هاشمی؛ چهره نوگرای عرصه فرهنگ

بسیاری از ما آیت‌اله هاشمی‌رفسنجانی را با القاب، سردار‌سازندگی، مرد سیاست ایران، امیرکبیر زمان و... می شناسیم و سال‌ها او را تنها با داشته‌های سیاسی‌اش دیده‌ایم و کمتر از فعالیت‌های فرهنگی‌اش شنیده‌ایم، این درحالی است کسانی که ‌هاشمی را می‌شناسند می‌دانند وی شخصیتی چند وجهی داشته‌ و در شاخه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و به‌ویژه فرهنگی قبل و بعد از انقلاب اقدامات گسترده‌ای داشته است.

شاید خیلی‌ها تصور می‌کنند نگاه خاص آیت‌اله هاشمی‌رفسنجانی به فرهنگ کشور از دوران ریاست‌جمهوری وی کلید خورده باشد اما با گذری به دوران مبارزات انقلابی وی در رژیم شاه می‌بینیم که او از همان ابتدا از حوزه فرهنگ وارد سیاست شده و با مسائل فرهنگی ایران آشنایی داشته است.

گام نخست در فرهنگ تالیف کتاب

در سال ۴۴ آیت‌اله ‌هاشمی‌رفسنجانی یک طلبه بود. او با نگاشتن کتاب امیرکبیر نخستین گام فرهنگی را برداشت و با برجسته‌کردن سیاست‌های قائم مقام‌فراهانی با همین اقدام فرهنگی خود را یک سیاستمدار باهوش معرفی کرد.

شاید در آن سال‌ها کسی تصور نمی‌کرد که وی یک روز بزرگمرد تاریخ سیاست ایران شود اما وقتی دومین کتاب وی در زمینه فلسطین منتشر شد به‌طور غیر مستقیم مورد حمایت مادی و معنوی مرد سیاست آن روزگار؛ یعنی دکتر مصدق قرار گرفت و همین بابی شد تا او در زمینه تالیف کتاب -که یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگی یک کشور است- فعالیت بیشتری داشته باشد و با همین مسیر فرهنگی پای در دنیای پررنگ سیاست بگذارد

آیت‌اله هاشمی‌رفسنجانی همزمان با انتشار کتاب‌های مختلفی -که برجسته‌ترین آن‌ها تفسیر قرآن بود- با مطالعه کتاب‌های سیاسی، اقتصادی، دنبال‌کردن روزنامه‌‌های روز آن دوره و آشنایی با مسائل فرهنگی و اجتماعی، مقوله تالیف کتاب را بسیار جدی دنبال کرد و در قبل و بعد از انقلاب توانست کتاب‌های متعددی را بنویسد و همین نشان می‌دهد وی فرهنگ کتاب بسیار مورد توجه او بوده و از تاثیر آن در ساختار فرهنگ مطلع بود.

نوآوری در خاطره‌نویسی

کمتر کسی است که‌ آیت‌اله هاشمی را بشناسد و ازنوآوری‌هایش در زمینه خاطره نویسی اطلاعی نداشته باشد. او در دهه اخیر با انتشار کتاب خاطرات خود، سبکی نو را در این عرصه ابداع کرد و در همین خاطره‌نویسی پیام‌های سیاسی، فرهنگی و... را به شکلی جذاب به مخاطبان خود ارائه داد که آثار ماندگاری از او به حساب می‌آیند که این‌روزها با روشی که وی آغاز کرده بود سیاستمدارانی آن را دنبال کرده و می‌کنند.

معماری فرهنگ

شاید باورنکردنی باشد که بگوییم‌ آیت‌اله‌ هاشمی تاثیر پررنگی در معماری فرهنگ ایران داشته است. وی قبل و بعد از انقلاب شیفته فرهنگ بود تا جایی‌که در دوران مبارزه در زمینه نشر و روزنامه‌نگاری فعالیت‌هایی داشت و حتی در دورانی که داشتن رادیو به‌خاطر محتوایش جزو تحریمات محسوب می‌شد او رادیو داشته و این ابزارهای فرهنگی را برای پیشبرد جامعه مهم می‌دانست.

