این دروغگوی بزرگ در جنگ 10 جراحی موفق انجام داد! +تصاویر
رکنا: فردیناند دمارا معروف به کلاهبردار بزرگ که خود را بعنوان جراح به ارتش آمریکا معرفی کرد.او هیچ اطلاعی از جراحی نداشت در زمان جنگ کره 10جراحی موفق را تنها از روی کتاب آموزش جراحی انجام داد.
به گزارش رکنا، «دغل باز بزرگ»؛ این لقبی است که به «فردیناند دمارا» داده شده. به مردی که می شود او را بزرگترین جاعل تاریخ دانست. او هر بار با جعل عنوان، خودش را به عنوان متخصص در یک شغل جا می زد و آنچنان موفق می شد که کسی به او شک نمی کرد. راهب، رییس زندان، مهندس عمران، روانشناس، کارمند بیمارستان، وکیل، مربی کودک، محقق و پژوهشگر سرطان، معلم، جراح و... تنها تعدادی از شغل هایی است که فردیناند دمارا وارد آن ها شد و البته به موفقیت های شگفت انگیزی رسید. او درباره هیچ کدام از این مشاغل اطلاعات علمی نداشت اما توانست کار خود را آن چنان به خوبی انجام دهد که هیچ کس از او شکایتی نداشته باشد.
«احترام» و «شهرت» تنها خواسته های دمارا از این دروغگویی ها بود و پولی که از این مشاغل به دست می آورد برایش هیچ اهمیتی نداشت با این که در بسیاری از مواقع به شدت به مقدار کمی پول محتاج می شد.
در جریان تحقیقات مشخض شد که او او با این که در هیچ زمینه شغلی علم کافی نداشت اما از آی کیو و هوش تصویری بسیار بالایی برخوردار بود به طوری که می توانست در هر سمتی که قرار می گیرد تنها با خواندن و دیدن چند کتاب، به یک کارشناس کامل و متبحر در آن زمینه تبدیل شود.
او قبل از آن که عنوان جدیدی برای خودش دست و پا کند، از مدت ها قبل درباره نقشی که قرار بود بازی کند فکر و مطالعه می کرد و یک شخص موفق در آن زمینه را به مدت چندین ماه تحت نظر می گرفت تا بتواند به خوبی در نقش او فرو رود. دمارا آن قدر خوب نقش فرد دیگری را اجرا می کرد که هیچ وقت دستش برای مردم عادی رو نشد. مرد هزار چهره 60 سال زندگی کرد و در تمام این سال ها وانمود می کرد که شخص دیگری است. او آن قدر به این کار ادامه داد تا در همه دنیا با نام دغل باز بزرگ به شهرت رسید.
در آگهی فوت، او که در نهم ژوئن 1982 در نیویورک تامیز به چاپ رسید این طور نوشته شده بود: «در طول زندگی، آقای دمارا با عناوینی چون روانپزشک، رییس دانشگاهی کوچک در پنسیلوانیا، وکیل، جانورشناس، محقق، استاد کالجی در ماین، جراح در نیروی دریایی سلطنتی کانادا، رییس زندان Prison تگزاس و معلم در دهکده ای در ماین فعالیت کرده است. او حتی از القاب و اسامی افرادی که هنوز زنده و مشغول به کار بودند نیز سوءاستفاده کرده و با نام آن ها شغل هایی گرفته بود. این کار دمارا را می توان جعل عنوان، دزدی theft و فریب مردم نامید. دمارا یک شیاد بزرگ با ظاهری آراسه بود که همه مردم را به راحتی می توانست فریب دهد.»
زندگی خانوادگی
فردیناند دمارا در سال 1921 در ماساچوست آمریکا به دنیا آمد. وضعیت خانوادگی آن ها خوب بود و به همین خاطر در یکی از محلات ثروتمندنشین منطقه لورنس زندگی می کردند تا این که پدرش ورشکست شد و مجبور شدند تمامی املاک شان را فروخته و به محله های فقیرنشین نقل مکان کنند. این وضعیت، ضربه روحی بسیار شدیدی به دمارا وارد کرد، طوری که تصمیم گرفت برای همیشه خانواده خود را رها کرده و آینده ای جدید برای خودش بسازد.
وقتی دمارا 16 سال داشت با خودش فکر کرد که فرصتی که همیشه به دنبال بوده فرارسیده و به همین دلیل از خانه فرار Escape کرد، او در ابتدا به یک صومعه رفت و تصمیم گرفت تا راهب بشود اما مدت کوتاهی پس از آن به ارتش رفت. او در ارتش خود را به نام «آنتونی ایگنولیا» و یک کشیش معرفی کرد، در این زمان از تمام آموخته هایی خود در کلیسا استفاده کرد، او آنچنان سخن می گفت که گویا سال های سال کشیش بوده است.
