آخرین رسوایی خانواده دالتون ها در مشهد / اعدام برادر درس عبرت نشد

به گزارش رکنا، این‌ها بخشی از اظهارات جوانی است که تاکنون 3 سابقه کیفری دارد و بازهم درحالی که 20 گرم شیشه به همراه داشت توسط نیروهای تجسس کلانتری طبرسی شمالی مشهد دستگیر شد.

این مرد 40 ساله که با ناله و التماس سعی داشت مبلغ 6 میلیون تومان حاصل از فروش موادمخدر صنعتی را به افسر نیروی انتظامی رشوه بدهد، زمانی که به مقر انتظامی انتقال یافت، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده 7 نفره به دنیا آمدم اما مواد مخدر روزگار خانواده ما را سیاه کرد.

پدرم راننده خودروهای سنگین بود و در جاده کار می‌کرد اما بعد از آن که در یک سانحه رانندگی مجروح شد، به پیشنهاد اطرافیان مصرف مواد مخدر را به منظور کاهش دردهای جسمی آغاز کرد و این گونه معتاد شد و سپس به فروش مواد مخدر روی آورد.

من هم که در چنین خانواده‌ای بزرگ شدم تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم و بعد از آن به کارگری و بنایی مشغول شدم .17 سالم بود که برای اولین بار مصرف مواد مخدر را به همراه یکی از کارگران ساختمانی تجربه کردم و خیلی زود به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم.

طولی نکشید که دیگر به خاطر عوارض ناشی از اعتیاد نمی‌توانستم کار کنم، به همین خاطر برای تامین هزینه‌های اعتیادم به فروش موادمخدر مشغول شدم و تاکنون نتوانسته ام ازدواج کنم؛ چرا که مدت زیادی از عمرم را پشت میله‌های زندان گذراندم.

برادر بزرگ ترم که مانند من قاچاقچی بود، در سال 1400 به جرم خرید و فروش مواد مخدر صنعتی(شیشه) اعدام شد و پدرم نیز در حال گذراندن 10 سال حبس است. من هم تاکنون 3 بار دستگیر و روانه زندان شده ام اما بعد از آزادی چون شغل مناسبی نداشتم دوباره به سوی موادمخدر گرایش پیدا کردم و برای تامین هزینه هایم به فروش شیشه ادامه دادم.

آخرین بار بعد از آن که مدت زمان زیادی را در زندان بودم با آزادی مشروط با پابند الکترونیکی موافقت شد و من 6ماه قبل از زندان آزاد شدم ولی بازهم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با وسوسه‌های شیطانی بازهم به سراغ مواد مخدر صنعتی رفتم.

این بار یک دستگاه موتورسیکلت آپاچی خریدم و به صورت تلفنی با معتادان قرار ملاقات می‌گذاشتم و در ساعات مشخصی شیشه‌ها را به معتادان می‌فروختم تا این که امروز هنگام فروش شیشه، ماموران کلانتری طبرسی شمالی به من مشکوک شدند و مرا درحالی دستگیرکردند که هنوز 20 گرم از شیشه‌ها باقی مانده بود.

وقتی دستگیر شدم می‌دانستم این بار دیگر به پایان خط رسیده ام برای همین سعی کردم همان 6میلیون تومانی را که از فروش موادمخدر به دست آورده بودم به مامور انتظامی بدهم تا از سر دلسوزی مرا رها کند ولی او گفت:به خاطر جوانانی که کارتن خواب شده اند و زنانی که طلاق گرفته اند و یا به مسیرخلاف کشیده شده اند،تو را رها نمی‌کنم! اما‌ای کاش ...

این قاچاقچی سابقه دار که مدعی است شیشه و متادون مصرف می‌کند، با دستور سرگرد احمدآبکه (رئیس کلانتری طبرسی شمالی)به مراجع قضایی معرفی شد و تحقیقات پلیس برای ریشه یابی و دستگیری دیگر همدستان وی ادامه یافت.
 ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

وبگردی