خیلی از صاحبنظران بر این باورند که او هیچ‌گاه به امروز فکر نمی‌کرد بلکه همیشه به ۱۰ سال آینده چشم می‌دوخت و سعی داشت در هر زمینه‌ای که در پیشبرد جامعه تاثیر مثبت دارد گامی بردارد تا جایی‌که با شخصیتی فرهنگی قوی‌ای که داشت، بعد از انقلاب با توجه به این‌که می‌دانست چگونه جلوی تریبون و خبرنگاران داخلی و خارجی صحبت کند و اطلاعاتی کافی‌ در هر زمینه سیاسی، فرهنگی و... داشت از سوی امام خمینی(ره) انتخاب شد تا نخستین پیام بنیانگذار انقلاب اسلامی را قرائت کند.

سردار‌سازندگی در فضای فرهنگ

شاید خیلی‌ها تصور کنند که لقب سردار ‌سازندگی آیت اله‌هاشمی رفسنجانی تنها و تنها از باب ساخت و‌سازهای بعد از جنگ و پیشبرد اهداف اقتصادی بوده است.

برهیچکس پوشیده نیست در دوران جنگ بیشتر مسائل اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و... تحت‌الشعاع جنگ و سیاست قرار گرفته بود و مردم در این زمینه‌ها با فقر زیادی مواجه بودند.

ایران در دوران ریاست جمهوری او، از یک جنگ تحمیلی هشت ساله بیرون آمده بود و در شرایط خاصی قرار داشت. شاید تصور غالب در آن زمان این بود که فرهنگ در اولویت نیست اما آیت‌اله ‌هاشمی باور داشت که فرهنگ، بازوی پیشبرد همه اهداف در هر شاخه‌ای است و همین کافی بود تا ناگهان با افزایش تیراژ روزنامه‌ها، روند صعودی تولید کتاب و تغییر اساسی در فضای سینما و تولید فیلم‌های بیشتر با دیدگاه‌های جدیدتر روبه‌رو شویم که برای نمونه می‌توان به فیلم «از کرخه تا راین» اشاره کرد که نگرش جدیدی در فضای سینمایی و در زمینه فرهنگ جنگ بود.

توجه و تحولاتی که آیت‌اله در فضای فرهنگی ایجاد کرد موجب شد که بعد از درگذشت وی، هنرمندان از فعالیت‌های او در بخش فرهنگ و هنر چنین بگویند.

رسول صدرعاملی فیلمساز گفت: به‌‌نظر من آیت‌اله ‌هاشمی‌‌رفسنجانی، مردی بود که همیشه و در هر شرایطی لبخند از لبانش محو نمی‌شد. در کشور ما که از ابتدای انقلاب خطرات و وقایع زیادی را پشت سر گذاشته است، ‌سیاستمداری که در هر شرایط خودش را حفظ کند و با صبوری و آرامش به حل چنین مسائلی بپردازد، خیلی مهم و حتما واجد ویژگی‌های منطقی و مثبت است. او به مفهوم واقعی در برخورد با حوادث صبوری می‌کرد. در روزهای نخست انقلاب من بیشتر با آیت‌اله شهید بهشتی در ارتباط بودم اما در چند موردی که با آیت‌اله ‌هاشمی کار داشتم، وی واقعا مشکلات را خیلی سریع مرتفع کرد. یادم می‌آید آن زمان که در روزنامه اطلاعات بودم، به‌دلیل پیروزی انقلاب، مدیریت این روزنامه به‌‌طور کامل تغییر کرد و در روزهای نخست که روزنامه را مصادره کرده بودند، «اطلاعات» بی‌صاحب شده بود و فردی را در جایگاه مدیریتی آن گذاشته بودند که تاجر آهن بود و هیچ ارتباطی به مسائل فرهنگی و روزنامه نداشت! فقط هم به این دلیل که محل کار آهن‌فروشی‌اش نزدیک مکان روزنامه بود! به‌یاد دارم ساعت ١١ صبح یکی از روزها در‌این‌باره با او صحبت کردم و درباره وضعیت نابسامان روزنامه به وی گفتم که در پاسخ گفت؛ «با امام(ره) در‌این‌باره صحبت خواهم کرد.» هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود که عصر فردای آن روز، محمود دعایی به‌ عنوان سرپرست روزنامه اطلاعات معرفی شد.

