زهره حدادی: نواختن دخترم در جشنواره موسیقی امیرجاهد برایم خاطره ساز شد + فیلم

به گزارش رکنا، موسیقی هنر خاص و بسیار زیبایی است که فراگیری آن زیر نظر اساتید کاربلد و صبور در آینده موسیقایی و زندگی هنری هنرجو تاثیر بسزایی دارد. یکی از این اساتید بی ادعا و در عین حال حرفه ای و دلسوز که در پنجمین جشنواره موسیقی امیرجاهد شاهد لحظه لحظه همراهی او با تک تک هنرجویان در هنگام اجرا بوده ایم زهره حدادی است که مصاحبه ای را با او انجام دادیم تا بیشتر با او و فعالیت هایش آشنا شوید.

گزارش تصویری از پیانو نوازی در پنجمین جشنواره موسیقی امیر جاهد

لطفا مختصری خودتان را معرفی کنید و از تحصیلات تان بگویید.

سلام و درود خدمت شما؛ من زهره حدادی هستم متولد سال 1362 در تهران. تحصیلات من کارشناسی روانشناسی است و به حرفه تدریس پیانو مشغولم.

از چه سنی به نواختن و تدریس پیانو پرداختید؟

از سن 16 سالگی با حمایت پدرم وارد این عرصه شدم و در حال حاضر حدود 15 سال است که در زمینه تدریس پیانو مشغول فعالیت هستم.

درباره جشنواره امیر جاهد که به تازگی برگزار شد کمی برایمان توضیح دهید و اینکه چند نفر از هنرجویان شما در این جشنواره مهم موسیقی شرکت کردند؟

جشنواره امیر جاهد از تاریخ 11 آبان 1402 شروع شد و سوم آذر ماه اختتامیه آن بود. تعداد زیادی از هنرجویان من در بخش تک نوازی شرکت کردند. تعدادی از آنها هم برگزیده دوره های قبل هستند که در تاریخ بیست و چهارم آبان در برج آزادی به اجرای صحنه ای پرداختند.

خانم حدادی در جشنواره امیرجاهد

امیرجاهد که بود؟

محمدعلی امیرجاهد (زاده 1275 در تهران – درگذشته 1356در تهران) شاعر و تصنیف‌ساز بود. 2 جلد کتاب دارد که جلد اول آن دیوان امیرجاهد در سال 1333 با نت آهنگ‌هایش به چاپ رسیده‌ است و جلد دوم آن نیز در مرداد 1349چاپ شد و انتشار یافت و مجموعه فرهنگی هنری که من 3 روز در هفته در آن مشغول تدریس هستم خانه موزه استاد معین و امیرجاهد است که برگزار کننده  این جشنواره بودند.

چقدر برای آماده سازی هنرجویان خود به منظور شرکت به جشنواره امیرجاهد وقت گذاشتید؟

راستش چه در مورد آنهایی که از صفر با من شروع کرده اند چه نه، می شود گفت از روز اولی که پا به کلاس من‌ گذاشتند این سرمایه گذاری روحی و آموزشی آغاز می شود و مسلما آن هنرجویانی که حضور موفق تری در جشنواره داشتند از آن دسته بودند که از همان روز اول با اعتماد به کلاس و روش آموزشی، دقیق و منظم و بدون بهانه تراشی به تمرین پرداختند و مطمئنا توانستند حضور تاثیرگذارتری را هم‌ در جشنواره داشته باشند.

در جاهایی از اجرای این هنرجوها شاهد بودیم که استرس محیط بر آنها غلبه کرد و طبیعتا نت هایی را اشتباه نواختند. درمجموع آیا از آنها راضی بودید؟

در مجموع بله؛ چون شاهد تلاش تک تک شان در سایه حمایت خانواده و کلاس های آموزشی بودم. من هرکدام شان را با روز قبل و هفته قبل خودشان مقایسه می کنم نه با هنرجویان دیگر. خودتان حتما شاهد بودید که بعضی از آنها با مدت های آموزش کم پیشرفت‌های چشمگیری را داشتند و بعضی نه. پس نمی شود آنها را با یکدیگر مقایسه کرد چون هرکدام شرایط روحی، جسمی و خانوادگی متفاوتی را با یکدیگر دارند.

