کرد و پس از برقراری ارتباط تلگرامی با آنان به خلوتگاه می کشاند و با دوستانشان به آنان تجاوز می کرد و پس از گرفتن فیلم دختران بیچاره را تهدید می کردند تا اگر به کسی ماجرا را بگویند آبرویشان را خواهند برد.

سناریو تلخ

چیه امیر خان؟ فکر کردی ما بی عرضه و دست و پا چلفتی هستیم؟ نه داداش من، این طوری ها هم که تو فکرمی کنی نیست! نمی خواد سرمون منت بذاری که همیشه این تو بودی که بساط خوش گذرونی رو برامون فراهم کردی. یکی، دو ماهی هست که با یه دختر مثل پنجه آفتاب چت می کنم.
من که عکس شو دیدم هوش از سرم پرید، چه برسه به تو که عاشق خوشگل مشگلایی! دختره می ترسید یه قرار بذاریم و همدیگه رو ببینیم. فکر کردی فقط خودت مخ زدن بلدی؟ نه جونم، اونقدر از عشق و عاشقی حرف زدم که دختره رو راضی کردم فردا بیاد خونه پیشم. خوشبختانه از اونایی که هر بلایی هم که سرش در بیاری، از ترس آبروش هرگزحرفی نمی زنه! فردا که اومد، زنگ می زنم بیای تا بدین وسیله از خجالتت در بیایم!
و روز بعد ساعت دو بعدازظهر بود که موبایل امیر زنگ خورد. دوستش بود که به آرامی صحبت می کرد:" دختره اومد امیر، بهش قرص خواب آور دادم. الان خوابه خوابه. به دو، سه تا از بچه های دیگه هم زنگ زدم بیان. تو هم زودتر خودتو برسون!" و امیر هم که همیشه منتظر چنین فرصت هایی بود، ماشین مدل بالایش را روشن کرد و با سرعت به سمت خانه دوستش حرکت کرد.
سه نفر از دوستانش هم آمده بودند و هر کدام به نوبت داخل اتاق می رفتند و ... نوبت آخر، نوبت امیر بود. نوبت آخر، نوبت مرگ بود. نوبت زشتی و پلیدی و سیاهی... خدای من! امیر گوشه اتاق و روی تخت با خواهر خودش روبرو شد! خواهرش نور چشمان امیر بود، عزیز دردانه بود. امیر او را بیشتر از هر کسی در دنیا دوست داشت.
لحظاتی که مثل مسخ شده ها خیره شده بود به جسم بیهوش خواهرش، همه کارهایی که کرده بود مانند فیلم جلوی چشمانش جان گرفت. به یاد دخترکانی افتاد که بی آبرویشان کرده بود، به یاد مهتاب...

کسی نمی داند در آن لحظات چه بر امیر گذشت! دیگر هیچ چیز دست خودش نبود. با چاقوی ضامن داری که همیشه در جیب کتش داشت، خواهرش را غرق در خون کرد و سپس خودش را هم از پای درآورد.
همه شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه، سر مزار خشایار و خواهرش اشک می ریختند و برای زود پرپر شدنشان افسوس می خوردند. کمی آن طرف تر اما، پدر و مادری مات و متحیر، مانده بودند مردد که اگر کسی ازآنها پرسید: "چرا بچه هاتون کشته شدند؟!" چه جوابی دهند!

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

عباس مرد شرور مرا با خود به خانه اش برد و به زور لباس هایم را کَند!

جزییات فرار بن سلمان از کاخ با بدنی خون آلود

جوان 18 ساله که روی طناب دار مُرده بود زنده شد / در چابکسر رخ داد

فروش پاهای بریده شده انسان در رستوران! + عکس

این ستاره های خانم و آقا رفتارهای زشتی دارند + عکس و جزییات

رفتارهای خونسردانه مردی با چاقویی فرو رفته در سرش + فیلم عجیب

فیلم / وحید مرادی امروز در خانه حسین گودرزی قتل را بازسازی کرد + اختصاصی

جزییات مرگ یک زندانی با شوکر برقی در زندان بیرجند + عکس و سند

اعترافات شوکه کننده یک زن/ شوهرم پدر نوه دختری ام است ! + عکس

نامه تکاندهنده شهناز به شوهرش از اقدام بی شرمانه یک مرد

حمید صفت از زندان آزاد می‌شود / این خواننده اعدام نخواهد شد!

قتل عاطفه 9 ساله برای دزدیدن کلیه هایش ! / قاتل جسد را آتش زد + عکس دختربچه

پیدا شدن اجساد خلبان هواپیمای یاسوج ، رییس هیات والیبال و مادر 2 برادر

این شیاد را می شناسید؟! او به زنان تهرانی پیشنهاد ازدواج می داد + عکس

این 3 زندانی شکارچیان شب های تهران بودند + عکس بدون پوشش

آخرین خبر از جنجال خوردن گربه ها در روستاهای فقیر سیستان و بلوچستان + عکس

ناصر ملک مطیعی ستاره ماندگار سینمای ایران درگذشت + آخرین مصاحبه

این 2 دزد مهربان را می شناسید! / درخواست قاضی از مردم تهران+فیلم گفتگو وعکس

وبگردی