چند ماه بعد او دسته خود را در ارتش تغییر داده و این بار خود را «رابرت لینتون فرنچ» و یک روانشناس معرفی کرد. رابرت واقعی، روانشناس دانشگاه پنسیلوانیا بود اما از آن جا که بیشتر مردم فقط نامش را شنیده بودند، گفته های دمارا را باور کردند. دانسته های دمارا از روی کتاب هایی که در زمینه روانشناسی خوانده بود نیز یکی از مهم ترین دلایلی بود که هیچ کس به او مشکوک نشود. دمارا در زمانی که به عنوان یک روانشناس فعالیت می کرد با صحبت ها و نصایح خود توانست حال بسیاری از سربازان مبتلا به افسردگی را خوب کند.
دستگیری دمارا
دمارا در تمام زندگی خود فقط یک بار تحت تعقیب قرار گرفت و توسط اف بی آی دستگیر شد. البته در آن زمان هم حتی هیچ کس از دروغگویی های او مطلع نشد و این دستگیری تنها به خاطر ترک خدمت بود. دمارا به خاطر این جرم، 18 ماه به زندان افتاد.
از شغلی به شغل دیگر
پس از بازگشت از زندان، او دوباره بازی قدیمی خود را ازسر گرفت. این بار به نام «دکتر سیسیل هامان» و با این عنوان که در دانشگاه نورث ایسترن حقوق خوانده است. دمارا این دفعه، وکیل زبردستی شد که دو دادگاه بسیار جنجالی را نیز با موفقیت به پایان برد ولی این شغلی را خیلی زود رها کرد و باز هم به سراغ همان شغل کشیشی رفت و این بار به کلیسای برادران جان رفت. در آن جا او با پزشکی به نام «جوزف کایر» آشنا شد و با نزدیک شدن به او توانست تا حدودی با علم پزشکی نیز آشنا شود، در همین زمان بود که او نقش بعدی خود را انتخاب کرد. دمارا این بار با نقش جدیدی که برگزیده بود، به نیروی دریایی سلطنتی کانادا ملحق شد.
در این زمان، جنگ آمریکا و کره آغاز شده و او به عنوان پزشک Doctor جراح به کشتی اچ ام سی اس کایوگا فرستاده شد، با این که دمارا هیچ تحصیلات دانشگاهی ای در زمینه پزشکی نداشت و تنها چند کتاب در این باره خوانده بود اما توانست 16 جراحی موفق روی چند سرباز و اسیر جنگی داشته باشد.
او تمام جراحی های خود را از روی همین کتاب های جراحی انجام داد و جالب این جاست که این کار را آن قدر ماهرانه انجام می داد که هیچ یک از دستیارانی که با او در اتاق عمل بودند متوجه این موضوع نشدند.
جراحی ها شامل چندین پیوند عضو، خارج کردن تیر از بدن، بخیه زدن خراش های بسیار عمیق که حتی به اعضای داخلی بدن هم آسیب زده بود و حتی جراحی قفسه سینه می شدند. این جراحی های موفق و پشت سر هم دمارا باعث شد تا او به شهرت زیادی رسیده و نامش در بسیاری از رسانه ها منتشر شود اما شهرتی که در نهایت باعث دردسر برای او شد.
در یکی از همین خبرها مادر دکتر جوزف کایر واقعی، نام پسرش را در کنار عکس دمارا دید و این موضوع را به پسرش اطلاع داد. کایر نیز به همراه تمامی مدارک شناسایی و پزشکی خود به نیروی دریایی مراجعه کرد اما از آن جا که دمارا تا آن زمان کارهای مفید زیادی برای ارتش انجام داده بود و جان افراد زیادی را از مرگ نجات داده بود، آن ها نیازی به دستگیری او ندیند فقط او را از ارتش و حتی خاک کانادا اخراج کردند.
زندگی در امریکا
اما دمارا از کارهای خود پشیمان نشد و تصمیم گرفت دغل بازی و دروغ های خود را ادامه دهد. این احترامی که با اسامی و جایگاه های افراد موفق نصیبش می شد آن قدر برایش شیرین بود که قادر نبود آن را کنار بگذارد حتی با آن که هیچ پولی هم از این طریق به دست نمی آورد.
وقتی که دمارا از ارتش کانادا و حتی این کشور اخراج شد به آمریکا بازگشت و این بار با نام «بنجامین جونز» کار خود را در زندان تگزاس و در سمت ریاست زندان آغاز کرد. دو سال در این شغل مشغول به کار بود تا این که یکی از زندانیان او را از روی عکسی که در مجله لایف دیده بود، شناخت.
این بار قبل از این که مقامات دولتی مطلع شوند خودش کار را رها کرده و به جزیره پنوبزکات رفت، در این جزیره نیز به عنوان معلم دبیرستان مشغول کار شد تا این که باز هم مردم او را شناسایی کردند، این بار دیگر نتوانست از دست قانون Law بگریزد و شش ماه به زندان افتاد.
