سرنوشت شوم دختر جوان تهرانی در بازار شیطان
رکنا:دختر 21 ساله در بازار شیطان سرنوشت شومی را به تصویر می کشد.
تِق تِق ِ فندک های اتمی کارتنخوابها این بار برای ترقه بازی و روشن کردن آتش چهارشنبه سوری به گوش میرسید.
بر خلاف اینکه تقریبا همه خیابانها و میدانهای اصلی شهر از جمعیت خلوت بود و جا ماندههای چهارشنبه آخر سال خود را به خانه می بردند، شلوغی میدان شوش مثل همیشه بود و فقط کمی جنس بساطیهای نشئه و خمارش فرق میکرد. در میان آن پیچ و مهرهها و دکمه و عینکی که تنها یک دسته داشت، هفت ترقه و زنبوری و سیگارت و بالون هم جای خود را باز کرده بود. از بگیر و ببرهای همیشگی پلیس Police و طرح جمعآوری هم خبری نبود و تنها حضور کودکان و نوجوانان برای خرید ترقه و ذوق دیدن بالونی که مردی ملقب به «مجید سیاه» به آسمان میفرستاد، کمی تازگی داشت.
تقریبا در تمامی این سالها در میان بساطیهای شوش و حتی زمانی که معتادان کارتن خواب هرندی هم در بازارشان موسوم به شیطان، برای خود بساط میکردند، کودکان و نوجوانان این محلهها هم پایه ثابت دید و بازدید این بساطیها بودند.
به جای اینکه مثل بچههای آقا زادهها که بالای شهر زندگی میکنند و تفریح و بازی هایشان در مراکز خرید لوکس و شهربازی خلاصه شود، در لول خوردن میان جمعیت معتاد Addicted کارتن خواب و اجناس عجیب و غریب بساط آنها رقم میخورد.
شب چهارشنبه سوری امسال، باز هم تجربه بودن در کنار کسانی برایم رقم خورد که آتش اعتیاد سالهاست رنگ دقایق و ساعتهای زندگی شان را خاکستری کرده است. همان آدمهایی که گاهی درد خماری از یادشان میبرد که اصلا امروز چند شنبه است و چه خبر است و اما همچنان چشم امید به نجاتی معجزه آسا بسته اند.
دوست دارم پاک زندگی کنم
مژگان دختر ۲۱ ساله کارتن خوابی است که به گفته خودش از ۱۳ سالگی از خانه فرار Escape کرده و در حال حاضر ۸ سال از کارتن خوابی اش میگذرد. پایپ و یک بسته کوچک شیشه را در میان انگشتهای خشک و چوبیاش گرفته بود و به دیوار سیمانی اوراق چیها تکیه زده بود و با چند زن و مرد دیگر به قول خودش، مشغول نشئه بازی بود.
مثل همیشه در تاریکی و سیاهی مطلق کوچه اوراق چیها، شعله فندک های اتمی به چشم میخورد و تِق تِقِ گاه و بیگاهشان به گوش میرسید.
مژگان گفت: پدرش معتاد بوده و در ۱۱ سالگی او را به مردی ۶۰ ساله شوهر میدهد و از چهارشنبه سوری های سالهای قبل هم هیچ خاطرهای نداشت.
او اینطور ادامه داد: چیزی از عید و چهارشنبه سوری و عید و دیگر مراسم این شکلی در خانواده یادم نمیآید. تنها موضوعی که در ذهنم مانده است خماری و نشئگی همیشگی پدرم و دعوا و مرافههای تمام نشدنی او با مادرم است.
مادرم از بداخلاقی پدرم خودش را آتش زد و مرد. من ماندم و چهار خواهر و برادر قد و نیم قد که امروز هیچ خبری از آنها ندارم.
مژگان تنها یک آرزو داشت و آن هم در پاکی از مصرف مواد خلاصه میشد و گفت که دوست دارد مثل بقیه آدمها بدون دغدغه و درد خماری زندگی کند.
دو پسر حدودا ۱۸ و ۲۲ ساله به نام آرش و مهرداد به جمعمان اضافه شدند. از شباهت چهرههایشان معلوم که با هم برادرند. هر دو به دوا و شیشه معتاد بودند و از سر و وضعشان مشخص بود که ماههاست تنشان رنگ حمام به خود ندیده است.
آدمهای مهربانی بودند، دو سه باری در هروئینی که در فویل سیاه شده همرنگ با سرنوشت شوم این روزهایشان ریخته بودند دم گرفتند، گره پلاستیکی را که به همراه داشتند باز کردند. یک بسته سیگارت و چند ۷ ترقه را به همدردان خود دادند که از چهارشنبه سوری و آتش بازی جا نمانند.
آرزوی این دو برادر خلاصی از مصرف مواد و رسیدن به یک زندگی به دور از درد خماری و نشئگی بود.
خلاصه بساط آتش بازی میان کارتن خواب ها و اوراق چیها هم به راه افتاد. لذت کوچک و زودگذری که زن و مردهای معتاد این کوچه با هم تقسیم کردند.
لبخند زنان و مردان کارتن خواب معتاد با دندان های یکی در میان و بغضی که به دلیل دوری از خانواده هایشان در گلو میشکستند، لحظات تلخ اما ماندگاری را برایم رقم زد.
چهارشنبه آخر سال در مددسرای پارک شوش
کمی آنطرف تر از کوچه اوراق چیها یعنی در مددسرای ویژه آقایان در پارک شوش هم، بساط سبزی پلو با ماهی به پا بود.
اغلب مددجویان خود را زودتر از شبهای گذشته به مددسرا رسانده بودند. دست و رویی آب زده و پای بساط سبزی پلو ماهی نشسته بودند.
سعید شاهمیر مدیر خدمات اجتماعی شهرداری تهران در منطقه ۱۲ در خصوص مراسم چهارشنبه آخر سال در مددسرای پارک شوش، اظهار کرد: شب گذشته با همراهی فرد خیّری، حدود ۲۰۰ پرس سبزی پلو با ماهی بین مددجویان این مددسرا توزیع شد.
شاهمیر با اشاره به اینکه اغلب مددجویان مددسرای پارک شوش که ویژه آقایان است را افراد بیخانمان و بیپناه معتاد تشکیل میدهند، خاطرنشان کرد: شب تحویل سال نو هم برای مددجویان این مددسرا، برنامههای ویژهای در نظر گرفته شده است و با مشارکت خیّران مراسم جشنی برگزار میشود.
وی در ادامه حمایت های عاطفی و روانی در تصمیم به ترک اعتیاد معتادان را موضوعی مهم برشمرد و تصریح کرد: تاثیر حمایت های روانی از کارتن خواب های معتادی که از همه جا طرد شده و مورد بیمهری قرار گرفته اند، در اراده آنها به ترک اعتیاد از جمله مباحثی است که مورد تاکید جامعهشناسان و روانشناسان است و در مددسرای این منطقه با ارائه خدمات مشاوره ای و مددکاری، در بهبود وضعیت مددجویان و بازگشت آنها به زندگی عادی تلاش میشود.
بر اساس گفته روانشناسان و درمانگران اعتیاد یکی از راههای بازگشت به زندگی افراد معتاد، حمایت و دیده شدن آنها توسط سایر افراد است. اینکه بدانند اگر قدمی برای بهبود و پاکی و نجات خود از منجلاب اعتیاد برمیدارند، تنها نبوده و مورد حمایت قرار میگیرند، موضوعی است که باید در رأس درمان و بازتوانی معتادان کارتن خواب مورد توجه واقع شود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر