باورهای اشتباه درباره داروهای روان‌پزشکی

 آمریکا تنها کشوری نیست که سرنوشت مردمش، تحت‌تاثیر این واقعیت دردناک قرار گرفته است.

به گزارش رکنا ، در کشور ما هم آمارها از ابتلای یک‌چهارم جمعیت به درجه‌ای از اختلالات روانی خبر می‌دهند. براساس این آمار، یک نفر از هر چهار نفر، با نشانه‌های مربوط به اختلالات آزاردهنده و گاه ناتوان‌کننده روان‌شناختی درگیر است اما یا حالاتش طبیعی تلقی می‌کند و با آن‌ها می‌سازد، یا نسبت به سالم نبودن روان خود آگاه است اما باورهای اشتباه و برچسب‌هایی که اجتماع بر او می‌چسباند، مانع پیش رفتنش در مسیر درمان می‌شود.

هراس از «دیوانه» خوانده شدن، طردشدن یا «اعتیاد» پیدا کردن به بیماری، موانعی جدی در مسیر درمان‌های روان‌پزشکی‌اند. موانعی که در ادامه این مطلب، بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت.

موضوع جدی است؛ خیلی جدی!

بیش از نیمی از عوارضی که در سراسر جهان سبب ناتوانی افراد می‌شود ناشی از بیماری‌ها و مشکلات روانی است. اسکیزوفرنیا، اختلالات خلقی و الکلیسم، در کنار سل و کم‌خونی ناشی از فقر آهن، از جمله 10 علت عمده ناتوانی در جهان به شمار می‌روند و همین کافی است تا باور کنیم که خود ما، یا یکی از آدم‌های تاثیرگذار زندگی‌مان، می‌توانیم ناخواسته قربانی اختلالی شویم که حال و آینده‌مان را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

یکی از موانع موجود در زمینه درک و درمان مشکلات و اختلالات روانی، دشواری در تعیین عوامل زمینه‌ساز و البته عواملی است که سبب تداوم آن‌ها می‌شوند. واقعیت این است که حتی با وجود یافته‌های بی‌شمار علمی، نمی‌توان قاطعانه و بی‌تردید گفت که چه عواملی به چه میزانی در بیمار شدن روان یک فرد نقش داشته‌اند و با چه فرمولی و دقیقا در چه زمانی، می‌توان او را از این بیماری نجات داد. با وجود این، پژوهشگران عوامل خطرآفرین در ابتلا به این بیماری را به این شکل فهرست می‌کنند و می‌گویند یکی از این عوامل یا ترکیب مجموعه‌ای از آن‌ها، زمینه را برای درگیر شدن با آسیب روانی فراهم می‌کند:

زمینه ارثی

سوء‌رفتار با کودک یا بی‌توجهی به او

بهره هوشی پایین‌تر از متوسط

اختلاف شدید زناشویی

وضعیت نامطلوب اقتصادی- خانوادگی

زیاد بودن تعداد افراد خانواده

مجرم بودن پدر

ابتلای مادر به اختلال روانی

نابسامانی و بی‌نظمی جامعه

وضعیت نابسامان مدرسه

تبعیض نژادی

مهار بیماری بدون دارو

گرچه این عوامل زمینه را برای ابتلای فرد به اختلالات روانی فراهم می‌کنند اما نباید تاثیر عوامل محفاظت‌کننده را در کاهش احتمال آسیب‌دیدگی روان فرد نادیده گرفت. معنای این گفته این است که حتی در صورت به ارث بردن ژن‌های زمینه‌ساز اختلالات یا زندگی کردن در کنار پدری مجرم و مادری افسرده، با کمک گرفتن از عوامل محافظت‌کننده زیر، می‌توان احتمال بیمار شدن را کاهش داد:

خلق و خوی شاد و مثبت‌اندیشی

بهره هوشی بالاتر از متوسط

کفایت اجتماعی

کم‌بودن تعداد افراد خانواده

حمایت والدین

داشتن رابطه‌ای خوب با خواهران و برادران

دسترسی به خدمات بهداشتی- درمانی و اجتماعی

انسجام اجتماعی در محیط جامعه

چرا روان‌مان بیمار می‌شود؟

بزرگ‌ترین حسرت کسانی که از اختلالاتی مثل افسردگی دوقطبی رنج می‌برند، این است که به‌موقع و در شرایط مناسب، خدمات تشخیصی و درمانی را دریافت نکرده‌اند. تلنبار شدن عوارض ابتلا به این اختلالات، روی شکست‌ها، ناکامی‌ها و تجربه‌های دردناکی که حاصل زندگی در این شرایط است، خروج از بحران بیماری برای فرد ناممکن جلوه می‌دهد. این افراد سال‌ها برای پیدا کردن دلیل اصلی و ریشه‌ای بیماری خود تلاش می‌کنند اما واقعیت این است که علل به‌وجودآورنده و نحوه ابراز این مشکلات در افراد مختلف بسیار متفاوت است و محققان تاکنون این موارد را در کاهش یا افزایش احتمال ابتلا به اختلالات روانی موثر دانسته‌اند:

میزان شیوع اختلالات روانی در افراد جوان بیشتر از افراد مسن است.

افراد مطلقه و مجرد بیشتر از افراد متاهل در معرض آن هستند.

افراد کم‌سواد بیشتر گرفتار این اختلالات می‌شوند.

هر چه درآمد کمتر باشد، میزان شیوع بیشتر است.

افراد بیکار بیشتر از شاغل‌ها گرفتار اختلالات روانی می‌شوند.

با کم شدن تماس‌های اجتماعی و روابط صمیمانه میزان شیوع هم بالاتر می‌رود.

رضایت از روابط با دوستان و خویشاوندان میزان شیوع به این بیماری‌ها را کاهش می‌دهد.

هرچه رضایت‌مندی زناشویی بالاتر باشد میزان شیوع کمتر است.

چه باید کرد؟

گرچه بهبود تصویر اجتماع از بیماری روانی و مبتلایان به آن، می‌تواند آمار ابتلا به اختلالات روانی را در گذر زمان، به‌شدت کاهش دهد اما واقعیت این است که بهبود درک اجتماعی بدون فراهم آوردن زیرساخت‌های لازم، نمی‌تواند ما را به هدف مورد انتظارمان برساند. دسترسی به خدمات گران‌قیمت روان‌پزشکی که ممکن است فرد ماه‌ها و سال‌ها نیازمند دریافت‌شان باشد، برای همه افراد اجتماع ممکن نیست و در چنین شرایطی، ورود نهادهای سیاستگذار به این موضوع، نه‌تنها به گسترش استفاده از این خدمات، که به بهبود تصویر اجتماعی نسبت به آن، کمک خواهد کرد.

درست مثل مراکز ترک اعتیاد یا پایگاه‌های محلی بینایی سنجی، ما به مراکز متعدد محلی نیاز داریم که خدمات روان‌شناسی و روان‌پزشکی را در کوتاه‌ترین زمان و با کمترین هزینه در اختیار مراجعان قرار می‌دهند. گرچه تعداد مراکز خصوصی در سال‌های اخیر افزایش چشمگیری داشته اما با توجه به هزینه بالای دریافت خدمات روان‌شناختی و تهیه داروهای روان‌پزشکی، نمی‌توان افزایش تعداد این مراکز را به معنای دسترسی آسان همه اجتماع به این خدمات دانست.

چرا میلی به درمان شدن نداریم؟

یکی از معضلاتی که روان‌شناسی مرضی با آن روبه‌روست، تصحیح برداشت‌های نادرست مردم درمورد ماهیت رفتار نابهنجار است. بسیاری از افراد، چنین رفتارهایی را به ضعف و کمبودهای عاطفی یا تربیت نادرست نسبت می‌دهند، درحالی‌که افرادی که دچار اختلال هستند، نیاز به محبت و همدردی دارند، نه سوءگیری و شماتت. همین کافی است تا افراد از ترس کنارگذاشته شدن یا سرزنش شدن، بیماری خود را پنهان کرده و از درمان اجتناب کنند، یا این‌که حتی در صورت طی روند درمان، اطرافیان، همکاران و دوستان‌شان را از این موضوع باخبر نکنند.

یکی از مسائلی که بیماران روانی همیشه با آن روبه‌رو بوده‌اند، باورها و پیش‌داوری‌های منفی است که همواره در جامعه نسبت به آن‌ها وجود دارد. مبتلایان به بیماری‌هایی از این دست، همیشه از طرد اجتماعی هراس داشته‌اند و بیماریشان بارها و بارها، سد راه موفقیت شغلی، محبوبیت اجتماعی و پیوند‌های عاطفی‌شان شده است.

این موضوع، بخشی از کتاب روان‌شناسی مرضی، نوشته ساراسون را به خود اختصاص داده است. در این کتاب که یکی از اصلی‌ترین منابع آموزشی این حوزه است، نامه‌ای از فردی به نام دکتر مایک اشورث درج شده که پس از بررسی گروهی از مبتلایان به این بیماری‌ها، دغدغه‌هایشان را تشریح کرده است. او از زبان این بیماران گفته که آن‌ها آرزو می‌کنند که اطرافیان‌شان این چند خط را بخوانند و با عمل کردن به این خواسته‌ها، بیماران را در بهبود روند درمان‌شان یاری دهند:

از ما نترسید. برخلاف آنچه در تلویزیون یا فیلم‌ها می‌بینید، مطالعات نشان داده میزان پرخاشگری در بیماران روانی، بیشتر از دیگر افراد نیست.

