ارزیابی دامنه درگیری های نظامی ایران و امریکا در دوران دفاع مقدس

خوشبختانه برخورد صبورانه مقامات کشور با دشمنان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران طی دو سال اخیر نشاندهنده آن است که مسئولان کشوری و لشکری درس‌های جنگ تحمیلی را از یاد نبرده‌اند.یکی از پیچیده‌ترین اتفاقات جنگ، رودررویی ایران با نیروهای متجاوز Rapist امریکا بود؛ نبردی که متأسفانه عامدانه یا غیرعامدانه به آن کمتر پرداخته می‌شود اما آیا واقعاً آن روزها و آن تجربیات را می‌توان فراموش کرد؟

دشمن شماره یک

امروزه کم نیستند فرماندهان یا جوانانی که دشمن شماره یک کشور را (البته بدرستی) امریکا می‌دانند. اما این را از یاد می برند که ایران یکبار جنگی طولانی با امریکا داشته است.نبرد با امریکا نیاز دارد تا ابتدا ماهیت این قدرت بزرگ را شناخت و چه تجربه‌ای بهتر از دفاع مقدس؟

باید اذعان کرد همان‌طور که ما امریکا را دشمن شماره یک می‌دانیم این کشور نیز ایران را دشمن شماره یک خود در غرب آسیا و خاورمیانه می‌داند.این اتفاق نیز محصول یک روند طولانی و پیچیده است که آغاز آن به اوایل سال 58 باز می‌گردد و با وجود نوسان‌های کم و زیاد تا به امروز ادامه داشته است.

دولت وقت امریکا به ریاست جیمی کارتر بعد از آنکه از اواخر سال 1358 پی برد حکومت ایران قصد ادامه اتحاد با غرب را مشابه دوران گذشته (پادشاهی محمدرضا پهلوی) ندارد اولین اقدام خود را بر پایه سیاست راهبردی کاهش توان نظامی ایران پایه‌گذاری کرد.در راستای این سیاست، مأموران دو جانبه امریکایی با تهییج و فریب جمعی محدود تدارک یک کودتای عجیب را دید که تقریباً شکست آن از قبل قطعی بود.شکست این طرح موجب اعدام، اخراج و برکناری صدها نفر از پرسنل ارتش شد و از طرف دیگر شرکت‌های امریکایی روند صدور قطعات و لوازم یدکی به ارتش را متوقف کرده و بالعکس اطلاعات کلیدی در اختیار دشمنان کشور گذاشتند اما این تمام ماجرا نبود.به دنبال هجوم ناموفق ارتش عراق به خاک ایران و شکست‌های پی‌در‌پی این کشور در سال‌های 59 تا 61، سازمان اطلاعات مرکزی امریکا عکس و اطلاعات فراوانی از وضعیت نظامی ایران را در اختیار عراق قرار داد. مقامات نظامی امریکا بخوبی می‌دانستند که ایران در بخش هوایی و دریایی برتری قابل توجهی بر عراق و سایر کشورهای منطقه دارد به همین دلیل ضمن برنامه گسترده برای تجهیز نیروی هوایی عربستان سعودی به سمت گسیل واحدهای بزرگ دریایی با هدف حضور طولانی مدت در خلیج فارس رفت.در ابتدا این حضور دریایی کم رنگ بود.محقق تاریخ جنگ‌های هوایی ایران، سرتیپ خلبان علیرضا نمکی معتقد است، امریکا در ابتدا در خلیج فارس و دریای عمان حضوری نداشت و حضورش به یک ساختمان در بحرین محدود می‌شد اما بتدریج پایگاه‌های خود را گسترش داد و حتی ناوگان‌های بزرگی را به منطقه گسیل داشت.

خاطرات خلبانان ایرانی که هنوز بخش بزرگی از آنها ناگفته مانده نیز حاکی است که در موارد متعددی کشتی‌های جنگی امریکا در صورت نبود ناوهای هواپیمابر، با هشدار هواپیماهای ایرانی نرسیده به تنگه هرمز، مسیر خود را تغییر داده و به دریای عمان باز می‌گشتند. اما به مرور با فرسوده شدن نیروهای مسلح ایران در جنگ از یکسو و گسترش حضور ناوگان‌های دشمنان ایران از سوی دیگر، این روند به زیان ایران پیش رفت.

