فیلم من متعلق به سینمای جنگ است
رکنا: فیلمهای کارگردانهای فیلم اولی نشانی از آینده سینمای ایران است. سینمایی که همواره به امید روزهای درخشان زنده مانده و خواهد ماند؛ اما آنچه مسلم است مجموع فیلمهای کارگردانهایی که ساخت نخستین فیلم بلند خود را تجربه میکنند، دریچهای است از آنچه نسل جوان امروز درباره موضوعات مختلف میبیند.
فیلم «دیدن این فیلم جرم است» محصول حوزه هنری است که توسط رضا زهتابچیان کارگردانی شده و محمدرضا شفاه نیز تهیهکنندگیاش را برعهده داشته است. این فیلم با مضمونی سیاسی -و البته تا اندازهای اجتماعی- ساخته شده و نگاه یک کارگردان فیلم اول به اختلافنظرهای بین نیروهای امنیتی در بخشهای مختلف قابل تأمل است، بخصوص که با وجود همه اختلافهای اعتقادی جملگی به یک قرارداد ملی و میهنی یعنی حفظ آبرو و عزت ایران معتقد بودند. زهتابچیان کارگردان فیلم «دیدن این فیلم جرم است» در این فیلم درباره مسائل مختلف مانند ژن خوب، میز مذاکره، حفظ عزت ایران، هفته دفاع مقدس و شهدای 8 سال دفاع مقدس صحبت کرده است. او معتقد است در این فیلم نقد هیچ دولتی را در نظر نداشته و فیلمنامه در دوران اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد نوشته شده است. رضا زهتابچیان در گفتوگوی خود با روزنامه ایران درباره کم و کیف ساخته شدن این فیلم، چرایی سرمایهگذاری حوزه هنری و مسائلی دیگر صحبت کرده است.
فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» یک فیلم سیاسی با تلاشهای کمرنگی از سینمای اجتماعی است. فیلمنامه این فیلم چه ویژگی داشت که حوزه هنری بهعنوان تهیهکننده پای تولید یک فیلم اول با مضمون سیاسی ایستاد؟
بهنظرم مهمترین دلیلی که حوزه هنری پای این فیلم ایستاد، درک درست و عمیق حوزه هنری از شرایط روز بود. و نیز آگاه بودنش بر شکافهای داخلی و کدورتهای درونی و خیرخواهیاش در آسیب شناسی سیستمی.
با توجه به اینکه فیلم «دیدن این فیلم جرم است» فضایی سیاسی همراه با نقد و نگاهی درون سازمانی نسبت به عملکرد نیروهای بسیج، نیروی انتظامی و اطلاعات سپاه دارد، بهنظر میرسد این فیلم برای 40 سالگی انقلاب ساخته شده است؟
اینطور نیست که برای چهل سالگی انقلاب ساخته شده باشد. چون من فیلمنامه را سال 1385 نوشتم ولی ساخت آن همزمان شد با چهل سالگی انقلاب.
قطعاً از سال 1385 تا امروز تغییرات محتوایی کرده است. مثلاً در فیلم حرف از آقازادهها و به اصطلاح ژن خوب صحبت میشود و در سالهایی که اشاره کردید فیلمنامه را نوشتهاید، حرفی از ژن خوب به درشتی امروز مطرح نبود.
چرا اتفاقاً در همان دوران هم بحث ژن خوب وجود داشت، منتها به این شکل گسترده مطرح نشده بود. یادم هست که خبری راجع به یک آقازاده را در سال 83 قبل از نگارش فیلمنامه در یک روزنامه خواندم که با قید 5 میلیارد تومان وثیقه آزاد شده بود. بنابراین در همان زمان هم این آفت وجود داشت، منتها امروزه با گسترش وسایل ارتباط جمعی موضوعاتی از این قبیل در دسترس قرار گرفته و به نوعی بیش از گذشته دیده میشود.
درمورد موضوعاتی نظیر برجام و مذاکره چطور؟
مسلماً بعضی از محتویات متن، از زاویهای که به تحقق اهداف فیلم کمک شود، بهروزرسانی شده است. اما گفتن این نکته مهم است که همان هنگام نگارش فیلمنامه خیلی تأکید داشتم و حساس بودم که به فیلمنامه بهعنوان یک اثر ضد دولت نگاه نشود و جالب است که بدانید این فیلم را در سال اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد نوشتم و اساساً پیشبینی نمیکردم که آینده سیاسی ایران چه خواهد شد. بنابراین داستان این فیلم تنها یک تخیل بود. تخیلی در ارتباط با همافزایی فساد داخلی و شیطنتهای خارجی. در آن زمان نه خبری از برجام بود و نه خبری از اختلاف سلیقههای داخلی. خبری از هیچکدام نبود.