پس از آزادی، دمارا به لس آنجلس رفت و در آن جا توانست بار دیگر به عنوان وکیل کاری برای خود پیدا کند اما سعی می کرد بیشتر از این که در دادگاه ها شرکت کند به مراجعان مشاوره بدهد تا کمتر در معرض دید باشد. زندگی دمارا الهام بخش بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان شد و کتابی از زندگینامه او به نام دغل باز بزرگ به چاپ رسید.
سال های آخر زندگی
دمارا به واسطه شغل هایی که داشت توانسته بود با افراد سرشناس بسیاری دوست شود که یکی از آن ها استیو مک کویین بود، کسی که در نهایت، دمارا تمام داستان و زندگینامه خود را به او داد. فردیناند دمارا در هفتم ژوئن 1982 در سن شصت سالگی بر اثر ایست قلبی و دیابت Diabetes از دنیا رفت.
طبق نوشته های نیویورک تایمز «با این که به او لقب دغل باز بزرگ داده شده بود و در هیچ کدام از شغل هایی که انتخاب کرده بود دانشی نداشت، اما با تمام وجود، تلاش خود را کرد تا در شغل خود بهترین باشد، دمارا در تمام این مدت به کسی آسیبی نرساند و هیچ کس شکایتی جدی از او نداشت به جز کسانی که به خاط سوءاستفاده از نامشان از او شاکی بودند. دمارا حتی با علمی که از روی کتاب ها به دست آورده بود خواسته بود تا بهترین باشد و شاید این مسئله، به خاطر بهره هوشی بسیار بالایی بود که داشت.»
دمارا هشت سال آخر عمر خود را در خانه و در وضعیتی نامناسب گذراند، در حالی که به خاطر شدت گرفتن دیابتش پزشکان مجبور شدند پاهایش را نیز قطع کنند، اما باز هم دوستان زیادی داشت که همیشه به ملاقاتش می رفتند. با این که او یکی از بزرگ ترین کلاهبرداران و دروغگویان دنیا بود اما به غیر از 18 ماهی که به خاطر فرار از خدمت در زندان بود، به جرم Crime کلاهبرداری Fraud تنها شش ماه را در حبس گذراند.
زندگی دمارا الهام بخش بسیاری از فیلمسازان و نویسندگان شد به طوری که حتی در زمان حیاتش اولین کتاب از زندگینامه او به نام دغل باز بزرگ به چاپ رسید و یک سال بعد هم فیلمی با همین نام و با بازی «تونی کورتیس» در نقش دمارا ساخته شد. تا به حال دو کتاب از زندگی فردیناند دمارا نوشته شده است.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
قتل فجیع و ناموسی زن بیوه و مرد میانسال
داود در قالب پریا وارد زندگی پریسا شد / او تمام مسائل زن و شوهری آن هارا می دانست!
اعدام عضو پیشین شورا با تایید مستقیم رئیس جمهور / محمد عسکر انوری کیست؟ + عکس
فیلم خلوت جواد با زن معتاد در باغ به دست زنش رسید!
دعوای ناموسی عجیب بر سر یک زن صیغه ای
حرف های سعید مرا شوکه کرد / او با بی حیایی از ماجرای زشتی گفت
خودکشی ناموسی ملیحه پس از خودکشی نافرجام با یک پسر
وقتی وارد پارکنگ شدم زنم را با مرد مکانیک در صحنه بدی دیدم+ عکس
برای اینکه زنم به من اهمیت بدهد برای خودم پیام عاشقانه فرستادم ولی تو دردسر بزرگی افتادم
مادرم مرا آزمایشگاهی حامله کرد تا از صاحبخانه پولدار باج بگیرد! + عکس
انتقام وحشتناک از جوان 27 ساله در خانه مجردی / سر او را با خونسردی از بدنش جدا کردند+عکس
من با اینکه شوهر داشتم خودم را به پسر جوان باختم
ویدئوی لو رفته از تفریح خاص آقای وزیر!
زن جوان 50 هزار تومان دلالی برای جوش دادن زن و مرد به یکدیگر می گرفت!
مونا با وقاحت فیلم ناجورش با راننده تاکسی را پخش کرد! /او به زندان رفت + عکس
18 ماه زندگی با جسد مادر به خاطر نداشتن پول برای مراسم
شگرد عجیب خانم روانشناس 47 ساله برای ازدواج با جوان تهرانی
واقعیت ماجرای تصادف وحشتناک در سنندج چه بود؟ / گفتگو با شاهدان حادثه+ فیلم
پیشنهاد شرم آور مادر مست به دختر 12 ساله در اتاق خواب + عکس
وقتی 15 سالگی دخترم را به دنیا آوردم، مادرم از ترس آبرو به نام خودش برای او شناسنامه گرفت
ارسال نظر