از سوی دیگر آغاز فروش جنگنده‌های پیشرفته اف 15 و فروش آواکس (که قبل از انقلاب قرار بود به ایران تحویل داده شود) به عربستان، اقدام بسیار خطرناک امریکا علیه ایران بود. فرماندهان هوایی ایران همان زمان می‌دانستند که این سلاح‌های پبشرفته قرار نیست صرفاً از سواحل شمالی عربستان مراقبت کنند بلکه پس از این هر حرکت هوایی ایران توسط بهترین رادار پرنده جهان (هواپیمای بوئینگ‌ ای 3با رادار هنوز هم بهترین وسیله هشدار زود هنگام)رصد می‌شود.

کمک به خلبانان عراقی

همانطور که پیش‌بینی می‌شد نیروی هوایی عربستان و نیروی هوایی عراق خیلی زود دست همکاری به یکدیگر دادند.از سال 62 خلبانان عراقی به مدد سوپر اتاندارد و میراژهای پیشرفته فرانسوی و موشک‌های اگزوست و‌ای اس 30، حملات سنگین و پر دامنه‌ای را علیه بنادر و صنایع نفتی ایران در کرانه‌های خلیج فارس و خارک آغاز کردند.مشکل اصلی آنها در این نوع حملات، بعد مسافت و رهگیری دقیق خلبانان پایگاه بوشهر و اف 14‌ها بود. خلبانان عراقی معمولاً در این نوع حملات یا موفق نبودند یا آنکه پس از موفقیت در دام رهگیرهای ایرانی اسیر می‌شدند.خلبانان ایرانی معمولاً راه این جنگنده‌های متجاوز را به سمت غرب(فرودگاه بصره) می‌بستند و در چنین شرایطی خلبان عراقی به‌دلیل کمبود سوخت یا باید سقوط Fall در دریا را می‌پذیرفت یا آنکه به سمت فرودگاه‌های ظهران یا دوبی می‌رفت.

خلبانان ایرانی در این شرایط هواپیمای دشمن را تا آخرین لحظه تعقیب کرده و گاهی موفق می‌شدند دشمن را تا قبل از رسیدن به سواحل جنوبی خلیج فارس ساقط کنند. اما با افزایش تعداد ناوهای امریکایی و قدرت گرفتن نیروی هوایی عربستان شرایط فرق کرد. دیگر تعقیب هواپیمای دشمن به معنای یک نبرد بی‌دردسر با هواپیمای با سوخت اندک نبود بلکه سروکار تعقیب‌کننده با ناوگان دریایی ایالات متحده و اف 15‌های سعودی (معمولاً خلبانان عقب آن امریکایی) بود.

در یکی از این تعقیب و گریزها سرهنگ علیرضا نمکی از فرماندهان پایگاه شکاری بوشهر در حال انجام پرواز کپ (گشت رزمی) با یک شرایط اضطراری مواجه شد. رادار و فاشا (فرماندهی اطلاعات و شناسایی ارتش)هردو خروج دو هواپیما از خور عبدالله را گزارش کردند. دو هواپیما که گویا از نوع میراژ بودند از هم جداشده و یکی از سمت البکر و الامیه به سمت بنادر ایران حرکت کرد و دیگری به سمت فضای کویت چرخش کرد. نمکی با هدایت رادار به سمت البکر گردش کرد تا هواپیمای دشمن را از ادامه کار بازدارد.

خلبان عراقی که از روی علائم هشداردهنده خود پی برده بود یک موشک از سمت هواگرد ایرانی روی او قفل شده با کاستن ارتفاع خود، مستقیم به سمت یک ناوشکن امریکایی رفت.این درحالی بود که گویا با تماس‌های از قبل گرفته شده و اطلاعات آواکس‌های عربستان(بخوانید امریکا)، فرمانده ناو امریکایی می‌دانست که هدف میراژ عراقی صرفاً رسیدن به یک منطقه امن است اما نمکی دست بردار نبود و پرواز را ادامه داد.

صدای فرمانده امریکایی ناو بلند شد که با اعلام سمت و سرعت و ارتفاع فانتوم ایرانی پی در پی هشدار می‌داد که «شما در حال نزدیک شدن به ناو سرفرماندهی امریکا هستید»، اما نمکی پاسخ نمی‌داد و به پرواز ادامه داد. در نزدیکی ناو امریکایی این بار فرمانده امریکایی با خشونت اعلام کرد که موشک‌های ما تا ثانیه‌هایی دیگر شما را هدف قرار می‌دهند.آن زمان ناوهای امریکایی از موشک ضد هوایی«استاندارد» استفاده می‌کردند که بسیار خطرناک و گریز از آنها تقریباً غیر ممکن بود.

