به گزاارش گروه جنایی رکنا، جسد کشف شده متعلق به مرد جوانی بود که به نظر می‌رسید از بالای پل Bridge به پایین پرت شده باشد. جسد لباس کامل داشت، اما کفشی به پا نداشت. این سرنخ نشان می‌داد که جنایت Crime در محل دیگری رخ داده و عامل یا عاملان قتل Murder او را به آن محل انتقال داده‌اند. با اعلام موضوع، اکیپی راهی محل کشف جسد شدند. در بازرسی از جیب‌های مقتول هیچ مدرک شناسایی به دست نیامد و ما با جنازه‌ای بدون هویت رو‌به‌رو بودیم. دور گردن قربانی طنابی پیچیده شده بود که در معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ خفگی با طناب اعلام شد.
آثار خراش و جراحت روی بدن مقتول بخوبی قابل مشاهده بود که حکایت از درگیری مقتول با عامل یا عاملان جنایت داشت. جسد برای مشخص شدن علت مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد و تحقیقات در رابطه با این جنایت ادامه یافت.

هویت جسد مجهول‌الهویه
در میان پرونده‌های افراد ناپدید شده نتوانستیم نشانه ای با مشخصات مقتول به دست آوریم.
سه روز از کشف جسد گذشته بود که زن میانسالی به اداره آگاهی مراجعه کرد و از ناپدید شدن پسرش خبر داد. او گفت: چهار روز قبل، پسرم برای کاری از خانه خارج شد و قرار بود زود برگردد، اما شب برنگشت. ناپدید شدن او درحالی ادامه داشت که تلفنش را هم پاسخ نمی‌داد. نگران پسرم هستم و می‌ترسم برای او اتفاقی رخ داده باشد. شباهت جلیل با جسد کشف شده باعث شدتا از زن میانسال بخواهیم به پزشکی قانونی برود و جسد مجهول الهویه را شناسایی کند. درست حدس زده بودیم؛ جنازه متعلق به جلیل بود و به این ترتیب هویت جسد زیر پل شناسایی شد.

شماره‌های مشکوک
از خانواده مرد جوان اطلاعاتی به دست نیاوردیم که به ما در حل کشف این جنایت کمک کند. باید تماس‌های مرد جوان را بررسی می‌کردیم و تحقیقات را روی این شاخه متمرکز کرده و شماره‌هایی راکه قربانی با آن تماس گرفته بود شناسایی می‌کردیم. همه شماره‌ها را مورد رسیدگی قرار دادیم و در نهایت به دو شماره تلفن رسیدیم؛ شماره‌هایی که متعلق به خانه‌هایی در شهرستان ارومیه بود.
با توجه به زمان مرگ متوجه شدیم مقتول روز حادثه Incident با یکی از این شماره‌ها تماس گرفته است. مشخصات مالکان دو خانه به دست آمد و در رابطه با آنها تحقیق صورت گرفت. مالکان هر دو خانه با مقتول هیچ نسبتی نداشتند.
از همه مهم‌تر چیزی که ذهن ما را به خود مشغول کرد خالی بودن یکی از این دو خانه بود. تحقیقات ما نشان می‌داد که صاحب یکی از این خانه‌ها، به طور خیلی مرموز و ناگهانی خانه اش
را خالی کرده است.

تماس‌های مرموز
از طرفی در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد صاحبان دو خانه باهم نسبت خانوادگی دارند. یکی از خانه‌ها متعلق به مرد جوانی به نام اصغر است و خانه دیگر متعلق به پدر اصغر است. از طرفی مشخص شد که اصغر به طور شیفتی در اداره‌ای مشغول به کار و زمانی که او در اداره بوده، تماس‌های جلیل با خانه اصغر صورت گرفته است. اما زمانی که شیفت مرد جوان تمام شده و او به خانه برگشته بود، تماس‌های قربانی با خانه او نیز قطع شده است. تماس‌های مرموز جلیل این فرضیه را برای ما مطرح کرد که جلیل با همسر اصغر ارتباط داشته و با حضور مرد جوان در خانه این تماس‌ها قطع شده است و زمانی که همسر اصغر به خانه پدر شوهرش رفته، جلیل با آن خانه تماس گرفته است.

