اثرانگشت زن جلف او را لو داد / افسر آگاهی تهران تمسخر او را جدی گرفت !

به گزارش رکنا، در صحنه قتل یک زن به سر و صورتش می زد و در این میان مردی نیز ‌آشفته حال در چند قدمی دو زن ایستاده بود و به آن ها دلداری می‌داد.

وقتی ماموران وارد قتلگاه مرد جوان به نام علی شدند در گوشه‌ای از اتاق پذیرایی جسد او را دیدند که طاقباز افتاده بود.

متخصصان جنایی پس از کالبد شکافی در گزارشی اعلام کردند مقتول به خاطر فشار به گلویش کشته شده است.

ماموران آگاهی شهرری در بررسی‌های خود دریافتند دو زن و مرد همراه قربانی همسر، خواهر زن و باجناقش بوده است.

ثریا، همسر مقتول در بازجویی‌ها ادعا کرد در خانه خواهرش- سمیه- مهمان بودند و چون علی سر و کله‌اش پیدا نشده بود با نگرانی به خانه مراجعه کردند و با این جنایت روبه‌رو شدند.

با به دست نیامدن هیچ گونه سرنخی از عاملان این قتل، تحقیقات به بن‌بست رسید و پرونده قتل 20 شهریور سال 65 در دادگاه عمومی شهرری بایگانی شد.

چند سال بعد از این جنایت، پرونده قتل علی باز هم در اختیار کارآگاهان جنایی تهران قرار گرفت. ستوان «م» به بازخوانی اوراق پرونده قطور این قتل پرداخت. در پرونده مشخص بود که علی با همسر و حتی خواهر زن خود بدرفتاری می‌کرد. همسایه‌ها ادعا کرده بودند او هر شب ثریا را کتک می‌زد و چندباری نیز باجناقش را از خانه بیرون انداخته بود.

از سوی دیگر، دو زن و یک مرد که رد پایشان در پرونده بود، هیچ شاهدی نداشتند تا تایید کند آن ها در لحظه وقوع قتل در خانه خودشان بودند بلکه آن ها یکدیگر را تایید کرده بودند.

ستوان «م» در اولین اقدام ثریا را به آگاهی تهران احضار کرد تا بتواند وی را تحت بازجویی قرار دهد. روز قرار به جای او سمیه خود را به افسر پرونده معرفی کرد و بهانه آورد که خواهرش در سفر است.

ستوان «م» با وجود این که بازجویی از ثریا را مهم می‌دانست اما سمیه نیز باید بازجویی می‌شد، به همین دلیل از فرصت استفاده کرد و سمیه را پشت میز بازجویی نشاند:

مهمان مقتول چه کسی بود؟

10 سال است که نه تنها ما بلکه پلیس هم نتوانسته‌ است آن را بشناسد و حالا شما از من می‌پرسید چه کسی است؟!

یعنی هیچ شناختی از وی نداشتید؟

شوهر خواهرم به خاطر خلافکاری‌هایش دوستان زیادی داشت به همین دلیل است که تا کنون قاتلش شناسایی نشده است.

ثریا هم نمی شناخت؟

او آن قدر از شوهرش می‌ترسید که جرات نداشت اسم مهمان علی را بداند یا بپرسد.

وقتی ستوان «م» تصور کرد باز هم رویه سابق و تکراری در بازجویی را پیش می برد و هیچ سرنخی به دست نمی‌آورد، از سمیه خواست با پیدا کردن ثریا هر چه زودتر او را برای تکمیل پرونده به اداره آگاهی ببرد.

48 ساعت بعد ثریا در حالی که آدامسی به دهان داشت و می‌خندید وارد شعبه ویژه قتل شد. وقتی سمیه ستوان «م» را نشانش داد، او با تمسخر گفت: این پسربچه با هیکل کوچولویش می‌خواهد پرونده قتل شوهر من را پیگیری کند، بعید می‌دانم و...

