سرنوشت عشق به دروازه بانی در پرسپولیس این جوان را دزد کرد / دلال قلابی بدبختم کرد! + گفتگو
حوادث رکنا: پسر جوان که شیفته گلری تیم پرسپولیس و رسیدن به تیمملی بود با گرفتار شدن در دام دلال قلابی فوتبال، دزد حرفهای خانههای تهرانیها شد.
به گزارش خبرنگار رکنا، اوایل بهمن سال گذشته مردی با حضور در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه۳۴ تهران با طرح شکایتی گفت: من و خانوادهام مهمانی بودیم و بعد از چهارساعت که بازگشتیم با تخریب قفل در خانه با دیلم و بههم ریختگی وسایلمان و سرقت ۵/۱ میلیارد تومان طلا از خانهمان روبهرو شدیم. ماموران با شاکی به خانهاش رفتند و در بازبینی فیلم دوربین مدار بسته آنجا تصاویر پنج سارق را یافتند که چهرههایشان را پوشانده بودند و بعد از سرقت سوار خودروی پژوی با پلاک مخدوش شده محل را ترک کرده بودند.
در ادامه این تحقیقات افراد دیگری ساکن محلههای شمال تهران با حضور در پلیس آگاهی تهران شکایت کردند که خانههایشان مورد دستبرد قرار گرفته است. همچنین معلوم شد برخی از این شاکیان زمانی که به خانه بازگشتهاند با سارقان روبهرو و با ضربه چاقوی آنها مجروح شدهاند. اوایل هفته گذشته خودروی مورد استفاده متهمان در جنوب تهران در حالی کشف و توقیف شد که راننده مدعی بود خودرو را چند روز قبل از یک موسسه کرایه کرده است. ماموران سراغ صاحب موسسه رفته که متوجه شدند دو مرد به آنجا رفته و طی چند مرحله خودروی مورد نظر را کرایه کرده بودند. همین سرنخ کافی بود که آن دو مشتری به عنوان اعضای باند سرقت تحت تعقیب قرار بگیرند. بنابراین شاهین و فرید شناسایی و بازداشت شدند و در ادامه تحقیقات اعتراف کردند سه نفر دیگر عضو باندشان بوده و سرکرده مردی ۲۵ساله به نام شهرام است. بنابراین او و دو همدستش نیز تحت تعقیب قرار گرفتند و بازداشت شدند. متهمان به ارتکاب سرقتهای سریالی خانهها در شمال و شمال شرق تهران اعتراف کردند.
دلال فوتبال سرم کلاه گذاشت
شهرام ۲۵ساله کلکسیونی از جرایم در پروندهاش دارد. روزی دروازهبان بود و حالا به جای رسیدن به گلری تیمملی، دزد حرفهای خانهها شده است.
اهل فوتبالی؟
بله. از نوجوانی شیفته دروازهبانی بودم. از همان موقع فوتبال را شروع کردم و تا ۲۰سالگی در تیمهای زیادی بازی کردم. قرار بود به عنوان گلر به پرسپولیس بروم و بعد به آرزویم که گلری تیمملی بود برسم اما پدرم با مخالفتهایش این آرزوها را از من گرفت و زندگیام نابود شد.
بعد چه شد؟
از سر لجبازی با پدرم، قید درس را زدم و گرفتار دوستان ناباب شدم. به خودم که آمدم ، دیدم یک دزد زورگیر و یک جیببر حرفهای شدهام. چند بار دستگیر شدم و آخرین باهم بابت جیببری یک سال حبس بودم که آنجا با یک دزد خانهها به نام مهرداد آشنا شدم.
چطور سرقت میکردید؟
وقتی آزاد شدیم مهرداد مرا پیش یک دلال فوتبال برد و او برای اینکه مرا مطرح و به تیمهای معروف معرفی کند، پنج میلیارد تومان خواست. برای اینکه این پول را جور کنم، مجبور به همکاری با آنها شدم. پنج میلیارد تومان را بالاخره آماده کردم و به آن دلال دادم اما همزمان او و مهرداد ناپدید شدند. خیلی دنبالشان گشتم. متوجه شدم مرد دلال و مهرداد دوست بودند و با این نقشه میخواستند مرا عضو باند کنند و بعد پولهایم را بالا بکشند.
ارسال نظر