نقد فیلم شکار حلزون؛ قصه رفت و برگشت‌های مینو

به گزارش رکنا، یکی از مهم ترین سوالاتی که تماشاگر حرفه‌ای سینما و بالاخص اهالی رسانه به هنگام تماشای فیلم‌ها در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر از خود می‌پرسند این است که مخاطب هدف این آثار چه طیف از تماشاگران هستند؟ وضعیت وقتی پیچیده‌تر و بغرنج‌تر می‌شود که می‌بینیم بخش مهمی از این آثار مخاطب مشخصی نداشته و مابین سینمای تجاری و سینمای تجربه‌گرا سرگردان مانده‌اند! گاه ایده‌های اولیه درخشانی در اختیار داشته‌اند که هنگام نگارش فیلمنامه به بن بست رسیده و حتی در بازنویسی‌ها نیز  رفع مشکل نشده است. فیلم سینمایی شکار حلزون ساخته محسن جسور که در نخستین روز از جشنواره چهل و دوم فیلم فجر برای اهالی رسانه در سالن همایش‌های برج میلاد به نمایش گذاشته شده را می‌توان در دسته دوم قرار داد.

فیلمی در قالب ملودرام که قصه زنی به نام مینو را روایت می‌کند که برای رهایی از مشکلات مالی و درمان فرزند خردسال‌اش به عنوان پرستار وارد خانه یک قاضی بازنشسته شده و  درگیر چالش‌های مختلف می‌شود. جسور در نخستین ساخته سینمایی‌اش، قصه را از جای خوبی استارت زده و در ده، پانزده دقیقه نخست به خوبی قلاب خود را به تماشاگر وصل می‌کند. پسری که برای پدر از پا افتاده خود به دنبال یک پرستار/همسر موقت است و مینو هم به عنوان شخصیت مرکزی فیلم به نظر صاحب رازهایی است که سعی در پوشاندنش دارد. شکار حلزون تا انتهای پرده نخست و نقطه عطف اول هم خوب پیش رفته و با وجود ریتم کندش تماشاگر را به دنبال خود می‌کشاند اما در نیمه میانی به یکباره چنته نویسنده فیلمنامه و کارگردان تهی شده و موقعیت‌های تکراری برای پر کردن این بخش خود را به رخ می‌کشد. برای مثال هم می توان به رفت و برگشت‌های متوالی مینو از خانه دکتر به خانه خود و بالعکس اشاره کرد که منطق داستانی فیلم را مخدوش می‌کند!

تردید یکی از تم‌های اصلی فیلم که نقش مهمی در شکل‌گیری لایه‌های درونی دکتر به عنوان یکی از شخصیت‌های کلیدی فیلم دارد، می‌توانست برگ برنده جسور در این فیلم باشد اما آنچنان که باید از کار درنیامده و دوراهی اخلاقی‌ای که دکتر بین آن گیر کرده به مساله تماشاگر تبدیل نمی‌شود. همه اینها هم دست به دست هم داده و نقطه عطف پایانی را از سکه می‌اندازد. در عین حال بغض و کینه بهنام از پدرش هم پس زمینه مشخصی نداشته و تا حدود زیادی کودکانه و فاقد منطق به نظر می‌رسد! در فیلمنامه‌های شخصیت محور به ویژه آنهایی که قهرمان آن یک زن است، پرداخت شخصیت اصلی اهمیت فوق العاده‌ای داشته که اندک لغزشی می‌تواند لطمه‌ای اساسی به فیلم وارد کند. مینو در یک سوم ابتدایی شکار حلزون، شخصیت ملموس و باورپذیری است که تماشاگر دغدغه‌اش را می‌فهمد اما از نیمه فیلم به بعد با شخصیتی مواجه‌ایم که کلیشه‌ای تمام عیار از زنان مظلوم و اشک‌ریزان سینمای دهه شصت را به خاطر می‌آورد. بدون آن که کنشمند بوده و برای رسیدن به هدف‌اش که چیزی جز سروسامان دادن به وضعیت بغرنج کودک خردسال‌اش نیست، به آب و اتش بزند.

محسن جسور در شکار حلزون تلاش کرده تا ملودرام تاثیرگذاری بسازد اما در انجام آن تا حدود زیادی ناموفق بوده است که بخش مهمی از آن به انتخاب بازیگرانش بازمی‌گردد. به ویژه اینکه فیلم روی دست چند شخصیت محدود می‌چرخد. (فرناز زوفا) که نخستین نقش اول سینمایی‌اش را بازی کرده، جز چند لحظه کوتاه آنچنان که باید در خلق مینو موفق عمل نکرده اما پاشنه آشیل فیلم محسوب نمی‌شود. بازی ضعیف و دور از انتظار حسین پاکدل در نقش دکتر لطمه‌ای اساسی به کلیت کار وارد کرده و اغراق زیادی در بازی او به ویژه در میمیک چهره‌اش به چشم می‌خورد.

با همه اینها شکار حلزون ملودرام ساده جمع و جوری است که با وجود همه نقاط ضعف‌اش، تلاش زیادی برای روایت قصه ساده خود داشته و به عنوان فیلم اول محسن جسور ناامیدکننده به نظر نمی‌رسد.

منبع : تسنیم