وی افزود: هنگام ساختن فیلم «خونبارش» به‌دلیل احتیاجم به تجهیزات و ادوات نظامی نیاز به کمک داشتم، چون آن زمان هم هنوز ‌سازمان سینمایی و اداره‌ای برای صادر‌کردن پروانه ساخت وجود نداشت. در این زمینه هم آیت‌اله ‌هاشمی برای گرفتن امکانات به من خیلی کمک کردند.

صدرعاملی با ناراحتی اظهار داشت: وقتی خبر فوت وی را شنیدم، نمی‌دانستم چه بگویم! کمی بعد به نقش پر رنگش فکر کردم. او به‌دلیل داشتن روحیه اجتماعی بالا، هنوز هم توانایی برای کار کردن داشت. در این مورد تحلیل جالبی شنیدم که به‌نظرم درست است. این جمله که خیلی بیشتر از «هاشمی»، ‌«امید به ‌هاشمی» مهم است. معتقدم که او خیلی خوب و با سلامت این دنیا را ترک کرد و تا لحظه آخر کار کرد. چه باشکوه مرد. ایستاده و همراه با لبخند به سرای باقی شتافت. واقعا مرگ زیبایی داشت. روحش شاد.

ابراهیم حاتمی‌کیا؛ کارگردان سینما، پس از درگذشت آیت‌اله ‌هاشمی‌رفسنجانی از او چنین گفت؛ «نمی‌شود از انقلاب اسلامی ایران‌ حرف زد، بی‌آن‌که از آیت‌اله هاشمی‌رفسنجانی یادی نکرد. نمی‌شود برگ‌های تاریخ انقلابمان را ورق زد، اما نام آیت‌اله رفسنجانی را ندید. حافظه‌ تاریخ انقلاب، بدون نام‌بردن از آیت‌اله رفسنجانی کامل نیست.»

البته این یک باور درست است که در زمان ریاست جمهوری آیت‌اله‌ هاشمی توسعه اقتصادی در اولویت آن زمان بود اما آیت‌اله با سیاستی که حتی در انتخاب وزرای فرهنگ خود اتخاذ کرده بود به‌دنبال توسعه ساختارهای فرهنگی بود. این‌ موارد را می‌توان در بینش وزرایش در زمینه موسیقی دید که آن‌را راهی برای رسیدن به خدا دانستند و سعی کردند فضای فرهنگی آن دوره را به دیدگاه‌های دولت نزدیک کنند.

آیت‌اله ‌هاشمی پیشبرد فضای فرهنگی کشور را جدا از بازسازی و مسائل اقتصادی نمی‌دانست به‌گونه‌ای که همزمان با ساختارسازی اصرار داشت از نظر معماری شهری نیز فرهنگ ایرانی و اسلامی برجسته شود که نمونه بارز آن در بازسازی تهران توسط غلامحسین کرباسچی بود. کرباسچی با نظارت مستقیم آیت‌اله رفسنجانی و رهنمودهای او توانست فضای تهران را از یک شهر عقب‌مانده فرهنگی به پایتختی فرهنگی تبدیل کند. آن‌ها به‌گونه‌ای زیر ساختارها را پی‌ریزی کردند که بعد از آیت‌اله رفسنجانی و کرباسچی هر کسی که جایگزین سمت‌های مربوطه شد چاره‌ای جز ادامه اهداف آن‌ها نداشت. با نگاهی انداختن به طرح‌های مترو، تونل‌های داخل شهری، زیرگذر و اتوبان‌های طبقاتی می‌توان دید که همه آن‌ها پرده‌ای برای اکران فرهنگ ایرانی و اسلامی هستند.

