سرقت از مرد آهنین ایران در اتوبان /دزدی که میخواست در برنامه صداتو شرکت کند! + گفتگو با خواننده جوان که دزد شد

به گزارش رکنا، چند روز قبل، یکی از مردان آهنین ایران پشت فرمان ماشینش در یکی از خیابان‌های شمال غرب پایتخت نشسته و در حال صحبت با تلفن همراهش بود که یک موتورسیکلت با 2 سرنشین به او نزدیک شد. ترک‌نشین موتور در یک چشم به هم‌زدن موبایل مرد ورزشکار را قاپید و با کمک همدستش فرار کرد. با شکایت مالباخته، تیمی از مأموران تلاش برای شناسایی و دستگیری سارقان را آغاز کرد. هرچند مالباخته می‌گفت آنها صورتشان را با پارچه‌ای پوشانده بودند و چهره آنها به درستی قابل تشخیص نبود، اما اقدامات اطلاعاتی آغاز شد تا اینکه چند روز قبل سارقان هنگام سرقت گوشی فرد دیگری در یکی از خیابان‌ها، با مقاومت او روبه‌رو شدند که با ضربات چاقو وی را مجروح کردند.

شاهدان با مشاهده این زورگیری خشن به تعقیب سارقان موتورسوار پرداختند و دزدان که دستپاچه شده بودند، هنگام فرار با چند ماشین تصادف کردند. کمی بعد نیز موتور آنها واژگون شد و یکی از سارقان در صحنه تصادف جا ماند و همدستش فرار کرد. با دستگیری یکی از دزدان و اطلاعاتی که وی در اختیار پلیس قرار داد، همدست او نیز شناسایی و در یک عملیات ضربتی دستگیر شد. متهمان در بازجویی‌ها به سرقت موبایل مرد آهنین و سرقت‌های خشن اعتراف کردند و به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای سرقت تهران در اختیار مأموران اداره آگاهی تهران قرار گرفتند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

گفت‌وگو

آغاز ماجرا از بازی مافیا

هرچند یکی از سارقان دستگیر شده سابقه‌دار است و بارها به جرم سرقت و گوشی‌قاپی به زندان افتاده، اما همدستش می‌گوید نخستین‌بار است که دستگیر می‌شود. او هیچ سابقه کیفری در پرونده‌اش ندارد و مدعی است که همه این اتفاقات از بازی مافیا شروع شده. گفت‌وگو با وی را می‌خوانید.

ماجرای بازی مافیا چیست؟

یک روز با دوستانم به یک کافه رفته بودم. در آنجا چند نفر مافیا بازی می‌کردند. من هم وارد جمع آنها شدم و بازی کردم. هر بار من و جوانی به نام سعید مافیا بودیم. همین موجب شد با هم دوست شویم. بعد فهمیدم سعید یک خلافکار حرفه‌ای است. او یک موبایل‌قاپ بود و آنقدر از هیجان سرقت گفت که تصمیم گرفتم امتحانش کنم اما اشتباه کردم.

یعنی مشکل مالی نداشتی؟

وضع مالی‌ام بد نبود.

شغلت چیست؟

 خوانندگی. می‌روم مجالس و می‌خوانم؛ صدای خوبی دارم و حتی می‌خواستم در برنامه صداتو شرکت کنم اما نشد.

از سرقت‌هایتان بگو.

من راکب موتور بودم و سعید ترک‌نشین. به خیابان‌های شمال شهر می‌رفتیم و طعمه‌هایمان را از میان افرادی انتخاب می‌کردیم که در حال صحبت با موبایلشان بودند، افرادی که پیاده حرکت می‌کردند یا پشت فرمان ماشینشان پشت چراغ قرمز بودند. سمت سوژه می‌رفتیم و سعید گوشی را می‌قاپید. به او می‌گفتند سعید خطر، چون چهره وحشتناکی دارد. صورتش پر از آثار زخم چاقو و درگیری است. او گوشی را می‌قاپید و فرار می‌کردیم. من دست‌فرمان خوبی دارم و طوری فرار می‌کردم که کسی دستش به ما نرسد.

پس چه شد که گیر افتادید؟

ما گوشی پسری جوان را زدیم. البته او مقاومت می‌کرد که سعید خطر عصبانی شد و با چاقو به وی ضربه زد. بعد از سرقت، ‌فرار کردیم، اما به ترافیک خوردیم. مردم هم با ماشین و با موتور دنبالمان بودند. ناگهان دچار سرگیجه بدی شدم. چند شب درست و حسابی نخوابیده بودم،  چون با دختر موردعلاقه‌ام بحثم شده بود و او می‌خواست ترکم کند. برای همین فکرم خیلی درگیر بود و سرم گیج رفت و تصادف کردم. من دستگیر شدم و سعید فرار کرد اما او هم گیر افتاد.

می دانستی یکی از طعمه‌هایتان ‌یکی از قوی‌ترین مردان ایران است؟

آن روز به ‌صورت اتفاقی گوشی یکی از مردان آهنین را به سرقت بردیم. اولش او را نشناختیم اما چون گوشی‌اش را  در حال صحبت زدیم، گوشی قفل نبود و  رفتیم سراغ گالری گوشی‌ا‌ش و عکس‌هایش را دیدیم. تازه آنجا بود که فهمیدیم او یکی از قوی‌ترین مردان ایران است. وقتی متوجه این حقیقت شدیم، ‌نقشه بعدی را کشیدیم، نقشه اخاذی از مرد ورزشکار. می‌خواستیم به او زنگ بزنیم و به این بهانه که عکس‌های شخصی‌اش را داریم، دست به اخاذی از وی بزنیم، اما خب پلیس دستگیرمان کرد و نقشه باج‌گیری ما از یکی از قوی‌ترین مردان ایران نیز ناکام ماند.

او را هم با چاقو زخمی کردید؟

نه. چرا باید می زدیم؟ گفتم که. چنانچه طعمه ما مقاومت می‌کرد، سعیدخطر با چاقو ضربه‌ای به وی می‌زد. مرد ورزشکار مقاومتی نکرد و ما در یک چشم به هم‌زدن گوشی وی را قاپیدیم، طوری که فکر می‌کنم خودش هم شوکه شده بود.

وبگردی