همنشین با درد
خطای پزشکی دختر مشهدی را خانهنشین کرد
حوادث رکنا: او سنی ندارد. از اینکه میبینم دختر سیوهفتسالهام اینقدر شکسته شده است ناراحت و آزردهخاطرم. روزی هزار مرتبه مرگم را از خدا طلب میکنم اما چه حیف که پاره جگرم در بستر بیماری درد میکشد و کاری از دستم برای او برنمیآید.
٢ سال پیش سمیه را برای جراحی کیسه صفرایش به بیمارستان بردم اما بعد از عمل همهچیز به هم ریخت. تأخیر در شناسایی درد و تأخیر در اقدامات درمانی از سوی پزشک Doctor معالجش موجب شد دخترم دچار عوارضی شدیدتر شود و چند مرتبه دیگر زیر تیغ جراحی قرار بگیرد. این عملها نهتنها دردی از او دوا نکرد که پاره جگرم را تا دم مرگ پیش برد.
ثمره ۴٠ سال زندگی من و همسر خدابیامرزم ٢ پسر و یک دختر شد. سمیه فرزند اولمان بود و از جایی که من و همسرم دختر خیلی دوست داشتیم، خداوند بعد از ٣ سال زندگی مشترک او را به ما داد. از همان اوایل، شیرینی خاصی داشت و مادر و پدرم هم علاقه زیادی به سمیه داشتند. دختر باهوشی بود و خیلی زود کارها را فرامیگرفت. ۶ سال داشت که خدا یک فرزند پسر به ما داد و بعد از ٢ سال، دومین برادر سمیه هم به دنیا آمد. او ٨ سال داشت اما برادران خود را مثل مادرش تر و خشک میکرد. من و مادرش بعضی وقتها باورمان نمیشد که سمیه برادر کوچکش را عوض میکند و کهنه او را میشوید.
سمیه نهتنها به برادرانش بلکه برای من و مادر خدابیامرزش هم احترام زیادی قائل بود. من از همان ابتدا به درس بچهها اهمیت زیادی میدادم. او برخلاف ٢ برادر دیگرش درس خوبی داشت. مدیر و معلمهایش هم از او رضایت کامل داشتند. ناگفته نماند که سمیه در کنکور هم رتبه خوبی آورد و با تلاش و پشتکار خودش، با معدل بالایی لیسانسش را گرفت.
چند سالی از بازنشستگی من گذشته بود که همسرم به دلیل بیماری قلبی از بین ما رفت. ما عاشق هم بودیم و -صادقانه بگویم- به همدیگر عشق میورزیدیم. سمیه که شاهد تنهایی و ملول شدنم بود، مدام مرا دلداری میداد و هر طور بود هوایم را عوض
میکرد. بعد از اینکه لیسانسش را گرفت، در یکی از مؤسسات مالی و اعتباری مشغول به کار شد و سعی میکرد با پولی که میگرفت کمی کمکخرج من هم باشد.
تشخیص سنگ صفرا
خواستگاران زیادی داشت اما خودش را پاسوز من کرد. یکی از آنها اینقدر خوب و ایدهآل بود که گفتم حتما به این یکی پاسخ مثبت میدهد، ولی این کار را نکرد. سمیه خودش را در زندگی من و برادرانش سوزاند. او حتی بدهیهای احمد، پسر دومم، را صاف کرد و نگذاشت به زندان Prison برود. تازه داشتم به نبودن همسرم عادت میکردم که آن شبهای لعنتی فرارسیدند. فوت همسرم پشت مرا شکست و بیماری سمیه قلبم را خون کرد. همه این ماجراها از یک دلدرد ساده شروع شد. چند وقتی بود که میگفت: پدر، هرچه میخورم میخواهم بالا بیاورم.
مدام دلدرد بود و هر وقت او را میدیدم، یک دستش روی شکمش بود و ماساژ Massage میداد. رنگش زرد شده بود و برخی اوقات استفراغ میکرد. از همان بچگی از دکتر میترسید. یک روز کلافه شدم و گفتم: دخترجان، این چه زندگیای است که برای خودت درست کردهای؟! تو که پوست و استخوان شدهای! امروز و فرداست که به علت مرخصیهایی که مدام میگیری عذرت را بخواهند. حالا بیکار شوی فدای سرت، سلامتیات را از دست میدهی. با سماجت و اصرارهای من، رضایت داد پیش پزشکی متخصص برویم. محسن، پسر کوچکم، از یک پزشک در مشهد وقت گرفت و به سراغ وی رفتیم. این پزشک متخصص پس از انجام معاینات اولیه گفت که سمیه باید چند نمونه آزمایش بدهد تا نتیجه نهایی مشخص شود. چند روز درگیر بالا و پایین رفتن از پلههای آزمایشگاه شدیم و برگههای آن را نزد دکترش بردیم. این دکتر جراح طبق نتیجه آزمایشها گفت که سنگی در کیسه صفرای سمیه است و باید جراحی شود. سمیه خودش را کاملا باخته بود. خدا به خواهرم خیر بدهد. سمیه با حرفهای او آرام شد و به این جراحی تن داد.
