خونبازی آغاز شد...چه کسی بازنده است؟
رکنا: امین حسینپور، کارگردان و نویسنده «بازنده»، اینبار بیپردهتر سراغ خشونت و جنونی رفته است که در لحظه و در آنی، انسانی که ناخواسته باعث کشته شدن دیگری شده را دربرمیگیرد و برای در امان ماندن از لو رفتن این جنایت، راهی جز مثله کردن جنازه برادرش پیدا نمیکند.
به گزارش رکن، دو قتل در یک قسمت و نابود کردن خونین بقایای یک جنازه! تمام این موارد اتفاقاتی بودند که در ادامه پیرنگ قصه با تغییر فضا، بیش از بیش «بازنده» را تبدیل به درامی جنایی و پلیسی کردند. قصهای که آغاز آن با موضوع گم شدن یک بچه و احتمال کشته شدن او کلید خورد و رفته رفته با سرنخهایی فرضیه قتل منتفی شد. اما در ادامه با کشته شدن برادر زن همسایه توسط خواهرش و قتل رباینده کودک به همراه یکی از پلیسهای ماجرا، قصه بوی خون گرفت و خونبازی با قدرت هرچه تمام در این سریال آغاز شد.
البته بعد از یکنواختی در ریتم پیشبرد داستان و تلاش برای کشف حقیقت این دزدی، میتوان گفت چنین اتفاقی باعث اوج گرفتن خرده داستانها و همان ریتمی شد که قبل از آن به صورت خطیتری در حال پیش رفتن بود. وقوع چند قتل و کشته شدن دستیار پلیس داستان، به منزله جدیتر شدن پرونده و پیچیدهتر شدن قصه است چرا که حالا در کنار گم شدن بچه، سه نفر به قتل رسیدهاند و این به خودی خود میتواند آغاز تازهای برای ادامه روند سریال محسوب شود.
امین حسینپور، کارگردان و نویسنده «بازنده»، اینبار بیپردهتر سراغ خشونت و جنونی رفته است که در لحظه و در آنی، انسانی که ناخواسته باعث کشته شدن دیگری شده را دربرمیگیرد و برای در امان ماندن از لو رفتن این جنایت، راهی جز مثله کردن جنازه برادرش پیدا نمیکند.
خواندن این روایت هم دلخراش است و به طور حتم انعکاس آن در قالب تصویر دلخراشتر میشود، جریانی که با نقد و نظرات مختلفی همراه بود. عدهای این انعکاس را عادیسازی خشونت میدانند و برخی معتقداند که اگر نگاهی به اخبار حوادث داشته باشیم دیگر وجود چنین سکانسی در دل داستان، عجیب و اغراقآمیز نیست.
به طور حتم نه فقط در «بازنده » که در هر اثر دیگری پرداخت و نمایش اینچنینی صحنه جرم را نمیتوان عادی سازی خشونت لقب داد، چراکه میزان انزجاری که به مخاطب به واسطه دیدن چنین صحنههایی دست میدهد، عموماً بیشتر از تشویق او به خشونت و یا همان عنوان کلی عادیسازی است و اصلاً در طول یک داستان مگر چندبار قرار است شاهد چنین صحنهای باشیم؟
از سوی دیگر برای این سریال رده سنی تعریف شده است و در این شرایط بیننده باید آگاهانه سراغ تماشای قسمتهای آن برود و مانع تماشای کودک و نوجوان شود، پس مطرح کردن خانوادگی نبودن سریال به دلیل محدودیت در تماشای آن، نقد جامعی محسوب نمیشود.
در این بین انعکاس دلخراش صحنههای یک قتل در دل داستانی پلیسی، اتفاق غریب الوقوعی نیست و به باورپذیری بیشتر داستان کمک میکند، به همین دلیل نمیتوان آن را به کل محکوم کرد، هرچند شیوه نمایش آن بنا به نگاههای مختلف، میتواند متفاوت باشد.
در مجموع میتوان گفت نهمین قسمت «بازنده» با سلسه اتفاقات رخ داده در آن، مثل تیکآفی عمل کرد که به فریاد ریتم همیشگی سریال در 8 قسمت گذشته رسید و باید دید این گرههای تازه چطور کارگردانی و هدایت میشوند و خونبازی قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟
ارسال نظر