آیت‌اله و رسانه

در حوزه رسانه که یکی از بازوهای اصلی فرهنگ کشور تلقی می‌شود آیت‌اله ‌هاشمی‌رفسنجانی نقش پررنگی در توسعه داشت که راه‌اندازی روزنامه‌های همشهری و ایران همزمان با تحول در سیستم چاپ کشور از برجسته‌ترین‌ تصمیم‌گیری‌های فرهنگی دوران ریاست جمهوری او بود.

اوج انتشار روزنامه‌ها و آزادی بیان آن‌ها را دوران ریاست‌جمهوری او شاهد بودیم چرا که شرایط صدور مجوز و انتشار روزنامه‌ها راحت‌تر شده بود که تیراژ روزنامه‌های مکتوب به چهار برابر هم رسید و این نشان از فرهنگسازی روزنامه‌خوانی در بین مردم بود.

در این دوران ‌هاشمی هیچ‌یک از رسانه‌های داخلی را محدود نکرد. اگر روزنامه جهان اسلام در دوره او توقیف شد به دستور قوه قضاییه بود که قوه مجزایی در تصمیم‌گیری و اجراست. در زمینه رسانه‌های خارجی نیز هیچ‌یک از خبرنگاران خارجی برای آمدن به ایرنان و انجام مصاحبه ممنوع‌الورود نبودند و همیشه با قدرت و خونسردی قابل توصیفی که شخصیت فرهنگی ایرانی‌ها را بالا می‌برد با رسانه‌های خارجی مصاحبه می‌کرد و بر این باور بود خارجی‌ها باید صدای فرهنگی و سیاسی و... را بشنوند.

همزمان با این طرز تفکر، ‌هاشمی اعتقاد داشت که باید گفت‌وگو‌ها و مباحثه‌هایی مفهومی در سطح دانشگاه‌ها و... برپا شود که مهم‌ترین آن حضور سروش در دانشگاه تهران و اتفاقات بعدی آن بود.

خانواده فرهنگی

آیت‌اله هاشمی در بخش ارتقای فرهنگی تنها نبود چرا که او خانواده‌ای فرهنگ‌دوست داشت. در همان دوران برادر آیت‌اله در سمت رئیس صداوسیما -که تاثیرگذارترین نهاد بر فرهنگ کشور بود- فعالیت داشت که تحولات بنیادین زیادی در رسانه ملی صورت گرفت. سپس دخترش، فائزه‌هاشمی، وارد عرصه رسانه شد و تا انتشار روزنامه «زن» پیش رفت و فاطمه ‌هاشمی در زمینه کارهای خیریه پیش‌قدم شد و در زمینه این رفتارهای اجتماعی به فرهنگسازی پرداخت.

هاشمی و سینما

نقش آیت‌اله ‌هاشمی در زمینه سینما را می‌توان از دیدارهای یک دهه اخیر او، آن‌هم در سمت رئیس تشخیص مصلحت نظام و تلاش‌هایی که در جهت برطرف‌کردن موانع در این فضای فرهنگی دید.کافی است به خاطرات سینماگران و حتی هنرمندان دیگر مروری کرد و خواهیم دید که او همگامی و همفکری زیادی با سینماگران داشته است.

آیت‌اله هاشمی از همان دوران ریاست در مجلس شورای اسلامی نگاهی باز و نو به مقوله سینما داشت و برپایی جشنواره فیلم فجر را می‌توان یکی از دستاوردهای حمایگرانه او دانست.

