دخترم 4 سال در خیابان ها گدایی می کرد

مردی که توانسته خود را از باتلاق افیون نجات دهد می گوید:من و همسرم خیلی اشتباه کرده‌ایم. تاوان خطاهای ما، هم به قیمت تباهی سرنوشت خودمان تمام شد و هم بدبختی و فلاکت به سر دختر کوچولویمان آورده است.

ما بعد از شش سال جدایی و در‌به‌دری سرمان به سنگ زمانه خورده و دوباره همدیگر را پیدا کرده‌ایم. من و همسرم هم‌قسم شده‌ایم زندگی خود را از نو بسازیم و اشتباه‌های گذشته را جبران کنیم. ماجرا از این قرار است که به موادمخدر معتاد بودم. همسرم از این بابت خیلی عذاب می‌کشید و سعی می‌کرد مرا از منجلاب اعتیاد بیرون بکشد. فایده‌ای نداشت. یک روز در پارک نزدیک خانه‌مان نشسته بودیم و جروبحث می‌کردیم. وقتی به خودمان آمدیم، متوجه شدیم دختر کوچولویمان نیست. او را از جلوی چشممان دزدیدند. به هر کجا عقلمان قد می‌داد، سر زدیم؛ ولی هیچ اثری از بچه پیدا نکردیم. همسرم مرا ول کرد و رفت. من هم دستگیر شدم. زندان فرصت خوبی بود تا خودم را اصلاح کنم. به‌محض آزادی از حبس، سراغ همسرم رفتم. چشم‌انتظارم بود و وقتی فهمید ترک کرده‌ام، خوش‌حال شد. ما جستجوهای خودمان را از سر گرفتیم. بچه‌مان را در خانه کودکان بی‌سرپرست «فرشتگان» وابسته به سازمان بهزیستی خراسان‌رضوی پیدا کردیم. می‌گویند زنی معتاد او را دزدیده و حدود چهار سال با هم گدایی می‌کرده‌اند. او گاهی نیز برای این زن خرده‌فروشی موادمخدر می‌کرده که چند بار نیز دستگیر شده‌اند. خدا می‌داند بچه‌ام چه روزها و شب‌های سختی را پشت‌سر گذاشته است. به دخترم و همسرم مردانه قول داده‌ام زندگی‌مان را از نو بسازم. امیدوارم او مرا ببخشدبرای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

وبگردی