من در همان زمان هم روی عدم تنزل حرف فیلم تا حد نقد دولتها حساس بودم. چون معتقدم ساختن فیلم و هزینه کردن از بیتالمال برای کوبیدن یک جریان سیاسی از اساس کار بیهودهای است. اساساً این گونه فیلم ساختنها از من بر نمیآید. چون بهعنوان یک فیلمساز، باید وقت و انرژی خودم را روی موضوعاتی به درد بخور بگذارم تا یک فیلم تاریخ مصرفدار از آب درنیاید.
با همه اما و اگرهایی که فیلم دارد، معتقدم هدفتان محقق شده است. یعنی ما با فیلمی فراجناحی مواجهیم.
خوشحالم که این فهم شده و خدا را شکر میکنم؛ چون واقعاً نگران بودم که پیشفرضهای ذهنی باعث شوند، به گونه دیگری تلقی شود.
با این اوصاف فیلم شما نقدی بر ساختار اداره بخشهای مختلف مملکت بود.
بله. چون ایران امروز در شرایطی است که با شیبی به سمت ایجاد هرچه بیشتر شکاف بین مردم، دولت و حکومت پیش میرود. البته این شکاف مدتهاست که به وجود آمده، ولی در حال حاضر بیش ازهمیشه قابل رؤیت است. واقعیت این است که در حال حاضر برخی از شاخصهای اصلی در زندگی مردم که جزو استانداردهای یک زندگی معقول است؛ مانند شاخصهای موجود در حوزه صنعت، آموزش، بهداشت، اقتصاد و غیره در وضعیت بحرانی هستند. مجموع تلخکامیها در همه این موارد، فیلمی شد به اسم «دیدن این فیلم جرم است». با این اوصاف در این فیلم آدمها براساس لباس، درجه، رسته و گرایشهای سیاسی تقسیمبندی نشدهاند، در واقع کاراکترهایی که داستان را جلو میبرند به هیچ عنوان بنابر لباس و دسته کدگذاری نشدهاند و با معیار خوب و بد شناخته میشوند. بنابراین فیلم له یا علیه کسی نبود.
این فیلم از یک سو نقد یک وضعیت از ساختار امنیت کشور بود و از سوی دیگر درد مردم که ناشی از فقر فرهنگی، وضعیت سخت معیشت مردم بود را به تصویر میکشید.
همه تلاش ما همین بود.
اما اتفاق خوب فیلم این بود که تنها به طرح موضوع درباره این نقد اکتفا نکرده بود بلکه در روایت داستان نقد ساختار را وارد میدانند.
نکته درستیست و فکر میکنم وقتی حوزه هنری بهعنوان تنها نهاد، تولید این فیلم را به عهده میگیرد، یعنی الحمدلله قائل به این نقد است. ببینید من یک برادر بهنام محمدرضا شفاه دارم که سال 91 زمانی که در خانه فیلم داستانی سازمان اوج فعالیت میکرد با او آشنا شدم و چند فیلم کوتاه کار کردیم. یک روز عصر، داستان این فیلم را برای او تعریف کردم. خیلی به وجد آمد و سریع دست بهکار شد تا این فیلم را تولید کند؛ اما نشد. تا اینکه سال 94 یک فیلمنامه نوشتم با نام «مصلحت نظام» که قصه آن در سال 58 میگذشت، آن هم نشد. سرانجام سال 97 با دوندگی بسیاری که محمدرضا شفاه کرد فیلمنامه «دیدن این فیلم جرم است» توسط حوزه هنری ساخته شد. به همین دلیل برای به سرانجام رسیدن این فیلم، از محمدرضا ممنونم. این اعتماد محمدرضا به من و بعد اعتمادسازی او در حوزه هنری درباره من بود که باعث شد این فیلم ساخته شود.
احتمالاً حوزه هنری از اعتمادی که به شما کرده، راضی هست.