زنده‌یاد آیت‌اله‌هاشمی رفسنجانی در سال ۶۳ که ریاست مجلس شورای اسلامی را برعهده داشت، در گفت‌وگویی همزمان با برپایی سومین دوره‌ جشنواره‌ فیلم فجر در کاتالوگی که توسط انتشارات اداره کل تحقیقات و روابط سینمایی وزارت ارشاد اسلامی منتشر شد گفته بود: «آن سینمایی را ما می‌پسندیم و فیلمی را می‌پسندیم که فیلمی باشد، دارای پیام و پیامش هم پیام مثبت باشد، برای‌ سازندگی جامعه و با توجه به اینکه انقلاب اسلامی جنبه فرهنگی و مکتبی و انسانی مهمترین قسمتش است و انقلاب در ارزش‌ها و ارزشیابی‌ها است و سینما یکی از مهمترین وسایل تبیین ارزش‌ها و رساندن پیام‌ها و روشن‌کردن مردم در عصر حاضر است، قاعدتا خیلی بدیهی است که جایگاه سینما را بسیار عالی توصیف کرد. در جمهوری اسلامی سینما و فیلم-البته به‌طور کلی هنر- نقش بسیار قابل توجهی دارد و من فکر می‌کنم ما هر مقدار به سینما و فیلم و هنرمندان-چه تصویری و چه صدایی و از نوع دیگر هنر اهمیت بدهیم- شایسته است.»

او وجه سرگرمی فیلم را هم برای نشاط انسان و جامعه بسیار مناسب و مهم می‌دانست و تاکید داشت فیلم باید هم وجه سرگرمی‌ داشته و هم حامل پیام باشد.

آیت‌اله ‌هاشمی در زمینه وظیفه دولت در برابر سینما و دست‌اندرکاران آن بر این باور بود که تنها نظارت دولت کافی نیست و گفته بود: «دولت نباید تنها ناظر باشد بلکه باید حتما ارشاد و حمایت کند. حد حمایت هم که این‌جا آمده حمایت بسیار بالاست. اهمیت سینما ایجاب می‌کند که حمایت به حد کافی و مطلوب باشد. سینما یک جریان مریضی بوده در قبل انقلاب برای اصلاح و جاانداختن این در جامعه اسلامی حمایت‌های فراوانی لازم است که سینما بتواند نقش واقعی خودش را در جامعه ایفا کند. برای همین دولت حتی باید دخالت هم بکند، ارشاد هم که مسلم است. نظارت کمترین کاری است که باید دولت بکند. در زمینه تولید فیلم بخش خصوصی این‌جا فعال‌تر باشد بهتر است. دولت اصولا در کارهای اجرایی نباید خیلی خودش را نزدیک بکند بلکه بیشتر نقش‌ سازماندهی، سیاستگذاری، حمایت، ارشاد و نظارت را دارد.»

وی در زمینه فیلم‌های خارجی نیز بر این باور بود که در فیلم‌های خارجی از لحاظ شیوه کار، تکنیک فیلم و از نظر ریزه‌کاری‌های هنری و صحنه‌ها، چیزهای فراوانی هست که باعث تکامل صنعت فیلم می‌شود. ما اگر بخواهیم رابطه‌مان را با آن‌ها قطع کنیم نوعی از خسارت را از ناحیه تکامل صنعت فیلم و سینما خواهیم داشت. پس به‌طور کلی ما باید تکیه اصلی را بر تولیدات داخلی بگذاریم و از فیلم‌های خارجی هم در حد استفاده از پیشرفت‌های صنعت فیلمسازی -حداقل- و استفاده از کارهای خوبی که آن‌ها می‌کنند خودمان را محروم نکنیم. این روحیه را در جامعه‌مان نباید ترویج کنیم که از فیلم خارجی نباید استفاده بشود، چون اگر این کار را کردیم اولا دریچه‌هایی از علم و هنر و فن را بر خودمان بسته‌ایم، ثانیا اگر این‌گونه باشد فیلم‌های ما هم به خارج نمی‌رود. این مبادلات فرهنگی خودش یک مسئله است، ما اگر مقید بشویم فیلم کسی را این‌جا نیاوریم، آن‌ها هم فیلم ما را مطرح نمی‌کنند. در نتیجه ما که قبول داریم و مدعی هستیم پیام و رسالت داریم و رسالتی جهانی داریم، خودمان را محروم می‌کنیم، که این کار حتی با صدور انقلاب مخالف است. ما برای نشر افکارمان باید مبادلات فرهنگی داشته باشیم و از فیلم‌های خارجی استفاده کنیم.»