نمکی نیز با صدای بلند و به زبان انگلیسی واضح به ناوی امریکایی گفت، اگر به من شلیک کنی تو را هدف قرار می‌دهم. روشن شدن چراغ‌های هشدار دهنده داخل کابین، نمکی را مطمئن کرد که ناو دشمن در صورت ادامه مسیر او را با مشکل مواجه می‌کند. نمکی می‌گوید، آن زمان به ما اجازه درگیری با امریکا داده نشده بود، مضافاً آنکه من سلاح ضد کشتی نداشتم.بنابراین او که اکنون تقریباً به حریم هوایی عربستان رسیده بود ترجیح داد تا بازگردد.

پس از این اتفاق متأسفانه اتحاد نامقدس، امریکایی- سعودی چند بار دیگر نیز مانع شکار هواپیماهای در حال گریز عراقی شد.معمولاً خلبانان ایرانی سعی می‌کردند دشمن را تا قبل از رسیدن به میانه خلیج فارس از پای درآورند تا کار به درگیری با اف 15‌های امریکایی و ناوگان پنجم امریکا نرسد و البته ده‌ها میراژ و سوخوعراقی نتوانستند خود را به خط فرضی دفاعی متحدانشان برسانند و طعمه آب‌های عمیق خلیج همیشه فارس شدند.

ضربه به ناوهای امریکایی

به دنبال افزایش قابل توجه حملات عراق به تأسیسات نفتی و نفتکش‌های ایران، فرماندهان ایرانی نیز تصمیم به گسترش حملات به متحدان صدام گرفتند.به همین دلیل پایگاه‌های مختلف برنامه‌های خود را برای ضربات متقابل تنظیم کردند.پایگاه‌های بوشهر و بندرعباس تصمیم گرفتند تا انتقام اقدامات دولت عراق را در دریا و از کشتی‌های حامل نفت عراق یا متحدان این کشور بگیرند. پایگاه بندرعباس یکی از پایگاه‌های فعال در این عملیات بود. این پایگاه اگرچه نسبت به پایگاه‌هایی چون بوشهر و وحدتی کمتر در معرض خطر بود اما به‌دلیل درگیری دائم با هواپیماهای خارجی بویژه امریکایی چندان موقعیت راحتی هم نداشت. سرهنگ خلبان جعفر عمادی درباره آن روزها می‌گوید: هنگامی که مأموریت‌های ما افزایش یافت، به‌طور جدی با امریکایی‌ها درگیر شدیم اما چون طرفین بنایشان بر عدم برخورد بود اتفاقی رخ نمی‌داد. وی بیشترین مأموریت‌های ضد کشتی را در سال 65 و 66 ذکر می‌کند.اگرچه این حملات از 64 آغاز شد اما امریکا در 16 بهمن 65 به کویت اطلاع داد که 11 نفتکش آن کشور را تحت حمایت و پرچم خود خواهد آورد و کویت نیز 3 روز بعد این حمایت را (که خود درخواست آن را کرده بود) پذیرفت.

حضور ناوگان امریکا البته چندان هم بدون دردسر برای این قدرت دریایی نبود.نیروی دریایی ایران با استفاده از تجهیزات ایذایی نظیر مین و نیروهای سپاه با استفاده از قایق‌های تندرو صدمات متعددی به این نیرو وارد کردند اما این تمام ماجرا نبود. نیروی هوایی عراق نیز به عمد یا غیر عمد دست به تهدید و آزار ناوهای امریکایی زدند. این تهدیدات تا آنجا پیش رفت که در اتفاقی مشکوک ناوجنگی و مجهز استارک امریکا در 27 اردیبهشت 66 با یک موشک اگزوست عراقی بشدت صدمه خورد و 37 ناوی امریکایی کشته و 21 نفر مجروح شدند.

داستان پر ابهام ناو استارک اگرچه به زیان امریکا رقم خورد اما به سود ایران هم پیش نرفت و عملاً تنها برنده آن عراق بود. آماده باش هوایی و دریایی امریکا در خلیج فارس و دریای عمان به درجه‌ای رسید که کار خلبانان ایران و امریکا بارها و بارها از مرحله قفل راداری گذشته و به شلیک موشک رسید. در یک مورد، فانتوم‌های ایرانی به تلافی رهگیری یک هواپیمای شناسایی اوریون (پی 3)ایرانی توسط تامکت‌های امریکایی، اقدام به رهگیری یک اوریون امریکایی کردند که با رسیدن تامکت‌های امریکایی و شلیک موشک به سمت فانتوم‌های ایرانی جنگ به مرحله جدی رسید.البته گردش بموقع شکاری‌های ایرانی شلیک دشمن را بی‌اثر کرد.