اعتراف به جنایت
احتمال جنایت از سوی زوج جوان مطرح شد و آنها در خانه جدیدشان بازداشت شدند. اصغر به‌عنوان تنها مظنون پرونده درحالی که دستبند به دست داشت، مقابلم نشست. مرد جوان شروع به صحبت کرد و از جنایت گفت: «جلیل را من کشتم، با کمک همسرم. او به ناموس من نظر داشت و برای همین او را از سر راه برداشتم. شغلم طوری است که مدام شیفت بوده و چند شب در هفته خانه نیستم.
مدتی قبل به همسرم و رفتارهای او شک کردم. او را مدتی زیر نظر گرفتم و درنهایت متوجه شدم که او با مرد ناشناسی ارتباط تلفنی دارد.
وقتی موضوع را با افسانه، همسرم در میان گذاشتم، اول کتمان ، اما بعد به رابطه تلفنی با جلیل اعتراف کرد. ظاهرا یکی از روزهایی که شیفت بودم فردی به اشتباه با خانه‌مان تماس می‌گیرد و همین تماس آغازی برای برقراری تلفنی افسانه با مردی به نام جلیل بود.»

نقشه‌ای برای جنایت
اصغر ادامه داد: «همسرم می‌گفت جلیل باعث ادامه این رابطه شده و من باید از جلیل انتقام می‌گرفتم. به همین دلیل با همسرم نقشه قتل او را کشیدیم. روز حادثه طبق نقشه قبلی زمانی که جلیل تماس گرفت همسرم به او گفت من ماموریت هستم و جلیل را به خانه‌مان دعوت کرد. طبق نقشه مان، من هم در گوشه‌ای از خانه مخفی شده بودم تا او متوجه من نشود. وقتی که جلیل، کفش‌هایش را در آورد و وارد خانه شد من از مخفیگاهم بیرون آمدم و با چاقو به او حمله کردم.
با هم درگیر شدیم و ضربه‌ای به او زدم، جلیل روی زمین افتاد. طنابی که لباس‌ها را روی آن پهن می‌کردیم، دور گردن جلیل انداختیم و او را با کمک همسرم به قتل رساندیم. جنازه را داخل صندوق عقب خودروی پراید دوستم که آن را امانت گرفته بودم، قرار دادم و به طرف خارج از شهر راندم. به پلی رسیدم و جنازه را از بالای پل به پایین پرت کردم.»
با اعتراف مرد جوان به جنایت، افسانه نیز به همدستی با شوهرش در قتل جلیل اعتراف کرد و پرونده قتلی دیگر رازگشایی شد.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

جوان شیطان صفت به مادرش هم تجاوز کرد

مرگ مرموز مرتضی 3 دود پس از توبه در کلانتری

تله سیاه برای دختر شهرستانی + گفتگو

دستور عجیب قاضی برای بستن دهان مجرم پر حرف با چسب در دادگاه + تصاویر

داریوش با دختر جوان در خانه بودند که من سرزده وارد اتاق شدم

خطرناکترین سلفی جهان! +تصویر

مرد چشم ناپاک امانتدار خوبی نبود / بهرام وارد حریم خصوصی دختر زیبا شده بود

جزئیات ربودن شدن پرهام پسربچه یزدی در حرم امام رضا (ع)

با دختر دانشجو در اتاق خواب در حال عشقبازی بودیم که نامزدم شبنم رسید و...

خودکشی این دختر 12 ساله دنیا را شوکه کرد + عکس

نقش پیرمرد همسایه در خرید کادوی تولد زن پویا لو رفت

مرگ تلخ و همزمان داماد و دو برادرزنش در کلاردشت

تلاش ناکام افراد ناشناس برای آتش زدن یک مسجد در کرج

ماجرای افشاکردن عشرتکده اشراف توسط ر.اعتمادی خبرنگار حوادث + فیلم

افسانه با دوست شوهرش در خانه مجردی همخوابی می کرد

این زن با 50 هزارتومان همراه می شد! + عکس

به خاطر کرایه ماشین صیغه امیر شدم !

تجاوز با چوب به رویا عروس روستا در خانه مرد بی رحم + عکس