در این عرصه یا عرصه های دیگر حتی انسان را فقط باید با روز قبل خودش مقایسه کرد. اکثر هنرجویان توانسته بودند این برتری را ایجاد کنند و من با توجه به چالش های بسیاری که آن روز در یک زمان به ذهن آنها وارد شد ازجمله اجرای صحنه ای بزرگتر، نوازندگی با ساز فول گرند و ... می توانم بگویم از برآیند کار هر یک در مقابل گذشته خودش راضی بودم جز یکی، دو مورد که خب حتما با خود هنرجو و خانواده اش رایزنی های لازم برای پیشرفت بهتر صورت خواهد گرفت.

درمورد جشنواره ذهنیت بچه ها این بود که باید یک اجرای بدون غلط داشته باشند و حالا تجربه اول شان بود و من هم بارها به آنها گفته بودم که این فقط یک تجربه است که باید از آن عبور کنید. حالا اگر شما دارید می روید یک کنسرت را اجرا کنید و کلی مخاطب غریبه و آشنا دارید مسلما آنها از تو این توقع را دارند که با کمترین غلط روی صحنه حاضر شوی و البته ما در مورد خوانندگان و نوازندگان حرفه ای مان هم می بینیم که آنها هم نمی توانند یک اجرای بدون فالش و اشتباه روی سن داشته باشند. بنابراین نمی توانیم توقعی هم از این هنرجویان داشته باشیم که آنها هم یک اجرای بدون اشتباه داشته باشند. کما اینکه خیلی از آنها این کار را کردند و با تمرینات زیاد و اصولی به اجرا پرداختند و ما اجرای بدون اشتباه هم داشتیم در جشنواره ولی آنهایی که اشتباه زیاد داشتند مثلا من شرایط روحی شان را می دانستم یا اینکه از قبل می شناختم شان که استنباط شان از این جشنواره چیست و می خواستم تاثیر عکس رویشان نگذارد این کارها باید انجام می شد تا هنرجو با روی خوش و نتیجه درست از این جشنوراه بیرون بورد و بداند که یک رشد فکری و روحی کرده است.

اکثر این عزیزان را می شود گفت کودک و خردسال بودند تا نوجوان؛ تدریس برای کودکان راحت تر است یا سخت تر؟ از یک طرف به دلیل آمادگی هوش و مغز آنها برای یادگیری بیشتر آدم فکر می کند راحت تر است و از طرف دیگر به دلیل شیطنت های خاص سن شان کار سخت تر می شود. شما به عنوان استاد موسیقی بفرمایید چقدر سخت است سر و کله زدن با کودکان در تدریس موسیقی؟

در بعضی مواقع بله؛ در مواردی که با ترغیب خانواده این آموزش موسیقی شروع می شود ما مسیر سختی را در پیش داریم هنرجو به سختی و درواقع به زور خانواده سر کلاس حاضر می شود و خانواده فکر می کند که لطفی دارد در حق فرزندش می کند و شاید بعدا متوجه شوند که من دارم این لطف را درحقش می کنم. پس از مدتی اگر ببینیم این استعداد اشتباه تشخیص داده شده و دارد به بچه فشار می آید و خانواده هم یک هزینه مالی مضاعف را دارد انجام می دهد چون بچه ها همه باهوش هستند به خانواده هنرجو توصیه می کنیم که یک ساز دیگر را برای فرزندشان امتحان کند اما روند آموزشی ساز پیانو عموما باید از 8 سالگی شروع شود و توصیه ها و نظریه ها این است که بهتر است بچه ها پس از فراگیری دوره ارف مثلا اگر هنرجو 6 ساله است لزومی ندارد حتما به سمت یک ساز تخصصی مخصوصا پیانو برود و بهتر است از همان 8 سالگی این سازها را شروع کند چون ممکن است به خاطر سختی های این مسیر دلزده شود. هنرجو به زور نباید در این مسیر موسیقی پیش برود.