کمک امریکا نیز به خلبان‌های عراقی بیشتر و کاملاً علنی شد تا آنجا که آنها با خلبانانی که از آب می‌گرفتند عکس می‌انداختند!

در مورد دیگری تامکت به خلبانی سرگرد والی اویسی و کمک خلبانی عزیز نصیر‌زاده (فرمانده کنونی نهاجا)با شرایط حساسی روبه‌رو شدند.آنها اگر چه موفق به ساقط کردن میراژ دشمن شده و اجکت خلبان و فرود او را به دریا دیدند اما چون سوخت نداشتند با ارسال پیام به پایگاه بوشهر خواستار اعزام یک هواپیمای دیگر شدند.

تامکت دیگر به خلبانی علیرضا برخور (از فرماندهان ارشد پیشین نهاجا) با گرفتن نقطه مورد نظر از زمین برخاست اما نیروهای ایرانی با رصد تحرکات منطقه پی بردند که ناوهای امریکایی در حال نجات خلبان عراقی هستند.با نزدیک شدن اف 14 ایران به منطقه، ناو امریکایی از هواپیمای ایرانی درخواست نام و نوع مأموریت را کرد که با پاسخ تند خلبان ایرانی مواجه شد.در ادامه، مکالمه «رادارمن» امریکایی و خلبان برخور بالا گرفت و در نهایت برخور از متصدی رادار امریکایی خواست تا نجات خلبان عراقی را تأیید کند. او نیز که می‌دانست در شرایط جنگی بین ایران و عراق، نجات خلبان عراقی غیر قانونی است از پاسخگویی خودداری کرد.اف 14 نیز که در نهایت جنگنده‌ای رهگیر است و توان پاسخگویی به تهدیدات دریایی را ندارد و از طرفی اجازه درگیری را نیز نداشت، مسیر خود را به شمال غربی تغییر داد.

اوج درگیری‌ها

امریکا در این زمان بخش بزرگی از ناوگان آسیایی خود را به خلیج فارس آورده و کاملاً خود را برای رویارویی با هرگونه تحرکی از سوی ایران آماده می‌کرد.ناو هواپیمابر کانستلیشن با حدود 80 هواپیما و جنگنده‌هایی نظیر اف 14 و اف 18 یا هواپیماهای اختلال الکترونیک مانند‌ ای 6 پراولر در کنار نبرد ناو عظیم میسوری که از معدود نبرد ناوهایی با توپ‌های بزرگ از زمان جنگ‌هایی نظیر جنگ جهانی دوم و کره بود در کنار ناوهای بالگرد بر، 4 ناوشکن، رزمناو و 4 اژدرافکن همگی ترکیب خطرناکی را تشکیل می‌دادند.

با آغاز ماه مرداد 66 شرایط بازهم پیچیده‌تر شد. امریکا تعداد کشتی‌های خود در منطقه را به 30 فروند رساند و فرانسه ناو مدرن هواپیمابر کلمانسو را با سه کشتی اسکورت به خلیج فارس فرستاد. اولین اسکورت امریکایی ها در روز سوم مرداد یک شکست کامل نظامی بود. نفتکش عظیم بریجتون در حالی که 4 ناو و یک رزمناو امریکایی آن را مشایعت می‌کردند ساعت 6:30با مین دریایی بزرگی برخورد کرد. اگرچه جثه این ابرسازه 414 هزارتنی بزرگ‌تر از آن بود که با یک مین از پا درآید اما بخش بزرگی از دیواره آن شکاف برداشت.

در نیمه تابستان شرایط برای پایگاه نهم بندرعباس هم بسیار سخت شد.این بار باید فانتوم‌های پایگاه از گردان 91 نبرد با هواگردهای امریکایی را تجربه می‌کردند.از نیمه مرداد هواپیماهای پی تری اف امریکایی به کمک خلبانان عراقی آمده و با دادن اطلاعات دقیق از شناورها یا وضعیت تأسیسات دریایی ایران آنها را در حمله یاری می‌کردند.شکاری‌های امریکایی از این نیز پا را فراتر گذاشته و حتی مزاحم پی تری اف‌های ایران می‌شدند.

در 17 مرداد یک فروند از هواپیماهای پایگاه بندرعباس که برای اخطار به پی تری اف‌های امریکایی برخاسته بود با اف 14‌های امریکایی درگیر شد. کار حتی به شلیک موشک‌های هوا به هوا نیز رسید که خلبان ایرانی با مانوری بموقع از چنگ دشمن گریخت.