لطفا از گفتن کلمات منفی‌ای همچون «روانی»، «کم‌عقل» و «دیوانه» بپرهیزید. در شنیدن این کلمات غیرانسانی، بیشتر از درد بیمار بودن است.

بگذارید ما هم کار کنیم. آبراهام لینکن و وینستون چرچیل هم به بیماری روانی دچار بوده‌اند اما هر دو کارهای بزرگی را در تاریخ انجام داده‌اند. بسیاری از ما باهوش هستیم و می‌توانیم برای جامعه افراد مولد و موثری باشیم.

لطفا به ما نگویید اگر کمی بیشتر سعی می‌کردی از این وضعیت نجات پیدا می‌کردی. این گفته نوعی اهانت به شعور ماست و به این معنی است که ما افراد تنبل و کاهلی هستیم.

داروهای روان‌پزشکی ما را معتاد می‌کنند؟

گرچه محققان سال‌ها و سال‌ها روی تاثیر داروها در سلامت روان مطالعه کرده و به نتایج ارزشمندی دست پیدا کرده‌اند، اما واقعیت این است که همه بیماران به یک اندازه از این داروها تاثیر نمی‌پذیرند. آنچه در جریان پژوهش‌ها ثابت شده، این است که دارودرمانی در درمان چهار نوع از اختلالات اثربخشی قابل‌توجهی دارد.

اختلالاتی که اسکیزوفرنیا، شیدایی، افسردگی و اضطراب در آن‌ها نقش مهمی دارد. گذشته از این، نباید این نکته مهم را نادیده گرفت که دو بیمار مبتلا به یک اختلال، به شکلی مشابه از دارویی خاص تاثیر نمی‌پذیرند. رابطه بیمار و درمانگر، وضعیت پزشکی خود او، تصوری که نسبت به رویه درمان دارد و بسیاری عوامل دیگر، برشکل و میزان تاثیرگذاری این داروها بر روان او اثر گذاشته و حتی وضعیت عوارض ناشی از آن دارو را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.

عجله نکنید!

بعضی معتقدند که داروهای روان‌پزشکی تنها تسکین‌دهنده هستند و بعضی هم فراتر رفته و آن‌ها را مضر و اعتیادآور معرفی می‌کنند. بعضی می‌گویند که پس از یک هفته مصرف دارو، هیچ بهبودی در حال‌شان رخ نداده و به همین دلیل دارویشان را کنار می‌گذارند و بعضی دیگر دور از چشم متخصصان می‌گویند حال‌شان خوب شده و دیگر نیازی به دارو ندارند. همین ادعاها کافی است تا بخواهیم چند واقعیت مهم در مورد مصرف داروهای روان‌پزشکی را با شما در میان بگذاریم و پرده از واقعیت‌هایی برداریم که ممکن است تا امروز چیزی از آن‌ها نشنیده باشید.

داروهای روان‌پزشکی به محض مصرف یا حتی بعد از چند روز استفاده حال‌تان را بهتر نمی‌کنند و حتی ممکن است در روزهای ابتدایی، مشکلاتی بر مشکل شما بیفزایند. بروز تاثیر مطلوب این داروها معمولا دو تا شش هفته طول می‌کشد و در روزهای ابتدایی، بعید نیست که حالات ناخوشایند متعددی را هم تجربه کنید. پس هرگز قبل از گذشت یک ماه و نیم از شروع مصرف دارو، آن را ترک نکنید و درصورتی‌که عوارض شدید و غیرقابل تحملی را تجربه کردید، حتما موضوع را با پزشک‌تان در میان بگذارید. شاید شما نیاز به تغییر نوع یا دوز دارو داشته باشید.

اشتباه بزرگ برخی بیماران

برخی افراد به محض بهبود علایم، مصرف داروها را کنار می‌گذارند و بی‌توجه به این واقعیت که در بسیاری موارد، داروها برای کنترل نشانه‌های بیماری تلاش می‌کنند و نه درمان قطعی آن در زمانی کوتاه، بازگشت علایم بیماری را به‌عنوان نشانه‌های اعتیاد پیدا کردن به مصرف داروها تعبیر می‌کنند. درحالی‌که ممکن است این افراد، پیش از کامل شدن دوره درمان از ادامه راه باز بمانند و به همین دلیل با قطع مصرف داروها، شاهد عود علایم باشند. واقعیت این است که داروهای روان‌پزشکی برای به تعادل رساندن وضعیت شیمیایی مغز تجویز می‌شوند و تا زمانی که مغز فرد توان تنظیم کردن این عوامل را پیدا نکرده باشد، چاره‌ای جز مصرف داروها باقی نمی‌ماند.