هنرجویان پیانو

ما از 8 سالگی همان روند یادگیری را تازه با سرعت بیشتر خواهیم داشت تا اینکه زودتر به کلاس برود. از طرفی می بینیم که در بعضی مواقع استعداد هنرجو درست تشخیص داده شده و با وجود سن کم با من که مربی اش هستم همراهی می کند که برایم عجیب است. از این دست هنرجوها زیاد داریم البته هنرجویانی هم داریم که مثلا 16،17 ساله هستند و با تمایل خودشان وارد این عرصه موسیقی شده اند ولی با توجه به مشغله هایشان مانند درس های سنگین یا شاغل بودن و .... نمی رسند که این ساز را تمرین کنند و باز هم دلزدگی ایجاد می شود در حالی که ساز پیانو و هر ساز دیگری به تمرین روزانه نیاز دارد و اینطور نیست که هنرجو فقط 2 ساعت قبل از کلاس تمرین کند. مسلما در این صورت به مرور زمان دلزدگی ایجاد می شود و درس ها چون برای هنرجو تکراری می شود تولید کلافگی می کند. درمجموع نمی توان گفت آموزش دادن برای بچه ها سخت تر است و اتفاقا یک جاهایی راحت تر هم است. در همین جشنواره موسیقی امیرجاهد دیدیم که خیلی از بچه ها بدون استرس روی صحنه اجرا رفتند چون اصلا استرس را نمی شناختند. وقتی شما سنت بیشتر می شود با مقوله استرس بیشتر مواجه می شوی و دغدغه هایت هم بیشتر است. همه اینها ثابت کرده درباره هنرجویانی که منظم کار می کنند و زمان را به خوبی مدیریت می کنند با نظارت خانواده شان موفق تر هستند در امر یادگیری ساز؛ بنابراین با مدیریت زمان می توانیم با وجود همه دغدغه هایمان به تمامی اهداف مان برسیم.

من البته یک بانوی هنرجوی شرکت کننده 46 ساله داشتم در جشنواره امیرجاهد که وی به تازگی ساز نواختن را شروع کرده است که در روند 3 ماهه آموزشی اش با هنرجوی 8 ساله یا 15 ساله که یک سال کلاس من برای آموزش می آید برابری می کند و چه بسا بیشتر. چون به قدری در طول روز تمرین دارد که توانسته خودش را به سطح کلاس برساند و یا یک هنرجوی 70 ساله دارم که 4 سال است پیانونوازی را شروع کرده و به قدری علاقه دارد و پیگیر است و چشمانش در این عرصه با عشق به این نت ها می خورد و با توجه به محدودیت هایی که در این مسیر با آن رو به رو هستند علاقه مندی در آنها بیشتر بروز می کند و بیشتر تشنه یادگیری موسیقی هستند.

بعضی از هنرجویان شما نمی خواهم بگویم معلولیت داشتند و واژه درستش شاید این است که بگویم از نظر جسمی کمی محدودیت داشتند. درمجموع چند تا از هنرجویان شما دچار مشکل جسمانی بودند و در این جشنواره امیرجاهد حضور یافتند. از شرایط آنها در جشنواره و نحوه تدریس برای این عزیزان بگویید.

درواقع می شود گفت این 2 هنرجوی عزیز من کم بینا بودند که درصدش در آنها متفاوت بود. ما با روش سلفژ و کانتاتیو با آنها کار می کنیم. شاید این تصور به وجود بیاید که این عزیزان به شکل گوشی و طوطی واری دارند موسیقی را آموزش می بینند درحالی که اصلا اینطور نیست. ما باهم نت ها را سر کلاس ضبط می کنیم و اول باهم نت ها را می خوانیم. بعد این عزیزان چون درک ذهنی بالا و دنیای ذهنی وسیعی دارند که شاید ما نداشته باشیم یک چارچوب و دنیایی را برای خودشان ایجاد کرده اند و در آن آموزش هایی را که می بینند در کنار هم می چینند و این نظم ذهنی آنها به قدری زیباست که برای خود من هم یک زمان هایی باعث تعجب است. یکی از این عزیزان به قدری اجرای زیبایی در جشنواره داشت که من خودم واقع شوکه شدم که چقدر توانست تمیز و با اندک خطایی اجرا کند و چون تجربه صحنه های قبل را هم داشت فکر می کنم تاثیرگذار بوده است.

