بلای شوک آور کرونا بر سر آقای ثروتمند ایرانی !

به گزارش رکنا، بدهی میلیاردی که حالا تنها راه برای پرداخت این بدهی‌ها را سرقت می‌داند. او دزدی را انتخاب کرد و برای عملی کردن نقشه‌اش به صورت اینترنتی یک اسلحه سفارش داد، اما هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که راننده تاکسی اینترنتی او را لو بدهد. او روزی که یک تاکسی اینترنتی گرفت تا به محل سرقت برود و آنجا را بررسی کند، نمی‌دانست که راننده او را زیرنظر دارد. وقتی داشت از ویترین مغازه عکس می‌گرفت لو رفت و پلیس از این ماجرا باخبر شد.

ماجرا از این قرار بود که روز چهارشنبه عصر، راننده یک تاکسی اینترنتی با پلیس تماس گرفت و گفت که به مسافرش مشکوک شده و احتمال می‌دهد که او سارق باشد. این راننده درباره جزئیات آنچه که دیده است، به پلیس گفت: «ساعتی قبل مسافری را سوار کردم. او به جنت‌آباد جنوبی رفت، کنار یک پاساژ از من خواست که توقف کنم، پیاده شد و ساکش داخل ماشین ماند. به من گفت که می‌رود و چند دقیقه بعد برمی‌گردد. همان لحظه او را زیرنظر گرفتم. در حالیکه دستپاچه بود، گوشی موبایلش را برداشت و مخفیانه از ویترین یکی‌دوتا مغازه طلافروشی در پاساژ عکس گرفت. رفتارش خیلی مرموز بود. من هم بلافاصله ساکش را نگاه کردم. وقتی زیپ آن را باز کردم، یک اسلحه کلت دیدم. وحشت کردم. مسافرم دوباره سوار شد و من او را همان جایی که اول سوار شده بود، برگرداندم. بعد هم با پلیس تماس گرفتم.»

شناسایی مرد دستپاچه

با اعلام این موضوع، بلافاصله تیمی از ماموران پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند. آنها در ابتدا به سراغ شماره‌ای که با آن درخواست تاکسی اینترنتی شده بود، رفتند. ولی سیم‌کارت به نام یک مرد معتاد بود. برای همین چیزی دستگیر ماموران پلیس نشد. برای همین یک تیم از کارآگاهان حرفه‌ای به همان محلی رفتند که مسافر مرموز از مغازه آنجا عکس گرفته بود. آنها شبانه‌روز آنجا را زیرنظر گرفتند. ولی نقشه و ساعت و روزش مشخص نبود. از آنجایی هم که ماموران احتمال می‌دادند این مرد قصد سرقت مسلحانه داشته باشد، تمام آن منطقه را زیرنظر گرفتند. تا اینکه مردی مشکوک با یک ساک در دستش به همان پاساژ رفت. او درحالیکه دستپاچه بود، وارد مغازه طلافروشی شد. بعد دوباره از آنجا خارج شد. باز هم داخل رفت. چندبار وارد مغازه شد و بعد بیرون آمد. همین مسأله ظن کارآگاهان را برانگیخت و آنها به سراغ این مرد رفتند. به او گفتند باید داخل ساکش را بگردند، اما آن مرد ناگهان اسلحه را درآورد و شروع به تیراندازی کرد. حتی چند گلوله نیز به خودروهای عبوری برخورد کرد. مردم وحشت کرده بودند. همه سنگر گرفتند و متهم نیز پشت یک خودروی پژو پنهان شد. او همانطور تیراندازی می‌کرد، تااینکه در نهایت در محاصره پلیس درآمد و دستگیر شد.  او در بازجویی‌ها اعتراف کرد که قصد سرقت مسلحانه از طلافروشی را داشته است. او با دستور قاضی مرتضی رسولی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

کرونا باعث شد ورشکست شوم

این سارق ورشکسته جزئیاتی از ماجرای این سرقت و انگیزه عجیبش برای طراحی این نقشه روایت کرد:

چی شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟

من سارق نیستم. هیچ‌وقت خلاف نکرده بودم. برای خودم دفتر خدمات مسافرتی و جهانگردی داشتم. مدیرعامل شرکت بودم. ولی کرونا باعث شد که ورشکست شوم. آنقدر بدهکار بودم که تصمیم به سرقت گرفتم.

 چرا کرونا باعث شد که ورشکست شوی؟

چون دیگر پروازها کنسل شده بود. مسافران تعدادشان کم شد. همان اوایل کرونا بود که همه پروازها کنسل می‌شد. همان زمان دو میلیارد بدهی بالا آوردم و مجبور شدم شرکت را ببندم. از طرفی پدرم گفت که این مبلغ بدهی را پرداخت می‌کند. ولی پول را به برادرم داد و گفت که آن را به طلبکارهایم پرداخت کند. ولی برادرم فقط مقدار کمی پرداخت کرد و بقیه پول را نداد. من هم دستم خالی ماند و در این مدت هرچه سعی کردم پول جور کنم، فایده‌ای نداشت. برای همین نقشه سرقت کشیدم.

نقشه‌ات را چطور طراحی کرده بودی؟

وقتی بدهکار بودم، تصمیم گرفتم با اسلحه به یک مغازه طلافروشی بروم. مبلغ یک میلیارد تومان سکه سرقت کنم و بیرون بیایم. فقط می‌خواستم همان مبلغ بدهکاری‌ام را سرقت کنم. برای همین به صورت اینترنتی یک اسلحه کلت با فشنگ خریدم.

به یکی از شهرهای غربی رفتم و اسلحه را تحویل گرفتم. بعد سوار یک تاکسی اینترنتی شدم و به محل سرقت رفتم. به راننده گفتم مادرم در درمانگاه است. باید به دیدنش بروم. گفتم کمی صبر کن تا برگردم. نمی‌دانستم او به من مشکوک شده است. از اکثر مغازه‌ها عکس گرفتم و به خانه برگشتم. مغازه‌ها را بررسی کردم و آن روز تصمیم گرفتم که به آنجا بروم.

چرا چندبار وارد مغازه شدی و بیرون آمدی؟

وقتی وارد مغازه می‌شدم، هنگام اجرای نقشه، ترس به سراغم می‌آمد، دوباره پشیمان می‌شدم و برمی‌گشتم، اما وقتی یاد بدهی‌هایم می‌افتادم دوباره وارد مغازه می‌شدم. قصدم آسیب رساندن به کسی نبود. فقط می‌خواستم بدهکاری‌ام را پرداخت کنم که گیر افتادم.

چرا وقتی بیرون آمدی تیراندازی کردی؟

فقط می‌خواستم از آنجا خلاص شوم. نمی‌خواستم مرا دستگیر کنند و آبرویم برود. من مدیرعامل شرکت بودم و برایم خیلی بد می‌شد اگر دستگیرم می‌کردند.