خرید آمبولانس شرط رهایی قاتل از اعدام/ به احترام پدر مقتول باید ایستاد

به گزارش رکنا، من با خدا معامله می‌کنم و در ازای تهیه آمبولانس برای منطقه‌ای محروم و تهیه جهیزیه برای نوعروسی نیازمند قاتل را می‌بخشم حاج‌غدیر این جمله را گفت و رضایت‌نامه را امضا کرد تا پرونده قتل پسرش که از شش سال قبل با تلخی گشوده شده بود، به شیرینی بسته شود.

اواسط سال1397 بود که پسر جوانی به نام محمد در منطقه تاژوان اصفهان در یک تصادف عمدی جانش را از دست داد. ماجرا از این قرار بود که دقایقی قبل جوانی با او و چند نفر دیگر درگیر شد و بعد از آن با خودرو به محمد کوبید و فرار کرد. به‌دنبال این حادثه عامل این جنایت دستگیر شد و تحت بازجویی قرار گرفت.

شواهد نشان می‌داد که مقتول در درگیری نقشی نداشته است. او و 2 نفر از دوستانش در محلی ایستاده بوده‌اند و قاتل سوار بر خودرویش از آنجا عبور می‌کرده، اما دست یکی از دوستان محمد به آینه خودروی او برخورد می‌کند و همین اتفاق کوچک باعث وقوع حادثه‌ای بزرگ می‌شود. در جریان این حادثه قاتل با دوستان محمد درگیر شد؛ اما درگیری زیاد طول نمی‌کشد و حاضران در محل، آنها را از یکدیگر جدا می‌کنند. همه فکر می‌کردند همه‌‌چیز تمام‌شده است، اما چند دقیقه بعد قاتل سوار بر خودرویش به محمد و دوستانش هجوم می‌برد و خودرویش را با شدت به محمد می‌کوبد؛ طوری که او چند متر آن طرف‌تر پرتاب می‌شود و بر اثر اصابت سرش به جدول کنار خیابان جانش را از دست می‌دهد و قاتل نیز که دستپاچه شده بود از آنجا می‌گریزد.

با اینکه شمار زیادی از افراد حاضر در محل صحنه را دیده بودند و شهادت می‌دادند که این تصادف عمدی بوده، متهم حاضر نبود به قتل اعتراف کند. او می‌گفت همه‌‌چیز اتفاقی بوده و بی‌گناه است. او تا مدت‌ها قتل را انکار می‌کرد تا اینکه سرانجام به عمدی‌بودن تصادف اعتراف می‌کند. در این شرایط بود که پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان اصفهان فرستاده شده و پسر جوان به اتهام قتل عمدی محاکمه می‌شود.

در جلسه محاکمه، پدر و مادر مقتول به‌عنوان اولیای دم خواستار قصاص قاتل شدند و گفتند به‌هیچ‌وجه از او نمی‌گذرند. شاهدان این جنایت 12 نفر از جمله اعضای 2 خانواده بودند که هیچ‌کدام پیش از حادثه مقتول را نمی‌شناختند، اما اعلام کردند که وجدان‌شان قبول نمی‌کند واقعیتی را که به چشم دیده‌اند نادیده بگیرند. آنها در دادگاه علیه قاتل شهادت دادند و در شرایطی که او نیز قتل را پذیرفته بود، قضات دادگاه وارد شور شدند، پسر جوان را گناهکار تشخیص دادند و به قصاص محکومش کردند. هرچند رأی دادگاه با اعتراض محکوم و وکیل‌مدافعش به دیوان‌عالی کشور فرستاده شد، اما از آنجا که همه شواهد و مدارک علیه او بود، قضات دیوان نیز حکم دادگاه را تأیید کردند و همه‌‌چیز برای اجرای حکم قصاص آماده شد.

تا پیش از صدور حکم قصاص، قاتل و نزدیکانش برای جلب رضایت اولیای دم تلاش چندانی نکرده بودند و همین موضوع اولیای دم را به‌سختی آزرده بود. آنها برای اجرای حکم، مصمم بودند و قصد داشتند هرطور شده قاتل پسرشان را مجازات کنند؛ با وجود این هرچه می‌گذشت تلاش‌ها برای ایجاد صلح‌وسازش در این پرونده بیشتر می‌شد؛ ازجمله افراد فعال در این زمینه خادمان حرم امام‌رضا(ع) بودند. تا اینکه‌چند روز قبل مسئولان واحد صلح‌وسازش دادسرای اصفهان جلسه‌ای را برای صلح‌وسازش تشکیل دادند که در آن جلسه خادمان حرم رضوی و شماری از فعالان اجتماعی و صلح نیز حضور داشتند. آنها به گفت‌وگو با پدر و مادر مقتول پرداختند تا شاید آنها را به بخشش قاتل راضی کنند؛ ولی وقتی آنها روز شنیدن خبر فوت محمد را به یاد می‌آوردند، دست‌ودل‌شان به بخشش قاتل نمی‌رفت و راضی نمی‌شدند. با وجود این وقتی خادمان حرم رضوی از آنها خواستند تا برای رضای خدا قاتل را ببخشند، پدر مقتول‌ گفت‌ که با خدا معامله می‌کند و برای بخشش قاتل شرط گذاشت.

او گفت: می‌خواهم با دیه پسرم کار خیر انجام دهم. روستای ما در اطراف اصفهان قرار دارد؛ اما محروم است و درمانگاه آنجا آمبولانس ندارد. می‌خواهم برای شادی روح پسرم با دیه‌اش برای روستا آمبولانس خریداری شود. او این جملات را گفت و درنهایت رضایت‌نامه را امضا کرد.

غدیر عبادی، پدر محمد درباره دلیل این تصمیمش نیز گفت: من سه پسر و یک دختر داشتم که محمد پسر سوم من بود. من و همسرم او را خیلی دوست داشتیم و از دست‌دادنش برای ما تلخ و سنگین بود؛ به همین دلیل قصد داشتیم هرطور شده قاتل را قصاص کنیم؛ اما به احترام خادمان امام رضا (ع) و برای رضای خدا او را بخشیدیم. حالا هم می‌خواهیم برای شادی روحش کار خیر انجام دهیم. مطمئنم که محمد هم از تصمیمی که گرفته‌ایم راضی است.