با سازمانها و نهادهای بسیاری وارد مذاکره شدیم. تقریباً همه این سازمانها فیلمنامه را دوست داشتند، اما هیچ یک از آنها حاضر نشدند برای تولید پیشقدم شوند و آشکارا از آمدن پای کار هراس داشتند که در نهایت حوزه هنری آمد و پای تولید آن ماند. اما اینکه الان حوزه هنری از اعتمادش به ما و خروجی کار راضی است یا خیر، سؤالی است که باید از خود حوزه هنری پرسیده شود.
فیلمنامه را که خواند صحبت از تغییرات نکرد؟
نه حتی یکبار حرف از تغییر نزد و بهنظرمن برای شکلگیری فیلم پایمردی کرد. البته روی نکاتریزی نظر داشتند، اما خیلی ملایمت نشان دادند. در حدی که با کمی صحبت، همان چیزی که ما میخواستیم شد.
حالا یک سؤال با توجه به مضمون سیاسی و اجتماعی فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، آیا فکر میکنید همزمان شدن نمایش این فیلم در جشنواره سی و هفتم فیلم فجر با 40 سالگی انقلاب از خوششانسی آن بوده است؟
واقعاً تا این لحظه به این موضوع فکر نکرده بودم. چون اساساً خیلی درگیر این محاسبات نیستم. سینمای مورد علاقه من، سینمای «باران»، «بید مجنون» و «آنسوی ابرها» مجید مجیدی است. روحیهای که من دارم درست مثل شعرهای مثنوی معنوی مولانا است. اما به شخصه در شرایطی دنیا را درک کردم که دیدم وسط جنگ هستم. بنابراین فیلمی مثل «دیدن این فیلم جرم است» متعلق به سینمای جنگ است و متأسفانه باید بگویم که این جنگ داخلی است، نه خارجی! البته به هیچ وجه منکر وجود شیطنتهای خارجی نیستم و جزو کسانی نیستم که معتقدند توطئه خارجی یک توهم است. اما مهمترین دلیل این گسیختگیها را، مسائل و رویکردهای داخلی میدانم.
بنابراین این فیلم میتواند یک هشدار باشد.
بله، اگر همان دهه هشتاد ساخته میشد. اما به عقیده من این فیلم خیلی دیر ساخته شد و الان عقبتر از زمان خودش قرار دارد. اما در شرایط سخت زندگی مردم که شامل گرانی افسارگسیخته، تحریم، فقر و غیره میشود، میتوان گفت که حرف فیلم برای مردم نسبت به دهه هشتاد بیشتر قابل درک است.
چرا اسم این فیلم را «دیدن این فیلم جرم است» گذاشتید؟
از نظر محتوایی باید بگویم که بیان این هشدارها و نمایش بیپرده مسائل به این شکل کاری شبیه به جرم است و من یادم نمیآید در 40 سال گذشته در سینمای ایران حرفی از این جنس مطرح شده باشد، به همین دلیل دیدن این فیلم به زعم بسیاری از افراد ممکن است جرم به حساب آید.
به هرحال عنوان فیلم خیلی کنجکاویبرانگیز است. اما یک سؤال دیگر اینکه در فیلم در اوج بگو و مگوهای خودی با خودی بیان میشود که این در هفته دفاع مقدس هستند و به حرمت این هفته دعوا نکنند. چرا از هفته دفاع مقدس در میان درگیریها اسم بردید؟ دلیل این همزمانی چه بود؟
انحراف از مسیر! خیلی از جوانهای این مملکت عاشقانه جان خود را در دست گرفتند و از ارزشهای فکری و اخلاقی سرزمین ما دفاع کردند. سرگذشت شهدایی چون مهدی باکری و بسیاری دیگر را که مطالعه میکنیم، میبینیم که اهل قیام برای قسط و عدل بودند. من شاید اگر با آنها زندگی میکردم در بعضی موارد با هم اختلاف عقیده داشتیم، اما بیشک آدمیت آنها را دوست داشتم. معطرترین پلانی که در فیلم دارم پلانی هست که در میان جنگ داخلی، دست میگذارند روی عکس شهدا، میگویند به روح همین بچهها قسم. این پلان برکت فیلم بود. خلاصه بله، استفاده از هفته دفاع مقدس هدفمند بود.
آخرین سؤال بهعنوان فیلمساز «دیدن این فیلم جرم است»، با توجه به اینکه فیلم در ایام جشنواره روی پرده میرود، فکر میکنید مردم چرا باید این فیلم را ببینند؟
معتقدم مردم فیلم را دوست خواهند داشت. چون اساساً این فیلم، برای مردم و متعلق به مردم است.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
پریسا ساسانی
ارسال نظر