در هر حال این عزیزان اگر هنرجوی پایه باشند باید ابعاد و بینش را نسبت به کلاویه های سفید و مشکی پیدا کنند و بعد با توجه به الگوهای کلاویه باید صدای نت ها را آموزش ببینند. حتما با آنها کار شمارش مانند بقیه هنرجویان انجام می شود. کار با مترونوم حتما با آنها انجام می شود. کتاب های آموزشی شان مانند بقیه هنرجویان است و تمرین انگشت گذاری با آنها انجام می شود و حتی می توان گفت آنها توانمندتر از بقیه هنرجویان هستند و فقط بعضی از آنها نت خوانی را انجام نمی دهند که البته بعضی از آنها این کار را هم انجام می دهند. بار اول نت خوانی را داریم و ما مترونوم را روشن می کنیم و سلفژ است و قطعه را نت خوانی می کنیم تا با آن آشنا شود. بار دوم می شماریم که حتی سوال می پرسند مثلا الان اول میزان است یا آخر آن؟ این سوالات شان به قدری هوشمندانه است که خیلی برای من جالب است. حتی مثلا می شناسند که الان این نت دو لا چنگ است و ... در کل می توان گفت به قدری درک شان خوب است و دوست دارند عمیق یاد بگیرند که تمام نت های آهنگ ها را حفظ هستند و حافظه خودشان و حافظه دست هایشان خیلی خوب است. اتفاقات عجیبی که برای این عزیزان می افتد را شما باید در کلاس شاهد باشید و ببینید و شاید در قالب گفتار نگنجد توصیف آن.

خانم حدادی

نکته مهم دیگر این است که این عزیزان ما را به این نتیجه می رسانند که ما برای نواختن فقط به چشم هایمان لزوما نیاز نداریم؛ آنها از احساس شان و ذهن شان وام می گیرند که من همیشه به هنرجویان دیگرم می گویم که همه چیز به قدرت ذهن تان برمی گردد و اگر می بینی مدت ها گذشته و انگشت ها و فرم دست هایت را نمی توانی درست روی ساز بگذاری چون حواست را به این کار نداده ای و اگر ذهنت را تربیت کنی که مدام فرمان بدهد به انگشتانت که درست قرار بگیرند پس از مدتی کوتاه به راحتی می توانی این کار را انجام دهی؛ درست مانند این عزیزان که با کمک گرفتن از ذهن شان به راحتی می توانند از عهده نواختن بربیایند.

آیا در خانواده شما شخص دیگری هم هست که به هنر موسیقی مشغول باشد؟

بیشتر می شود گفت هنر آواز در خانواده من به ارث رسیده و پدرم و برادرم صدای خوبی را دارند و برادرم در زمینه آواز به شکل حرفه ای هم آموزش دیده است و این ارثیه زیبا خب خیلی در این عرصه به کمک من آمده و من گوش موسیقایی قوی دارم. البته دختر گلم همیشه از سن پایین ساز می زده ولی به شکل گوشی و من همیشه به او می گفتم که باید به شکل اصولی بنشینی و پیگیر موسیقی شوی چراکه خودم ضربه این کار را خوردم. باید این دو مورد به کمک هم بیایند و الان در کلاس ها حاضر می شود و در آموزش هنرجویان پایه به من کمک می کند و الان 5 ماه است که نواختن پیانو را به شکل اصولی شروع کرده است و توانست در جشنواره امیرجاهد هم قطعه اکسپرینس را به خوبی و سر ریتم بنوازد و به او افتخار می کنم. البته دخترم کتاب گیتار را هم شروع کرده است البته نه به طور حرفه ای و فعلا به شکل خودخوان و خودآموز پیش می رود. دوست دارد ویولن سل را هم شروع کند که من به او گفتم باید بین گیتار و ویولن سل یکی را انتخاب کند و  پیانو را باید کمی بیشتر پیش ببری و بعد ساز دوم را شروع کنی. مطمئنم در این عرصه به موفقیت های خوبی می رسد و من هم کمکش می کنم. آن شب که در جشنواره دخترم اقلیما ساز پیانو را نواخت من به یکی از آرزوهایم رسیدم و وقتی همیشه دست های هنرجویانم را موقع ساز زدن می دیدم در دلم می گفتم که ای کاش اقلیما هم اصولی کارش را دنبال می کرد و ساز می زد و آن شب به آرزویم رسیدم و بخش ساز زدن دخترم برایم بسیار جذاب بود.

