مجوز بازگشت معین ، شادمهر عقیلی و سیاوش قمیشی به ایران صاد شد ؟!

چرا سر راه بعضی از خوانندگانی که رفتار سیاسی یا اجتماعی نامعقولی نداشته‌اند خودشان هم اعلام می‌کنند علاقه‌مند هستند به کشور برگردند و در اینجا کار و زندگی کنند، موانعی پایدار و ناگسستنی وجود دارد؟ این ماجرا ساده نیست و در عقبه آن داستان پیچیده و چند لایه‌ای وجود دارد. با مطرح شدن بحث‌هایی درخصوص بازگشت نصرالله معین به کشور و ادامه کارش در فضای داخلی، بهانه‌ای جدی برای رفتن به سراغ این داستان پیچیده و شکافتن لایه‌های آن داریم.
بعد از پیروزی انقلاب تا حدود یک‌و‌نیم دهه تولید و انتشار موسیقی پاپ تقریبا ممنوع بود. مقداری از این برمی‌گشت به خاطره بدی که از کاباره‌ها یا فیلم‌های مبتذل فارسی باقی مانده بود و باید برای فراموش شدن‌شان مدتی صبر می‌شد. مقداری از این قضیه هم به محتوازدگی شدید سیاسی در دهه 60 و پس از آن برمی‌گشت. مثلا در سینما نمایش عشق زمینی با محدودیت‌های فراوانی مواجه بود و وقتی در سال 1363 فیلم «گل‌های داوودی» می‌خواست علاقه‌مندی بین یک دختر و پسر را نمایش بدهد هر دوی آنها نابینا بودند تا سوء‌تفاهماتی راجع‌به انتخاب‌هایی بر مبنایی غیرمعنوی پدید نیاید.

در مورد موسیقی هم همین بود. پرداختن به عشق زمینی آسان نبود و اگر خواننده‌هایی می‌توانستند کار کنند عمدتا سنتی‌خوان بودند و اشعار قدما را با مضامین عرفانی و الهی تبدیل به آواز می‌کردند. درست است که شرایط فکری و اجتماعی در آن دهه‌ها باعث به‌وجود آمدن چنین وضعیتی می‌شد اما این وضعیت، ذی‌نفعان به‌خصوصی هم داشت. پدرخوانده‌های موسیقی سنتی و جریان‌هایی که خودشان را والی وادی روشنفکری می‌دانستند، چه در سینما، چه در موسیقی و چه حوزه‌های دیگر در این دوره بسیار قدرتمند شدند، همین ذی‌نفعان البته در نیمه‌های دهه 70 تبدیل شدند به منتقدان فضای بسته فرهنگی و اجتماعی، اما آیا رویکرد آنها در قبال تمام آدم‌های عصر گذشته تغییر کرد؟ آیا بازیگران سینمای موسوم به فیلمفارسی توانستند دوباره به عرصه کار برگردند؟ آیا خواننده‌هایی که از ایران مهاجرت کرده بودند، توانستند برگردند و کار کنند؟ علی‌رغم ژست آزادی‌خواهانه‌ای که در این جریان وجود داشت، چنین بازگشتی با منافع این افراد سازگار نبود. خانه سینما با ترکیب سیاسی به‌خصوصی که داشت و بر مبنای آن معماری شده بود، از بازگشت این چهره‌ها آسیب می‌دید و دنیای موسیقی هم با اینکه چنین چیزی در آن مثل خانه سینما قالب صنفی پیدا نکرد، همین وضعیت را داشت. چیزی که سال‌های سال بازگشت بعضی از خواننده‌ها به داخل کشور و ادامه کارشان را مشکل کرده، همین مساله سیاسی یا به تعبیری همین اقتصاد سیاسی است. پیچیدگی قضیه آنجاست که موانع اصلی بر سر راه بازگشت خواننده‌های معقول و موجه خارج از کشور به فضای فعالیت در داخل، توسط کسانی ایجاد می‌شود که سرتاپا ژست رفع ممنوعیت و از پای تا به سر منادی آزادی هستند. آنها بر مدار بودن فعالیت، کسانی را می‌پسندند که در پالت سیاسی خودشان تعریف شده‌اند و به‌لحاظ جناحی با منافع‌شان همسو هستند. به‌عنوان مثال نگاه کنیم به آنچه در همین روزها راجع‌به نصرالله معین‌نجف‌آبادی اتفاق افتاد. پس از حادثه تروریستی کرمان که باعث شهادت ده‌ها نفر از زائران مزار سردار سلیمانی شد، عده‌ای از هنرمندان داخل کشور به این موضوع واکنش نشان دادند. پس از مارپیچ سکوتی که اتفاقات سال 1401 پدید آورده بود، این اظهارنظر دسته‌جمعی قابل توجه به‌نظر می‌رسید. در این میان واکنش خواننده‌ای که بین مردم با نام معین معروف است و در لس‌آنجلس زندگی می‌کند، بیشتر از خیلی موارد دیگر به چشم آمد.

همین باعث شد یک خبرنگار از وزیر فرهنگ بپرسد آیا معین می‌تواند به ایران برگردد و کارش را ادامه دهد؟ محمدمهدی اسماعیلی هم پاسخ داد که بازگشت او کاملا بلامانع است اما کار کردن مرحله بعدی به حساب می‌آید. بلافاصله محمدجواد آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات در دولت حسن روحانی به این اظهارنظر وزیر واکنش نشان داد و گفت: «همین سرمایه‌های انسانی داخل مملکت را با سیاست‌های نادرست‌تان فراری ندهید، آوردن امثال معین پیشکش.» طبیعتا آذری‌جهرمی نمی‌تواند از این صریح‌تر باشد و علنا بگوید که با بازگشت معین و امثال او مخالف است اما همین قدر هم که دغدغه اصلی‌اش را به‌طور تلویحی بروز داد، برای فهم موضوع راهگشاست. او و طیف سیاسی متبوعش دغدغه آزادی فعالیت برای بخش دیگری از هنرمندان را دارند. هنرمندانی که روی دور بودن شهرت‌شان به‌لحاظ سیاسی و جناحی می‌تواند برای اینها آورده‌ای داشته باشد. طبیعتا بازگشت افرادی مثل حبیب محبیان، سیاوش قمیشی یا نصرالله معین به داخل کشور و ادامه فعالیت‌شان در فضای رسمی، ممکن است باعث شود جای خالی کسانی که به‌لحاظ سیاسی با آذری‌جهرمی و طیف سیاسی او قرابت دارند، چندان به چشم نیاید. آنها به همین دلیل ساده چندان به چنین بازگشت‌های خوش‌بین نیستند و حتی ممکن است علیه‌اش اقداماتی کنند؛ اما چه نوع اقدامی؟ یک نکته ظریف دیگر این است که اگرچه بازگشت این چهره‌ها می‌تواند منفعت بعضی از طیف‌های سیاسی را به‌رغم ظاهر و ژست آزادی‌خواه‌شان به‌هم بزند، اما آن سیاسیون با تابلوی دیگران و ابزار قرار دادن آنها کارشان را پیش می‌برند تا این ژست و ظاهر آزادی‌خواه به‌هم نخورد. ابزار این طیف و جناح سیاسی کسانی هستند که دقیقا در طیف و جناح مقابل آنها تعریف می‌شوند.
به‌عبارتی اقدام علیه بازگشت بعضی از چهره‌ها به فضای فعالیت رسمی، با زدن نعل وارونه صورت می‌گیرد. مرحوم نادر طالب‌زاده می‌گفت سیاوش قمیشی اجازه استفاده از یک آهنگش را برای کلیپ جانبازان داده بود و او این کلیپ را به مدیر شبکه چهار داده است، اما آنها از پخش کردنش ترسیده‌اند. مرحوم طالب‌زاده شبیه همین حرف را در مورد حبیب محبیان هم گفته بود. کسی که سال‌ها در لس‌آنجلس زندگی می‌کرد اما نه‌تنها لب به مشروب نزده بود، بلکه حتی سیگار هم نمی‌کشید. آن کسی که مدیر شبکه چهار را می‌ترساند طبیعتا خود آذری‌جهرمی یا چهره‌های دیگر منسوب به جریان سیاسی ایشان نیستند. این چهره‌های ترسناک معمولا با تابلوی تندروترین جریان‌های سیاسی مدافع نظام فعالیت می‌کنند و در طیف مقابل آذری‌جهرمی تعریف می‌شوند. همین بزنگاه‌های ظریف است که نشان می‌دهد تندروهای دو طیف چطور مثل دو لبه قیچی کار هم را کامل می‌کنند. غیر از معین و سیاوش و امثال آنها در میان خواننده‌های جوان‌تر هم می‌شد مواردی را پیدا کرد که بازگشت‌شان به کشور امکان‌پذیر است و پیام خوبی هم به جامعه می‌دهد، اما این موانع سیاسی پیچیده تا به حال نگذاشته که چنین چیزی محقق شود.

مثلا شادمهر عقیلی در کنسرتی که در امارات برگزار کرد از خودش رفتاری کاملا متفاوت با ابراهیم حامدی بروز داد و از تمامیت ارضی کشورش با قاطعیت دفاع کرد. خیلی‌های دیگر را هم می‌شود مطابق با همین نمونه سراغ گرفت که بازگشت‌شان به کشور و ادامه کارشان در فضای رسمی نه‌تنها امکان‌پذیر است، بلکه آثار مثبت اجتماعی هم دارد. برای این امر فقط لازم است یک همت رشید و بالغ، هر مانع پیچیده و چندلایه‌ای را رسوا کند و از سر راه بردارد. چند ساعت بعد از اظهارنظر محمدجواد آذری‌جهرمی، مجتبی توانگر، نماینده مردم تهران در مجلس، با انتشار ویدئویی از صحبت وزیر فرهنگ در توییترش نوشت: «زمینه بازگشت همه کسانی که دل در گرو مردم دارند را فراهم کنیم.» این یعنی در فضای سیاست رسمی کشور ایده‌های نیرومندی به نفع تصمیمات سازنده برای بازگشت معین و امثال او وجود دارد. حالا که کار نه در دست جریان سیاسی به‌خصوصی که آذری‌جهرمی به آن تعلق دارد، بلکه در دست طیف مقابل آن است، می‌شود توقع داشت که این جریان سیاسی از درون خودش تندروهایی را که ابزار رقبا هستند کنار بزند و تصمیمات شجاعانه و سازنده بگیرد.

فوت مرحوم حبیب محبیان فرصت جبران بعضی دلخوری‌ها و شکاف‌های اجتماعی را از نظام سیاسی حاکم گرفت. حبیب را عده‌ای از منتسبان به دولت احمدی‌نژاد به کشور آوردند اما قبل از اینکه بتوانند برای او کاری کنند عمر دولت‌شان تمام شد. در دولت بعد چنانکه توقع می‌رفت، هیچ تلاشی برای بازگشت حبیب به فضای کار رسمی ایجاد نشد. حالا که کار به دست آن جریان سیاسی نیست و گروهی دیگر در دولت و مجلس و برخی نهادهای دیگر زمامدار امور هستند، توقع می‌رود تا دیر نشده برای اتخاذ بعضی تصمیمات، شجاعانه اقدام شود.