ستوان «م» با وجود شنیدن این حرف‌های تمسخر آمیز چیزی به روی خود نیاورد و از ثریا خواست پشت میز بازجویی بنشیند.

با شوهرت اختلافی داشتی؟

باز هم سوال‌های تکراری، خیر بابا من هیچ مشکلی با علی نداشتم.

چه کسی با شوهرت اختلاف داشت؟

با همه دوست و آشنا به جز من. او به دلیل بدرفتاری‌هایش همیشه با این و آن درگیر بود اما نه به آن اندازه که تصور کنیم شوهرم را بکشند.

روز قتل چه شد؟

من ظهر از علی خداحافظی کردم و رفتم خانه خواهرم. تا شب آن جا بودم. وقتی خبری از شوهرم نشد و تلفن های ما را بی‌جواب گذاشت. از شوهر خواهرم خواستم ما را به خانه ببرد، وقتی وارد اتاق پذیرایی شدم، جسد را دیدم.

پس چیزی درباره قتل نمی‌دانی؟

بله نمی دانم.

اظهارات خود را چگونه گواه می‌کنی؟

امضا می کنم. البته اگر بخواهی انگشت هم می‌زنم.

ستوان وقتی لحن تمسخر آمیز ثریا را شنید خنده‌ای کرد:

بله، انگشت هم بزن، اصلاً از همه انگشتانت باید انگشت نگاری به عمل آید. بعد در میان حیرت ثریا، برگه سفیدی جلوی روی او گذاشت و از این زن خواست با فشار یک به یک انگشتانش داخل جوهر روی برگه سفید انگشت بزند.

وقتی این کار صورت گرفت، ستوان«م» یک برگه سفید در حالی که ثریا و سمیه نمی‌توانستند سمت دیگر آن را ببینند به دست گرفت و برگه انگشت نگاری از ثریا را در کنار آن گذاشت.

بعد از لحظاتی دقت کردن روی این دو برگه با خنده‌ای رو به ثریا کرد و گفت:«آثار انگشتان شما عین آثار انگشتانی است که در محل جنایت و روی جسد به دست آمده است... ».

ثریا با دستپاچگی پرسید:

آثار انگشتان من امکان ندارد، کجای جسد بود؟!

روی گلوی شوهرت که نشان می‌دهد تو قاتل هستی؟

امکان ندارد، من فقط پاهایش را گرفته بودم.

پس تو در قتل شرکت داشتی؟

بله، اما من گلوی شوهرم را فشار ندارم بلکه شوهر سمیه بود که این کار را کرد، من پاها و سمیه دستان علی را گرفته بودیم.

ادعاهای ثریا با صحنه قتل مطابقت داشت. سمیه با شنیدن اعترافات خواهرش سر به زیر انداخت و آرام گریه کرد.

چرا و چگونه علی را کشتید؟

او بدجوری‌ ما را اذیت می‌کرد. دیگر عاصی شده بودیم. چندین بار از پول‌های شوهر خواهرم سرقت کرد. چندباری تریاک‌هایش را بالا کشید. با سمیه رفتارهای زشتی داشت به همین دلیل نقشه قتل او را کشیدیم.

روز جنایت وقتی همسرم طبق معمول شروع به فحاشی به من و خواهرم و شوهر خواهرم کرد دیگر دوام نیاوردیم و به وی حمله کردیم که من پاهایش را گرفتم، سمیه دستانش را گرفت و شوهر خواهرم روی سینه اش نشست و با دستانش گلوی او را فشرد.

می‌دانستی هیچ اثر انگشتی روی جسد به دست نیامده بود؟

پس چرا گفتید اثر انگشتان من روی گلوی علی بود!

خودت این سرنخ را با تمسخرهایت دادی، در واقع یک دستی خوردی؟

تصور نمی‌کردم رو دست بخورم اما خوب شد پس از 10 سال امشب راحت می‌خوابم. علی مرد خوبی نبود اما در هر قتلی عذاب وجدان وجود دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

امید آرمین

وبگردی