جنایت هولناک در جنوب تهران: مرد 50 ساله به دست دو نوجوان به قتل رسید
حوادث رکنا: هنگامی که مرد میانسال در پارک به مصرف مواد مخدر توسط نوجوان اعتراض کرد، نوجوان در اقدامی خشونتآمیز با چاقو به وی حمله کرده و او را به قتل رساند.
به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از اوایل پاییز سال ۱۴۰۱ به دنبال جدال خونین در پارکی در جنوب تهران آغاز شد.
در این درگیری که میان 2 پسر نوجوان و یک مرد میانسال به نام حبیب رخ داده بود حبیب از ناحیه گردن چاقو خورد و به بیمارستان منتقل شد. اما ساعتی بعد به خاطر بریدگی شاهرگ گردن تسلیم مرگ شد.
با مرگ حبیب ۵۰ ساله ماموران پلیس به تحقیق پرداختند. شاهدان دو پسر نوجوان به نامهای پدرام و طاها را که ساکن همان محله بودند به عنوان عامل درگیری معرفی کردند.
ردیابی دو متهم نوجوان
ماموران با اطلاعاتی که از شاهدان گرفته بودند دو پسر ۱۷ ساله را بازداشت کردند .
پدرام در بازجوییها به چاقوکشی و قتل حبیب اعتراف کرد اما مدعی شد قصد قتل نداشته و چاقو ناخواسته با گردن مرد میانسال برخورد کرده است.
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرائم اطفال است از خود دفاع کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه پدر و مادر حبیب درخواست قصاص را مطرح کردند .
پدر قربانی گفت: پسرم ازدواج نکرده بود و فرزندی نداشت و بی دلیل در پارک کشته شد . من نمیتوانم از خون او گذشت کنم.
سپس نماینده دادستان روبه روی قضات ایستاد و گفت :با توجه به اینکه پدرام هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال داشته و پزشکی قانونی اعلام کرده وی هنگام ارتکاب جرم حرمت عملی را که مرتکب شده نمی دانسته ،طبق ماده ۹۱ قانون مجازات اسلامی برایش تقاضای مجازات دارد .
وقتی متهم که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود روبه روی قضات ایستاد ابراز پشیمانی کرد .
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت :آن روز من و دوستم طاها در پارک مشغول مصرف مواد مخدر بودیم که حبیب سررسید و به ما اعتراض کرد .تپاو میگفت نباید مواد مخدر مصرف کنیم .من و دوستم به او گفتیم از آنجا برود اما او یقه مرا گرفت و مرا کتک زد. هرچه به او گفتم مرا رها کند گوشش بدهکار نبود. من چاقویی را که در جیب داشتم بیرون کشیدم و مقابل صورت او تکان دادم تا مرا رها کند .اما نمیدانم چطور شد که چاقو با شاهرگ او برخورد کرد .باور کنید من قصد کشتن او را نداشتم و پشیمان هستم .
سپس طاها به دفاع پرداخت و گفت:باور کنید من در این ماجرا نقشی نداشتم و فقط همراه پدرام بودم. حبیب دست بردار نبود و پدرام را به شدت کتک می زد که او به ناچار چاقو کشید.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
ارسال نظر