دلدرد ساده دخترم را از پا انداخت
بعد از انجام عمل او را به بخش انتقال دادند و پس از چند روز مرخص کردند. دردهایش بیشتر و رنگش هم زردتر شده بود. حالتهای استفراغش بیشتر و بهشدت کماشتها شده بود. دوباره او را به مطب پزشک معالجش بردم و تحت معاینه قرار گرفت. با چه سختیای سمیه را به آزمایشگاه میبردیم. از طرفی محل آزمایشگاه جای شلوغی بود و از سوی دیگر درد شدید اجازه راه رفتن به او نمیداد. وقتی دردکشیدنهای سمیه را میدیدم، دوست داشتم خدا سلامتی Health من را بگیرد و در عوض به پاره جگرم بدهد. درد شدید او را بهکلی کلافه کرده بود. هر روز آرزوی مرگ میکرد.
نتیجه آزمایشهای دوم را نزد پزشکش بردیم که متوجه شدیم از ناحیه شکم دچار عفونت شدید شده است و اگر دیر بجنبیم، امکان از بین رفتن دستگاه گوارش و برخی از اندامهایش وجود دارد. سریعا اتاق عمل آماده شد و اینبار سمیه را در یکی دیگر از بیمارستانهای مشهد جراحی کردند.
این جراحی هم فایدهای نداشت و دردی از دوش دخترم برنداشت. دکترش گفت باید شکمش را کامل باز کنند و منشأ عفونت را پیدا و درمان کنند. چارهای جز قبول کردن این ماجرا نداشتم و با دست خودم برگه پاره شدن اندام فرزندم را امضا کردم. عمل سوم انجام شد اما تأثیری بر روند درمانی سمیه نداشت. او را به خانه منتقل کردیم و شدم پرستار دخترم. رفتهرفته دردش کمی بهتر شد اما عوارض این ٣ عمل همچنان باقی بود و بهکلی بر طرف نشده بود.
شکایت از دکتر جراح
پسر کوچکم، محسن، گفت: بابا، باید از پزشک سمیه شکایت کنیم. او اگر کارش را بلد بود، خواهرم دچار این مشکل نمیشد. محسن راست میگفت. برای همین پاشنه کفشهایم را بالا کشیدم و با راهنمایی یکی از وکلای پایهیک دادگستری، شکایتی از دکتر سمیه تنظیم کردم. پرونده ما ظرف مدتی کوتاه به سازمان نظام پزشکی ارسال شد و کارشناسان این سازمان پس از بررسیهای اولیه و آزمایشهای موردنظر رأی بدوی را صادر کردند و قصور پزشک معالج دخترم را دلیل عوارض ناشی از این عمل دانستند.
پرونده پس از صدور رأی اولیه به دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه٢ مشهد ارجاع، و نزد بازپرس ملازمیان گشوده شد. تحقیقات پرونده از سوی مقام قضایی ادامه داشت و طبق دستور، سمیه چند مرتبه به پزشکی قانونی معرفی شد و تحت معاینه قرار گرفت. در حالی کیفرخواست پرونده ما با موضوع قصور پزشکی صادر شد که دادسرا مستندات پزشک معالج دخترم را وارد ندانست و وی را محکوم به تأخیر در تشخیص عارضه و تأخیر در اقدامات درمانی دانست. بعد از کلی پیگیری من و قاضی ملازمیان، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری ٢ ارسال شد و برای چندمین مرتبه مورد بررسی قرار گرفت. خوشبختانه دادگاه تجدید نظر هم مستندات ارائهشده از سوی این پزشک متخلف را متقن ندانست، و به موجب رأی نهایی، این دکتر جراح به پرداخت ٣٢ درصد دیه کامل مرد مسلمان و نیز توبیخ و درج در پرونده محکوم
شد. من برای دیه شکایت نکردم بلکه شکایت کردم تا قانون Law جلو بیقانونی و بیتوجهی برخی از پزشکان را بگیرد. برخی از این پزشکان به اندازهای در شغلشان فرو رفتهاند که گویا دمیدن روح در بدن انسانها را در دست خود میدانند. امروز تنها جملهای که بر سر زبانم، در ذهن و در افکارم مرور میشود این است که «خدایا، دخترم را شفا بده»..
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
سمیه یک میلیون گرفت تا تسلیم پیرمرد 83 ساله شود!
جراح منحرف بیمارستان با زنان چه می کرد؟
سرایدار افغان زن همسایه را در غرب تهران کشت و در باغچه مجتمع دفن کرد+عکس
همخوابی خشن پسرجوان مو فرفری با 33 دختر کم سن + عکس
اعدام برای 9 مرد شیطان صفت در شیراز / در باغ وحشت چه گذشت !؟
زن 24 ساله قصاب از عشق بازی با جوان همسایه گفت + عکس و جزئیات اعتراف
شهره و مینا با همه پسران محل بودند! / اعتراف تلخ
وقتی مرا دراختیار یک مرد گذاشتند، مانندخرگوش هراسان، خشکم زده بود+عکس
این 8 نفر بازار سکه ، ارز و خودرو را به هم ریختند و فرار کردند !
بلای شوم بر سردختر کرجی جلوی چشمان دوستش!
مرگ تلخ مرد تهرانی با اشتباه پزشک ارشد بیمارستان + عکس
جزئیات رفتار شنیع 5 عضو شواری شهر بابل با زن متاهل در برابر 6 دوربین حرفه ای
تجاوز به دانش آموز 10 ساله توسط همکلاسی افغانی اش !
همخوابی بیشرمانه نامادری با پسر 14 ساله شوهرش + عکس
دختر 20 ساله، دوست 16 ساله اش را در خانه فساد به مردان شیطان صفت سپرد ! + عکس
ارسال نظر