یک دختر و 2 مرد بی خانمان پنهانی در پشت بام می خوابیدند ! / قتل بین پشت بام خواب ها لو داد !

به گزارش رکنا، ساعت پنج صبح هفتم آبان  ماه سال 1402 مردی با پلیس 110 تهران تماس گرفت و گفت مردی زخمی مقابل مغازه ای در محله ابوسعید تهران افتاده است. با این تماس ماموران اورژانس و پلیس به محل رسیدند و مرد زخمی به نام شهاب را به بیمارستان منتقل کردند .اما این مرد به خاطر شدت جراحات فوت شد.

ماموران در نخستین گام از تحقیقات  به پرس و جو از شاهدان پرداختند و دریافتند پسرجوان از پشت بام کارگاه خیاطی به پایین سقوط کرده است. پرس و جو از دختر جوانی به نام ستاره مسیر تحقیقات را وارد مرحله تازه ای کرد و  در بررسی ها روشن شد این دختر با شهاب رابطه دوستانه داشته است. دختر جوان به ماموران گفت: شهاب شب ها در پشت بام مغازه  خیاطی می خوابید. اما نیمه های شب با نگهبان پشت بام  به نام محسن درگیر و از سوی او به پایین پرت شد.

وی در تشریح اینکه در پشت بام چکار می کرده گفت: من به مواد مخدر معتادم و جایی برای خواب نداشتم. مدتی قبل در یک گرمخانه با محسن آشنا شدم.او گفت شب‌ها در پشت‌بام یک خیاطی می‌خوابد. او به من مواد داد  و از من خواست برای خواب به پشت بام بروم. او بخشی از پشت‌بام را جدا کرده بود تا من مشکلی نداشته باشم و بتوانم شبها را آنجا بمانم.

وی ادامه داد: مدتی قبل در یکی از پاتوق‌ها با شهاب آشنا شدم. ما به یکدیگر علاقمند بودیم و قصد ازدواج داشتیم. اما شهاب هم مانند من  بی‌خانمان بود. آن شب  شهاب را به پشت‌بام آوردم. شهاب و محسن در گوشه پشت‌بام خوابیدند و من سمت دیگر پشت‌بام رفتم. اما  نیمه‌شب با صدای درگیری آن‌ها از خواب بیدار شدم. آن‌ها باهم دست به یقه شده بودند که محسن، شهاب را به پایین  پرتاب کرد.

با اطلاعاتی که دختر جوان به ماموران داده بود  آنها به ردیابی  محسن پرداختند و وی در حالیکه سه ماه از این ماجرا گذشته بود در شامگاه هشتم بهمن ماه ردیابی و بازداشت شد.

اعتراف به جدال در پشت بام

محسن 53 ساله در بازجویی ها گفت: 24ساله بودم که به مصرف تریاک و شیشه معتاد شدم . متاهلم و یک دختر دارم  اما به خاطر اعتیادم از خانواده ام دور افتادم. جایی برای خواب نداشتم و در گرمخانه‌ها می‌خوابیدم. تا اینکه به پشت بام یک خیاطی راه پیدا کردم و شب‌ها به آنجا می‌رفتم.سه ماه قبل با ستاره آشنا شدم. او هم معتاد به شیشه بود و من برای تهیه مواد کمکش می کردم. حتی یک بار هم او را  از دست دو مرد که قصد ربودنش را داشتند، نجات دادم.

وی ادامه داد: مدتی قبل او با شهاب که او هم معتاد بود آشنا شد و آنها قصد ازدواج با هم را داشتند. آن  شب او شهاب را به پشت بام آورده بود  و از من خواست اجازه دهم آنجا بخوابد.اما  نیمه شب متوجه رفتار مشکوک شهاب شدم. به همین خاطر با او درگیر شدم.در آن درگیری  که در پشت بام کارگاه خیاطی رخ داد شهاب یک قدم به عقب برداشت و  تعادلش را از دست داد و پایین افتاد. من هم از ترسم فرارکردم . روز بعد فهمیدم او مرده  فرار کردم. اما مدام عذاب وجدان داشتم تا اینکه  بعد از سه ماه فرار تسلیم شدم. وی در حالیکه منکر اتهام قتل عمدی بود در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.

در دادگاه

در این جلسه اولیا ی دم درخواست قصاص را مطرح کردند. وقتی محسن روبه روی قضات ایستاد گفت: شهاب آن شب همراه ستاره به پشت‌بام آمد. او کیسه‌ای داشت که پر از پوشاک سرقت شده بود. ساعتی که گذشت سر مواد با‌هم درگیر شدیم.اما در این درگیری او ناخواسته به پایین سقوط کرد.

در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده محسن را به قصاص محکوم کردند.

حکم قطعی قصاص

محسن به حکم صادره اعتراض کرد. به این ترتیب پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی دوباره قرار گرفت و قضات شعبه 20 دیوان عالی کشور حکم قصاص وی را تایید کردند. به این ترتیب این مرد در لیست سیاه اعدام قرار گرفت.

وبگردی