پیانونوازی خانم حدادی

خودتان در نظر ندارید که کنسرتی را با هنر خودتان به شکل تک نفره اجرا کنید تا مردم با هنر شما بیشتر آشنا شوند؟

به شکل مشترک این اتفاق افتاده اما خیر، هنوز در مقابل هنرمندان بزرگ و اساتید مطرح که تعدادشان کم هم نیست که در این زمینه دارند بسیار موفق عمل می‌کنند این جسارت را نمی کنم اما جزو برنامه های آینده ام هست که به محضی که در خودم این پتانسیل را ببینم این کار را انجام بدهم.

نقش برگزاری چنین جشنواره های موسیقی را در رشد و اعتماد به نفس هنرجویان تا چه حد می بینید؟

بسیار زیاد ... و شاهد تلاش هنرجویان و خانواده ها در این یک ماه بودم که چطور با عشق و اشتیاق تلاش می کردند تا بهترین خودشان را ارائه دهند و همین برای رسالت یک جشنواره به نظرم کافی است. بعضی از آنها فکرش را هم نمی کردند که از این توانایی برخوردار باشند. اینطور گردهمایی ها هنرجویان را با بخشی از وجود خودشان روبرو می‌کند که شاید تا به آن روز و آن لحظه با آن روبرو نشدند.

مهم ترین نکته در تدریس موسیقی به ویژه پیانو که یک استاد باید در نظر داشته باشد چیست؟

در درجه اول روی خوش، رفتار و منش مناسب یک هنرمند. متاسفانه یا خوشبختانه خیلی از هنرجویان سنین پایین تر معلم خود را الگوی خودشان می بینند. پس باید خیلی به این مسئله دقت شود. وقتی تو خودت را به عنوان یک هنرمند معرفی می کنی رسالت سنگینی را بر دوش داری. باید مراقب این نام باارزش باشی و بعد از آن دانشی که مدام در حال بروز رسانی باشد. معلمی که خودش را کامل بداند نمی تواند خیلی تاثیرگذار باشد. معلم باید پابه‌پای هنرجویان رشد و مطالعه کند و علم خودش را ارتقا بدهد؛ از روش‌های آموزشی متنوع و کاملا صحیح و اصولی بهره بگیرد؛ چراکه خلاقیت و نوآوری بخش اساسی موسیقی است. بعد از آن، توانایی برقراری ارتباط مناسب با هر سن و هر روحیه در امر تدریس مهم است. شما باید بتوانی نگاه هنرجویان را روانشناسی کنی تا بتوانی در قلب شان نفوذ کنی و نواختن با عشق را به آنها بیاموزی. موسیقی فیزیک و شیمی نیست. موسیقی علمی است که بدون عشق نمی تواند تاثیر مناسبی را بر روح شنونده خودش بگذارد.

حدادی پیانیست

توصیه تان به هنرجویان خودتان و کلا به عزیزانی که مایلند ساز پیانو را یاد بگیرند چیست؟

پیانو یک ساز مادر است اما سختی های خودش را دارد و در عین حال تو به عنوان یک نوازنده پیانو باید با بقیه آدم ها فرق داشته باشی... تو وقتی غمگینی یا وقتی شادی به تلفنت و آدم‌ها پناه نمی بری؛ به سازت پناه می بری و بلدی خودت را آرام کنی... پیانو صرفا یک ساز نیست. روند صحیح آموزش پیانو به شکلی است که از تو انسان متفاوتی می سازد. نحوه حرف زدنت، نشست و برخاستت و حتی جهان بینی ات را تغییر می دهد.