بالاخره امریکایی‌ها 30 شهریور به کشتی لجستیکی ایران اجر با این اتهام که در حال مین‌ریزی در دریا است حمله می‌کنند و کماندوهای امریکایی سیل(seal) نیروهای بی‌سلاح ایرانی را به گروگان hostage گرفته و کشتی را نیز منهدم کردند.ایران بشدت به این اقدام امریکا اعتراض کرد.

در دریا نیروی دریایی ارتش و واحدهای دریایی سپاه، دشمن و متحدانش را آرام نگذاشتند. 24 فروردین سپاه با قایق‌های خود به کشتی صغیرا در نزدیکی آب های امارات حمله کرد اما اتفاقی که سرعت تحولات را افزایش داد برخورد ناو جنگی ساموئل رابرتز با مین در نزدیکی بحرین بود.این برخورد، شکافی به ابعاد 7 در 9 متر در کشتی ایجاد کرد که طی آن 10 نفر از خدمه صدمه دیدند.فرمانده امریکایی از غرق شدن کشتی جلوگیری کرد اما این اتفاق خشم واشنگتن را برانگیخت.فرماندهی ارتش امریکا اعلام کرد که بزودی سکوهای نفتی سلمان و سیری را هدف قرار می‌دهد.

در اولین ساعات 29 فروردین دو‌ای 6 با موشک و بمب به 3 قایق تندروی سپاه حمله کردند و اگرچه یکی از قایق‌ها را غرق کردند اما دو قایق دیگر با گردش‌های پی در پی از حملات هوایی جان به در بردند. بلافاصله کشتی‌های جنگی امریکا سکوی نفتی ساسان را به توپ بسته و تفنگداران دریایی امریکا روی آن پیاده شدند.15 دقیقه بعد در ساعت حدود 9:30، سه کشتی دیگر امریکا در جنوب سیری به ساکنان سکوی نفتی نصر اخطار برای تخلیه داده و چند دقیقه بعد سکو را با بمباران منهدم کردند.

نیروی دریایی ارتش و قایق‌های سپاه برای ممانعت از تجاوز Rape آشکار دشمن وارد عمل شدند که متأسفانه به‌دلیل برتری سنگین واحدهای دریایی دشمن و استفاده گسترده از هواپیماهای ضد رادار، نتیجه‌ای نگرفتند و 3 کشتی ارتش و چند قایق سپاه غرق شد یا صدمه دید.فرماندهان نیروی هوایی اگرچه با نگرانی و ناراحتی تمام این نبرد را دنبال می‌کردند اما با توجه به وجود انبوه هواگردها و سامانه‌های موشکی ناوهای امریکایی هر گونه مداخله را تنها حرکتی در جهت افزایش سوانح آن روز نیروهای مسلح ایران می‌دانستند.با این وصف پایگاه بندرعباس تصمیم به واکنش گرفت و بهترین خلبان خود یعنی داریوش خاک نگار و یک خلبان دیگر را برای حمله به ناو یو‌اس‌اس وین رایت برگزید.از آن طرف معاون عملیات پایگاه، سرهنگ جعفر عمادی نیز خود شخصاً تصمیم به زدن یک ناو امریکایی یا شناور نفتی متحدان عراق را گرفت.متأسفانه سلاح‌های این هواگردها اصلاً مناسب نبرد با ناوشکن‌های بزرگ دشمن نبود و اگر رشادت و مهارت این دو خلبان نبود تعداد شهدای ایران آن روز باز هم افزایش می‌یافت.

سخن آخر

نیروهای مسلح ارتش و سپاه تقریباً در 3 سال آخر جنگ تحمیلی ده‌ها بار با ارتش متجاوز امریکا و متحد ثابتش، عربستان روبه‌رو شدند.برآوردها نشان می‌دهد که این نیروها حداقل 4 بالگرد امریکایی را با موشک‌های دوش پرتاب یا هوا به هوا از بین برده‌اند. همچنین چندین ناو امریکایی توسط مین یا سایر عوامل صدمه خوردند. اما باید اذعان کرد که توان بالای الکترونیکی و ضد الکترونیکی ناوگان دریایی امریکا و هواپیماهای آن جنگ با این دشمن فرامنطقه‌ای را سخت کرده بود.اخبار تأیید نشده حاکی‌است ایران تلاش زیادی کرد تا با موشک‌های کرم ابریشم به ناوهای دشمن صدمه بزند اما بسیاری از آنها منحرف شدند. همان طور که گفته شد جنگ 8 ساله گنجی بزرگ است که باید از تجربیات آن برای نبردهای احتمالی آینده(که امیدواریم هرگز پیش نیاید)استفاده شود. در خاتمه باید گفت «آری. ما قبلاً با امریکا جنگیده‌ایم»اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید

علی غفوری