وی ۳۲ سال پیش در زمینه تاثیر برگزاری جشنواره فیلم فجر اظهار کرده بود: «برگزاری جشنواره کار بسیار خوبی است، ما باید هنرمندان‌مان را تشویق کنیم و این تشویق طرق مختلفی دارد که یکی از آن‌ها همین جشنواره‌هاست. جشنواره فجر اگر خارجی هم –بین‌المللی- باشد بهتر است. ولی ما به‌طور کلی باید هم جشنواره داخلی داشته باشیم و هم خارجی. یک مقداری جشنواره‌های بین‌المللی می‌توانند توسعه بیشتری داشته باشند، استفاده بیشتری هم می‌توان از آن‌ها کرد. برای معرفی فیلم‌های خودمان و هم شناختن هنرمندان دیگر و فیلم‌های دیگر ایجاد رابطه لازم است. ولی ما الان در داخل نیاز بیشتری داریم چون نیروی بیشتری را باید برای جشنواره‌های بین‌المللی به‌کار بگیریم. از برقراری جشنواره‌های داخلی و محدود که آسان‌تر است نباید غفلت کنیم و باید آن‌ها را داشته باشیم. حالا دیگر امسال گذشته، ان‌شاءاله در سال‌های آینده اگر جشنواره‌های فجر همیشه بین‌المللی برگزار شود، می‌تواند بهتر باشد.»

رابطه نزدیک با سینماگران

اگر مروری بر دیدارهای آیت‌اله ‌هاشمی در دهه اخیر و خاطرات هنرمندان و به‌ویژه سینماگران از این دیدارها داشته باشیم می‌بینیم که او نگاه نویی به فیلمسازی و حتی سریال‌سازی داشته‌ است که بر محتوای آن نیز تاکید می‌کرد. او از همان دهه ۶۰ تا ۷۰ سدشکنی‌هایی در این زمینه انجام داد که فضای فعلی سینما را شکل داده است و در مقام رئیس تشخیص مصلحت نظام با وجود این‌که در حد مشاور می‌توانست اقدامی کند بارها از نفوذش برای حمایت از سینماگرها استفاده کرده و بسیاری از فشارها علیه سینماگران را از بین برده و توانسته است نظرات علما و مراجع تقلید را در بسیاری از مسائل فرهنگی تغییر دهد.

او با قشر‌های مختلف سینمایی‌ از ابراهیم حاتمی‌کیا که در طیف اصولگرایان تا اصغر فرهادی که در شاخه اصلاح‌طلبان قرار دارد دیدارهای بسیاری داشت و با علی جنتی؛ وزیر سابق و سیدرضا صالحی‌امیری؛ وزیر فعلی وزارت ارشاد دولت دکترحسن روحانی دیدارهای بسیاری داشته که نشانگر اهمیت‌دادن او به مسئله فرهنگ بوده است.

پایان

ساعت۱۸:۲۰ روز یکشنبه ۱۹ دی‌ماه سال جاری آیت‌اله اکبر ‌هاشمی‌رفسنجانی با علائم ایست قلبی و در شرایطی که هوشیاری نداشت، به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد. مراحل احیای قلبی برای وی انجام شد؛ اما تلاش بیش از یک ساعته احیای وی ناموفق ماند و وی ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه همان روز در ۸۲ سالگی درگذشت.

در پی درگذشت آیت‌اله ‌هاشمیرفسنجانی، ۵۶ کشور پرچم خود را به حالت نیمه افراشته درآوردند، ۲۹ رئیس‌جمهور یا پادشاه پیام تسلیت فرستادند و در سفارتخانه‌های ۶۶ کشور دفتر یادبودش گشایش یافت./آزاده مختاری /روزنامه صبا