شما به نحوه نواختن هنرجویان اگر دقت می‌کردید آنها هرکدام به شکل متفاوتی کلاویه ها را لمس و نوازش می کردند. این از درون آنها نشات می گیرد و از نگاه شان به نواختن این ساز و پیانو سازی است که اگر کسی بخواهد به تو گوش بدهد می آید کنار تو می نشیند و تو آن را روی دوشت نمی توانی به محافل ببری و این به نظرم وجه بزرگ تمایز آن نسبت به دیگر سازهاست. خلاصه اینکه من کوچکتر از آن هستم که توصیه ای کنم اما می گویم هنرجوی نازنین، تمرین‌های سخت تو را از عشق نواختن دور نکند. همیشه قطعاتی هستند که ما ننواختیم؛ پس از مسیرت لذت ببر و عجله نکن. این علم مثل بقیه علوم انتهایی ندارد.

به غیر از پیانو شما ساز دیگری را هم می نوازید؟

خیر؛ من کار نواختن را با کیبورد آغاز کردم اما دنیای وسیع و عمیق پیانو مرا در خودش آنقدر غرق کرد که فقط پیانو می نوازم.

در اوقات فراغت تان به جز موسیقی به چه کارهایی مشغول می شوید و کلا از علایق تان بگویید؟

نویسندگی می کنم و مولف یک مجموعه سه گانه هستم . 2 مجموعه شعر و یک رمان دارم که در سال‌های کرونا به چاپ رسیدند و با مضمون موسیقی به نگارش درآمدند. معاشرت با خانواده، کوه رفتن و سفرهای کوتاه را دوست دارم اگر فرصتی البته دست بدهد. ورزش می کنم، کتاب می خوانم، فیلم می بینم و در درجه اول البته موسیقی گوش می دهم و الهام می گیرم. به گل هایم رسیدگی می کنم و...

اگر هنرجویی بدون تمرین و تلاش سر کلاس تان حاضر شود برخوردتان با او چگونه است؟

من همیشه به هنرجویانم از همان روز اول که به کلاس می آیند می گویم که اینجا کلاس موسیقی است و کلاس درس نیست و البته در مدرسه هم به نظرم نباید اینطور باشد. هر آموزشی اگر بدون تمایل صورت بگیرد عین این است که شما درسی را حفظ کنی و امتحان بدهی و 2 روز بعد هم آن درس را فراموش کنی. همیشه به هنرجویانم می گویم که ما جنگ و دعوا نداریم و اگر تمرین نکنی خودت عقب می افتی و درس هایت هی تکرار می شود و کلاس برایت به تکرار می افتد که این خودش بدترین تمرین است. نه اصلا این داستان را نداریم که مثلا هنرجو تمرین نکرده باشد و وقتی در کلاس حاضر می شود سرش داد بزنم و بگویم چرا تمرین نکرده ای؟! چند بار از او سوال می کنم که علاقه ای نداری؟ به زور خانواده آمده ای یا هرچیزی. اگر ببینم دارد تنبلی می کند مفصل با او صحبت می کنم و می گویم داری وقت می گذاری و خانواده برایت هزینه می کند تو هم وظیفه داری برای آنها مایه بگذاری. نهایت سعی ام را می کنم که با صحبت کردن و رفاقت این موضوع حل شود تا آخر خود هنرجو به این نتیجه برسد که آیا می خواهد ادامه دهد به کار موسیقی یا نه؟

در پایان اگر حرف ناگفته ای دارید بفرمایید.

توصیه ام به خانواده هنرجوها این است که نه هنرجو را کاملا رها کنیم و به حال خودش بگذاریم که ندانیم دارد چه کار می کند و نظارت نداشته باشیم بر کارش و معلم هم وقتی اعتراض کند بگوییم حالا بگذار بیاید سر کلاس و در این مسیر باشد و نه اینکه برعکس، طوری باشد که مثلا پس از چند ماه تلاش و تمرین هنرجو در این جشنواره شرکت کرده و منی که معلمش هستم می گویم برای این تایم این اجرا عالی است ولی خانواده اش می گوید نه! اصلا خوب نبود؛ این هم از آن سوی بوم افتادن است. هر دوی این حالات هنرجو را دلزده می کند. سعی کنیم این حالت را به تعادل برسانیم و نه اعتماد به نفس کاذب به فرزندمان دهیم و نه اعتماد به نفس های طبیعی که وجود دارد را از او بگیریم.