به گزارش رکنا، خردادماه سال 97   به مأموران کلانتری 113 بازار  خبر رسید مرد 35ساله اش به نام سیاوش که از ناحیه شکم  چاقو خورده و زخمی شده به بیمارستان منتقل شده است.

ماموران به بیمارستان رفتند و پیگیر ماجرا شدند اما سیاوش ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی جان سپرد.

با مرگ مرد جوان که دستفروش بود تحقیقات وارد مرحله تازه ای شد و ماموران دریافتند وی ساعتی قبل در ناآرامی ها و اعتصابات بازار با مرد دستفروش دیگری به نام صمد 48 ساله درگیر شده بود.

با افشای این ماجرا ماموران به ردیابی وی پرداختند و صمد را درخانه اش حوالی شرق تهران شناسایی و بازداشت کردند.

در بررسی ها روشن شد وی چند سابقه درگیری  دارد و چند بار نیز به خاطر مشکل روانی در بیمارستان بستری بوده  است.

این مرد تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل مرد دستفروش اعتراف کرد .

وی گفت: سالهاست به بیماری روانی مبتلا هستم و چند بار بستری شده  ام. آخرین بار ماه گذشته بود که از بیمارستان مرخص شدم و برای اینکه سرگرم باشم و درآمدی داشته باشم تصمیم گرفتم حوالی بازار دستفروشی کنم.آن روز به بهانه اعتصاب  بازار ناآرام بود. من به ناآرامی ها اهمیتی ندادم و مشغول دستفروشی بودم که  یکباره چند مرد غریبه به من  نزدیک شدند و از من خواستند بساطم را جمع کنم. آنها خواستند همراهشان باشم اما قبول نکردم .آنها  اصرار می کردند دست از کار بکشم اما وقتی بی اعتنایی مرا دیدند به سمتم حمله کردند و مرا کتک زدند و  بساط دستفروشی ام را به هم ریختند.

وی ادامه داد: خیلی عصبانی  شده بودم اما سکوت کردم. سیاوش کمی آن طرف تر بساط کرده بود  و او هم دستفروشی می کرد که شروع به مسخره کردن  من کرد و به من خندید. . من که کنترلم را از دست داده بودم و با چاقو به سمتش رفتم و اعتراض کردم. اما در یک لحظه به خاطر شدت عصبانیت چاقو را به شکمش زدم و فرار کردم.

به دنبال اظهارات این مرد و بازسازی صحنه جرم برای وی کیفرخواست صادر و پرونده اش به  شعبه دهم دادگاه  کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در آن جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست  خواند و مادر  قربانی که تنها ولی دم بود  درخواست قصاص را مطرح کرد.

سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: چند بار در بیمارستان روانی بستری شده بودم و آخرین بار هم به تازگی از بیمارستان ترخیص شده بودم که این  ماجرا رخ داد. وقتی مردان غریبه به من حمله کردند و بساطم را به هم ریختند نتوانستم خودم را کنترل کنم .به همین خاطر وقتی دیدم سیاوش مرا مسخره می کند  نتوانستم خودم را کنترل کنم و  با چاقو به او ضربه زدم. اما من واقعا قصد کشتن او را نداشتم.حالا پشیمانم و از دادگاه و مادر مقتول درخواست گذشت دارم.

در پایان جلسه قضات  وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده، صمد را به قصاص محکوم کردند.