ماجرای دختری که عجیب‌ترین دوستِ پسر تاریخ را داشت

 کاربری به نام واندیوم رشته توئیتی درباره جزئیات یک رابطه دوستی نوشته و تفاوت نگاه دختر و پسر به این نوع رابطه‌ها را بررسی کرده که در ادامه می‌خوانید.

این کاربر نوشت: خیلی دلم می خواست باهم بریم ماجراجویی! همیشه هم می گفت رفیقیم، ولی دروغ می گفت، من براش فقط یه ابزار جنسی بودم، به همین چیپی و وقیحی ...

من خیلی به عنوان یه آدم ازش خوشم میومد، خیلی سعی کردم توجهشو جلب کنم یه جوری که جنسیتمو نبینه، مثل رفقای پسرش باهم بریم کله خر بازی ولی شصت بار سعی کرد باب مسائل جنسی رو باز کنه. هر دفعه پیچیدمش و سعی کردم براش توضیح بدم ولی اگه بحث جنسی نبود هیچ حرفی نداشتیم بزنیم. خیلی سال زمان برد تا بفهمم اون هیچوقت نمی تونه مثل یه رفیق قابل حساب کردن بهم نگاه کنه. و مهم نیست من چقدر بهش ثابت کنم، فداکاری کنم، عضله داشته باشم، دست فرمونم خوب باشه، تو کمپ جون بکنم و همه کارا رو بکنم، فان باشم، اطلاعات داشته باشم

من تو دست کشیدن ضعیفم و تا خیلی آسیب نبینم دست نمی کشم ... ولی ازش دست کشیدم. نه اینکه حذفش کنم ... فقط سوئیچ اهمیت دادن رو آف کردم و دیگه تلاش نکردم که رفیق باشیم.

یه بار بهم تکست زد که نابودم نادی ... اگه قبلنا بود کلی فکر می کردم ج چی بدم که بد نباشه، کول باشه، اگه یه پسر باحال بودم چی می گفتم؟ اولش گفتم بازی چند سوالی رو بکنیم؟ گفت به به آره هرچی فکر کردم دیدم هیچ سوالی ازش ندارم، به اندازه کافی اهمیت نمی دم که سوال بپرسم! گفت چی شد پس؟ عین همینو بهش گفتم! خیلی تعجب کرد ... پرسید چی شدی؟ یاد همه وقتایی افتادم که حسابم نکرده، که فقط از بدنم تعریف کرده جای چیزایی که توش خوبم! یاد این افتادم که چقدر واقعا دست فرمونم خوبه و چقدر مسخره ام کرده، تو آفرود گرا دادم و حرف منو نپذیرفته تا یه پسر نگفته. که هروقت ایران بودم، تو ادونچرا یادم نکرد

که همیشه جمله هاش دخترا فلانن و بیسارن بوده و من به عمر سعی کردم فلان و بیسار نباشم ... که هر وقت حرف زدیم پیکان رو چرخونده سمت تمایلات جنسی ... فهمیدم دیگه نمی خوام تو ذهنش دختر کولی باشم. چون برای اون دخترا یا کول هستند، یا غیر کول و زشت و هرچی هستن و باید نادیده اشون گرفت ... من سعی داشتم کتگوری سومی خلق کنم دخترایی که کولن می شه روشون حساب کرد، خوش گذروند ولی توقع جنسی نداشته باشین! کار احمقانه ای بود ... ولی وقتی دیگه اهمیت نمی دی، خیلی حس خوبیه! حتی به این فکر نمی کنی که الان چی فکر می کنه، نه عصبانی هستی، نه متنفری، نه نیاز داری توضیح بدی، بلاک کنی، دوری کنی ...

بهش گفتم آب بخور صبح سردرد نگیری و رفتم بخوابم ... نه اونجوری که ادای کول بودن درمیاری و اهمیت نمی دی که طرف رو اذیت کنی! اونجوری که دیگه برات مهم نیست و نمی دونم تفاوتشو می فهمی یا نه ... ولی تفاوتش از اینجا تا مریخه...

پ.ن: این درباره یه آدم خاصه و من یه عالمه رفقای پسر عالی دارم می دونم شش میلیون نفر میان کامنت می ذارن که همه پسرا همینن، من قاطعانه می گم اینطور نیست. البته توصیه هم می کنم، با پسری که شما رو به عنوان یه انسان حساب نمی کنه وارد هیچگونه رابطه ای نشین، حتی رفاقت، چه برسه به پارتنر و اینا ... در قشر مرفه تر و تحصیلکرده، مسائل جنسی خودشو مخفی می کنه، وجود داره ولی کسی جرات بیان صریحش رو نداره و در رفتارهای کوچیک بروز می کنه. اما از همین مورد مخفی هم باید اندازه همون آشکاره ترسید!