بعضی مصرف‌کنندگان داروها، به‌خاطر عوارض جانبی که سراغ‌شان می‌آید، از تداوم مصرف سر باز می‌زنند. بعضی از خواب آلودگی شکایت دارند و بعضی دیگر علایمی چون احساس سرما، افزایش وزن، اختلالات خواب، خشکی دهان، گرگرفتگی، تعریق شدید و کاهش میل جنسی را بهانه می‎‌کنند. روان‌پزشکان معتقدند چنین عوارضی الزاما سراغ مصرف‌کنندگان داروهای روان‌پزشکی نمی‌رود، بعضی عوارض پس از چند ماه مصرف از بین می‌رود و بعضی دیگر باوجود ماندگار شدن، نسبت به علایم خود اختلال، کمتر آزاردهنده به نظر می‌رسند. گذشته از این، نباید فراموش کرد که از داروهای مسکن گرفته تا قرص‌های کنترل فشار خون ممکن است فرد را با عوارضی روبه‌رو کنند.

همه فاکتورهای اثربخشی دارو

همانند درمان‌های روان‌شناختی، اثرهای دارودرمانی هم همیشه قابل پیش‌بینی نیست. عواملی مانند سن، جنسبت و پیشینه ژنتیکی می‌تواند بر پاسخ فرد به دارو تاثیر بگذارد. اثربخشی یک دارو ممکن است به چگونگی سوخت‌وساز آن و این‌که آیا بیمار دارو را مطابق تجویز مصرف می‌کند یا نه و این‌که آیا همزمان داروهای دیگری مصرف می‌شود، بستگی دارد.

پس هیچ‌وقت روند درمان‌تان را با هیچ‌کس دیگری مقایسه نکنید و شکست افراد دیگر در درمان را به‌عنوان شکست علم روان‌پزشکی تعبیر نکنید. ممکن است در بعضی افراد این امر به دلیل دید نسبتا منفی باشد که در کل به داروها دارند. بعید نیست که آن‌ها در کل داروها را مواد آسیب‌زایی بدانند که پزشکان بیش از حد اقدام به تجویز آن‌ها کرده‌اند. برای بعضی دیگر ممکن است اثرهای جانبی یا پیامدهای ناخوشایندی که با تاثیرات اصلی داروها همراه‌اند، علت توقف مصرف آن‌ها باشد. عدم پیروی بیشتر در رویه درمان افرادی به چشم می‌خورد که یا درک درستی از مشکل خود ندارند یا از علت تجویز داروها بی‌اطلاع‌اند.

رابطه پزشک و بیمار چه اثری دارد؟

پژوهشگران دریافته‌اند که رابطه خوب میان متخصصان و بیمار در افزایش پیروی آن‌ها در دستورهای دارویی تاثیر دارد. بیماران معمولا نمی‌خواهد بیماری خود را بپذیرند یا ممکن است تصور کنند که داروهای تجویز شده اثرهای بدی دارند و درصورتی‌که پیوند میان مراجع و درمانگر به‌خوبی برقرار نشود، بعید است که تغییری در این تصور ایجاد شود. متخصصان بالینی که دارو تجویز می‌کنند، در تلاش‌اند تا به موازات به حداقل رساندن اثرهای نامطلوب داروها، اثرهای درمانی آن‌ها را به حداکثر برسانند. متخصصان بالینی و پژوهشگران نگران کثرت موارد عدم مصرف داروهای تجویز شده برای کمک به بیماران هستند.

پژوهشگران می‌گویند تنها 50 درصد مبتلایان اسکیزوفرنیا داروهای خود را طبق دستور مصرف می‌کنند و تنها 10 تا 60 درصد مبتلایان اختلالات خلقی، درمان دارویی را جدی می‌گیرند. بسیاری از این افراد، تسلیم شدن در برابر مصرف داروها را پذیرش ناتوانی خود در کنترل کردن شرایط‌شان می‌دانند اما این افراد، این واقعیت را نمی‌پذیرند که بیمار دیابتی هم به تنهایی و بدون کمک انسولین از پس کنترل نشانه‌های بیماری خود برنمی‌آید.

آن‌ها می‌گویند که بعد از گذشت یک‌سال از مصرف داروی ضدافسردگی، با قطع آن دوباره گرفتار حال بد گذشته شده‌اند اما یادشان می‌رود که یک فرد مبتلا به فشارخون بالا هم در صورت قطع داروها و تغییر رژیم غذایی، با عود بیماری روبه‌رو می‌شود.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی