پیامدهای توقیف یک تئاتر

سی‌ و ششمین جشنواره‌ بین‌المللی تئاتر فجر در چند روز مانده به پایان آن، هنوز با حاشیه‌هایی روبه‌رو است، حاشیه‌هایی که تحلیل و ارزیابی متن و جریان اصلی جشنواره را تحت شعاع قرار داده است. بررسی‌ای که شاید در بسیاری از دوره‌های پیشین هم به درستی تحقق پیدا نکرده و هر چند امیدوارم اشتباه کنم؛ اما با توجه به نحوه‌ی تعامل و ارتباط گروه‌های مرجع با این دوره از جشنواره، در بخش‌هایی اصولاً به‌ نظر نمی‌رسد امکان ارزیابی علمی و کارشناسانه و مناسبی برای آن مقدور و میسر باشد.

به‌نظر پیش‌بینی مناسبی برای ارزیابی و آسیب‌شناسی جشنواره انجام نشده و حداقل ارتباط جامعه‌ی تئاتر با جشنواره مخدوش است و امکان ارزیابی کلیت جشنواره برای آنان دشوار به‌نظر می‌رسد. جامعه‌ی دانشگاهی تئاتر، خانه‌ی تئاتر، هنرمندان ساکن در شهرستان‌ها، حتی گروه‌های شرکت‌کننده و اصحاب رسانه و منتقدان و خبرنگاران، جسته و گریخته از میزان ارتباط با جشنواره ابراز نارضایتی می‌کنند و در چنین شرایطی مشخص نیست آیا بدون حدس و گمان امکانی برای ارزیابی درست جشنواره وجود دارد و جشنواره‌ای که با شعار «جشن گفت‌وگوی تئاتر ایران» شکل گرفته تا چه حد در ایجاد این گفت‌وگو توفیق داشته است.

هشت روز از آغاز جشنواره می‌گذرد و بیش از سه روز به پایان آن باقی نمانده؛ اما تا‌کنون جز معدودی موارد، با مطلب و انعکاس‌نظر کارشناسانه‌ای از ارزیابی ساختار و سیاست‌ها تا نحوه‌ی برگزاری و کیفیت نمایش‌های جشنواره بر نخورده‌ام، اما هم‌چنان این امیدواری باقی است.

شخصاً موفق به دیدن تنها چند نمایش بخش بین‌الملل جشنواره شدم، که متأسفانه به سیاق سال‌های گذشته و حتی شاید تا این‌جا در مراتبی نازل‌تر، بروز و ظهور یافته و مشخص نیست این روند فرصت و سرمایه‌سوز در مورد دعوت از نمایش‌های خارجی به‌عنوان یک موضوع بسیار مهم تا به کی قرار است ادامه پیدا کند.

نخستین حاشیه‌ی ایجادشده در جشنواره که بازتاب و انعکاس و عکس‌العمل فراوانی به‌همراه داشت موضوع پوستر جشنواره بود، شاید فضای مجازی و گسترش نقش و تأثیر آن هم بر ایجاد موج‌های خبری و در شکل افراطی‌اش گاه بیهوده و فریبنده که توجه مخاطبان را از اصل به‌سمت حاشیه و فرع هدایت می‌کند، بی‌تاثیر نباشد. توجهی که با قدرت و تا پیش از مطرح شدن موضوع توقیف نمایش «روز عقیم» ادامه داشت.

با انعکاس خبر حذف نمایش «روز عقیم»، مجدداً تمامی توجهات به سمت رویداد مذکور جلب شد و باز مساله‌ بررسی علمی و کارشناسانه‌ی توفیق یا عدم‌توفیق جشنواره در بخش‌های اصلی برگزاری آن و میزان توفیقش در ایجاد، شکل‌دهی یا گسترش «جشن گفت‌وگوی تئاتر ایران» را تحت شعاع قرار داد.

از آن‌جا که امکان اظهارنظر دقیق در مورد کلیات جشنواره را ندارم، ضمن دعوت کارشناسان به جهت‌دهی مناسب به نگاه‌ها و بررسی کلیت برگزاری جشنواره، با بررسی توقیف نمایش «روز عقیم» به موضوع سانسور و دخالت افراد و نهادهای غیرمرتبط، در تئاتر و دیگر هنرها و به‌طور کلی عرصه‌ فرهنگ، به‌عنوان یکی از اساسی‌ترین معضلات گریبان‌گیر مسایل فرهنگی و هنری نگاهی می‌اندازیم:

نمایش «روز عقیم» به‌نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از تاریخ یکم مرداد تا سوم شهریور 1396 در تئاتر باران، برای عموم به اجرا در می‌آید.

در نیمه‌ آذر 1396، حضور این نمایش در سی و ششمین جشنواره‌ی تئاتر فجر، تایید و رسماً اعلام می‌شود.

حسین کیانی طی یادداشتی به‌تاریخ 10 دی 1396 با اشاره به نامه‌ای از «نهادی غیرفرهنگی و خارج از مجموعه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد» اسلامی و اعتراض به تبعیت مسئولان جشنواره از آن، از درخواست حضور در جشنواره اظهار ندامت و پشیمانی کرده، از حضور و اجرای نمایش انصراف می‌دهد.

فردای آن روز (11 دی 1396) فرهاد مهندس‌پور، دبیر جشنواره با اشاره به حاکمیت قانون Law در کشور و تلویحاً غیرقانونی قلمداد کردن برخورد انجام‌شده با او، از کیانی خواهش می‌کند که در جشنواره حضور داشته باشد.

فردای آن روز (12 دی 1396) حسین کیانی با اعلام شروطی (ملاک اجرا در جشنواره، اجرای عمومی باشد و هیچ ممیزی و توصیه‌ مصلحت‌بینانه‌ دیگری برای جرح و تعدیل در کار نباشد) درخواست و دعوت دبیر جشنواره را می‌پذیرد.

با انتشار جدول اجراهای جشنواره، به‌نظر می‌رسد با پذیرش شروط کیانی، دو اجرا در روز دوشنبه 2 بهمن در تالار چهارسو با ظرفیت 122 نفر برای نمایش «روز عقیم» در جدول منعکس و پیش‌بینی شده است.

در تاریخ 2 بهمن حسین کیانی اطلاع می‌دهد در شامگاه یکم بهمن و در حالی‌که گروه کاملاً آماده‌ی اجرا بوده و حتی بلیت‌های نمایش هم به‌فروش رسیده است، مهدی شفیعی (مدیرکل اداره‌ی هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) به او اعلام کرده: «رویدادهای نمایش روز عقیم و خط سیر شخصیت‌ها و چهارچوب روایی و تاریخی داستان، آنقدر تلخ و گزنده است که مناسب اجرا در جشن انقلاب و جشنواره‌ی تئاتر فجر نیست.» کیانی منطق و دلیل عدم‌انطباق را با توجه به سال‌ها روال جشنواره، ناوارد دانسته و اشاره می‌کند: «امیدوارم هیچ‌کسی، هیچ نهاد غیرمسئول و غیرپاسخ‌گویی و هیچ بدخواه و بد دل و بد تفسیری برای تئاتر نحیف اما خلاق و رو به بالندگی ایران، نقشه‌ی مصلحت‌جویانه و دلالت‌مآبانه‌ای نکشیده باشد».

برخی رفتارها و عکس‌العمل‌ها به‌نظر بیش از اندازه احساساتی و محاسبه‌نشده بود. هر چند شاید چنین رفتارهایی با روح هنرمند ارتباط و الفت بیشتری داشته باشد؛ اما نباید از یاد ببریم که در اکثر مواقع با منافع هنر Art و هنرمندان، ارتباطی معکوس و متضاد برقرار می‌کند. برای مثال در خصوص پیشنهادها سلبی، علی‌رغم سوابق موجود در نتیجه‌‌بخش نبودن‌شان (هر چند گاهی چنین رفتارهایی گریزناپدیر است)، به‌نظر تا از بی‌نتیجه بودن رفتارهای ایجابی اطمینان حاصل نشده، ضرورتی برای انجام رفتارهای سلبی که می‌تواند به ابزاری علیه هنرمندان تبدیل شود، وجود ندارد.

نحوه‌ی تعامل و گفت‌وگو و ادبیات حاکم بر جامعه‌ی تئاتر و مناسبات تئاتری نیز جای دقت و بازنگری جدی دارد، اگر در مناسبات هنری و به‌خصوص تئاتری که مبنا و محور آن ادبیات و گفت‌وگوست نتوان به شرایط مناسب و قابل‌قبولی دست یافت هر نوع انتظاری از دیگر گفتمان‌های جامعه چه اقتصادی و چه سیاسی و چه نظامی و پلیسی و چه قضایی و ... بی‌مورد و ناموجه است.

برخی هنرمندان ایجاد فشار و در موقعیت آچمز قرار دادن هنرمندان شرکت‌کننده در جشنواره، هنرمندان درگیر در مدیریت جشنواره و حتی مدیران دولتی برای انصراف از حضور در جشنواره و یا استعفا را پیشنهاد نمودند که به‌نظر در موقعیتی که همه‌ هم‌رای و هم‌عقیده‌اند، کاری بخردانه نبود و به‌جای وحدت و هم‌افزایی منجر به افتراق و جدایی می‌شد.

تمام هدف دوستداران فرهنگ، گسترش فرهنگ و از جمله گسترش اجراهای تئاتر و تماشاگران و مخاطبان آن است، چرا باید هنرمندانی که با مشکلات فراوان و طاقت‌فرسایی نمایش‌ خود را به جشنواره رسانده‌اند، تحت فشار قرار داد یا مردم و دیگر هنرمندان را به تحریم تماشای نمایش‌ها دعوت کرد. اینکه در حق گروه یا گروه‌هایی اجحافی بزرگ انجام شده نباید منجر به این شود که دیگر گروه‌ها را هم به چنین عملی که نوعی اجحاف به تلاش و فعالیت‌شان محسوب می‌شود، ترغیب و تشویق کنیم. به‌خصوص وقتی این پیشنهادها از سوی کسانی ابراز می‌شود که خسارت مستقیمی متوجه آنان نیست. جشنواره‌ تئاتر، سالن‌های تئاتر، تماشاگران تئاتر و حتی مدیریت تئاتر متعلق به هنرمندان است و باید تلاش کنند تا جای ممکن حقوق‌شان را پس بگیرند نه با انزواگزینی آن را واگذار کنند.

آیا مدیران جشنواره و یا مدیران دولتیِ تئاتر با خواست و تظلم‌خواهی اهالی تئاتر مخالفند؟ چرا باید با بی‌دقتی در شناخت عاملان چنین وضعیتی، آنان را در برابر جامعه‌ی تئاتر قرار داد و ضمن ایجاد تقابل و جبهه‌گیری منجر به مظلوم‌نمایی و عدم‌پاسخ‌گویی، دشمنانی ساخت که می‌توانند دوست‌ باشند و نه در برابر، که در کنار هنرمندان حرکت کنند.

مثلاً فرهاد مهندس‌پور که نزد اهالی تئاتر شناخته‌شده‌تر از آن است که نیاز به معرفی داشته باشد، هرچند البته و بی‌شک چون همه‌ی دیگر هنرمندان و انسان‌ها، دارای خطا و اشتباه است و نه معصوم و مبری از خطا، از جمله آن‌که خود به‌دلیل اعتراض به شرایط حاکم بر تئاتر کشور، سال‌هاست کارگردانی نمی‌کند، اما مدیریت مهم‌ترین اتفاق تئاتری را در همین شرایط حاکم بر تئاتر می‌پذیرد، در حالی‌که برگزاری جشنواره امکان مناسبی برای ایجاد تغییر به‌نظر نمی‌رسد و یا بدون محاسبه و ارزیابی درستی از موقعیت و توان خود، نامه‌ی «نهادی غیرفرهنگی و خارج از مجموعه‌ی وزارت فرهنگ و ارشاد» را کوچک و بی‌اهمیت می‌شمارد و از حسین کیانی می‌خواهد که در جشنواره شرکت کند و یا مهم‌تر از همه‌ی این‌ها استراتژی مناسب و مدونی برای تحقق تغییر مورد نظرش و یا شعار و هدف جشنواره و همراهی هنرمندان تدارک نمی‌بیند و ...؛ اما علی‌رغم این‌ها در هیچ گروه‌بندی و ارزش‌گذاری منصفانه‌ای در مورد تئاتر این سال‌ها هم نمی‌توان نام و اثر مهندس‌پور را نادیده گرفت. به‌خصوص در مورد تربیت شاگردانی که هم‌اکنون برخی از آنان از ستون‌های تئاتر ایران هستند.

چرا باید چنین عجولانه ظالم و مظلوم و خائن و قهرمان بسازیم. فراموش نکنیم کانون کارگردانان خانه‌ی تئاتر در دوره‌ای که حسین کیانی رئیس آن بود، برای مهندس‌پور بزرگداشت گرفت، همچنین فراموش نکنیم که مهندس‌پور پیش از شاید تمامی دیگر هنرمندان تئاتر و در موقعیتی که امکان کار و فعالیت داشت و حتی از او دعوت و به او اصرار می‌شد، همان‌گونه که ذکر شد شاید جزو اولین کسانی بود که در اعتراض به شرایط حاکم بر تئاتر کشور، اجرای تئاتر را به‌کلی کنار گذاشت. اتفاقاً هر چه پیش آمده‌ایم اشتباهات و خطاهای او کم‌تر شده و شاید اگر آنچه برخی از آن به‌نوعی کبر و بی‌توجهی یاد می‌کنند اما یک روی دیگر و مثبت‌اندیشانه‌اش هم می‌تواند به‌نوعی وارستگی تعبیر شود کنار بگذاریم، که به هر حال مانعی برای مشورت و هم‌اندیشی متناسب بوده، در حال حاضر خطای بزرگ‌تری را نتوان به او نسبت داد.

همکاران او در این دوره هم برخی از بهترین کارگردانان و هنرمندان تئاتر هستند که هر چند سوظن برخی هنرمندان در مورد استفاده از شاگردان و مریدان و اصالت دادن به تنها یک نگاه از میان نگاه‌های متفاوت موجود در تئاتر ایران بر او وارد شده که خود به‌عنوان مانعی برای تحقق «جشن گفت‌وگو» نمود پیدا کرده، اما تقریباً شکی ندارم که اگر از هر تئاتری دیگری هم دعوت می‌کرد، در پذیرش دعوت او تردیدی به خرج نمی‌داد، بماند این‌که همیشه این شائبه وجود دارد که قضاوت‌های افراد به منافع مستقیم‌شان گره خورده باشد که باید از آن بپرهیزیم.

بنابراین نه فرهاد مهندس‌پور و نه هیچ‌یک از هنرمندان درگیر در ستاد یا اجراهای تئاتر در موضوع توقیف نمایش «روز عقیم» در برابر جامعه‌ی تئاتر قرار ندارند و برعکس خود از اهالی و در میان هنرمندان تئاتر هستند و ایجاد صف و فاصله امری مذموم و در خلاف جهت منافع تئاتر ایران بوده و است.

حالا فرض کنیم بر مبنای برخی پیشنهادها، مهندس‌پور که اهل تئاتر می‌دانند با تردید بسیار و بارها پشیمانی این مسئولیت را پذیرفته، استعفا می‌داد، آیا مشکلات حل می‌‌شد؟، یا بهانه‌ای بر بهانه‌های دیگر برای کنار گذاشتن هنرمندان از عرصه‌ی مدیریت فرهنگی و واگذاری آن به افراد مطمئن و موردوثوق! افزوده می‌شد. به‌نظر می‌رسد نه تنها مهندس‌پور و همکارانش نباید استعفا بدهند، که باید از این جایگاه برای طرح درخواست‌ها و اعتراضات معقول و منطقی هنرمندان تئاتر بهره ببرند. کما اینکه گروه‌های شرکت‌کننده در جشنواره هم می‌توانند در اقدامی موثرتر از انصراف، قبل یا پس از پایان اجرای‌شان، با اشاره به رفتار نامناسب و غیرمنطقی با گروه نمایش «روز عقیم» از دیگر نمایش‌های توقیف‌شده و به‌کلی رفتارهای آمرانه و غیرمنطقی با موضوع فرهنگ و هنر، به‌شکلی منطقی و به‌دور از هیجانات با تماشاگران و رسانه‌ها گفت‌وگو کنند.

و اما در مورد مدیران دولتی فعلی، باز این پرسش مطرح است که آیا آنان در این موضوع در برابر جامعه‌ی تئاتر هستند و از آن دفاع می‌کنند؟ هر چند و مسلماً در مراتبی پایین‌تر از مدیران جشنواره، تقریباً می‌توان اطمینان داشت که این‌چنین نیست، که اگر چنین بود مجوز اجرای عمومی این نمایش را هم نمی‌دادند، مجوز اجرایی که بسیار مهم‌تر از اجرا در جشنواره است و چنین اجرایی در نسبت با آن فرعی و دارای اهمیتی کم‌تر به‌نظر می‌رسد. بنابراین آنان را در برابر جامعه‌ی تئاتر دیدن هم خطاست و شاید مناسب‌تر آن است که با انتخاب روش‌هایی بر قدرت و توان چانه‌زنی آنان در دفاع از حقوق هنرمندان تئاتر و استقلال Esteghlal تصمیم‌گیری در مناسبات قانونی حاکم بر تئاتر افزوده و به تنگ و محو کردن اختیار و دامنه‌ی دخالت افراد خارج از حیطه‌ی قانونی کمک کرد.

شاید در بررسی این موضوع، یک اشکال تاریخی در تقابل دیدن قدرت-حاکمیت و هنرمندان باشد که در کشور ما سابقه‌ای دیرپا دارد، بدیهی است که هنرمند مطابق توقع و ذات فعالیتش همواره در جهت اصلاح و بهبود انسان، امور و زندگی حرکت می‌کند و ناگزیر است پیشروانه آنچه ممکن است به بحران و آسیبی جدی منجر شود را متذکر شده، گوشزد نماید و این خصوصیت، نه الزاماً هنرمندان را در برابر قدرت، که قدرت‌مندان فاقد بصیرت را در برابر هنر و هنرمندان قرار می‌دهد-که حاکمان فهیم نقش و اهمیت هنرمندان را نیک می‌دانند-؛ اما این موضوع نباید به رفتار و کینه و دشمنی متقابل و کور منجر شود. هنرمندان باید بتوانند با هر قدرت و حاکمیت گفت‌وگو کرده و حقوق‌شان را مطالبه کنند، چه همواره حاکمان از انزوا و قهر و مهاجرت و هر طریق دیگری برای بی‌اثر کردن حضور و خواست هنرمندان استقبال و حتی آن‌را تشویق می‌کنند.

در موضوع توقیف نمایش «روز عقیم» چون ده‌ها و حتی صدها مورد مشابه این‌چنین، نه قانون که رفتارهای شخصی و خودسرانه و غیرمسئولانه و کاسه‌ داغ‌تر از آش شدن و البته عدم نظارت و بازخواست متناسب که مجال و امکان چنین رفتارهایی را فراهم می‌سازد، در میان است. پس از اعتراضات اخیر هم برخی دستگاه‌ها و افراد که مشخص نیست بر چه مستند و منطقی خود را برتر از دیگران می‌بینند به‌شدت مدیران دولتی و هنرمندان صاحب‌مسئولیت در جشنواره‌های فجر را تحت فشار قرار داده‌اند و به‌جای آن‌که مدیریت آنان را که شناختی مناسب‌تر از وضعیت دارند به رسمیت بشناسند و به آنان اعتماد کنند از طریق صدور فرامین نظامی و بی‌آن‌که مجالی به گفت‌وگو و بررسی تمام جوانب امور بدهند، خودشیرینی کرده، تصور می‌کنند فارغ از عواقب تصمیمات غیرکارشناسانه‌شان می‌توانند هر رفتاری را هم‌چنان ادامه و انجام دهند.

«روز عقیم» چند ماهی بر صحنه بود و کسی، حتی بسیاری از اهالی خود تئاتر، از آن اطلاعی نداشتند، اگر در جشنواره هم اجرا می‌شد دویست نفر بیش‌تر آن را می‌دیدند و باز حساسیت عمده‌ای ایجاد نمی‌شد، آن فرد بی‌ربطی (به تئاتر و هنر) که با یک تصمیم‌گیری غلط و بدون‌مشورت و رایزنی مناسب، از یک موضوع این‌چنینی یک بحران می‌سازد به‌شکلی که کل هنرمندان و علاقمندان تئاتر و بخشی از جامعه را متاثر می‌کند و خوراک مناسبی هم در اختیار رسانه‌های دوست و دشمن قرار می‌دهد، شاید حیرت کند که در یک ارزیابی منطقی نه مسلمان، نه انقلابی و نه ایرانی به‌نظر نمی‌رسد، هرچند عموماً و به‌سیاق رایج در این سال‌ها چون تنها قدرت بیش‌تری دارد، نه تنها چنین نمی‌پندارد که تمام این صفات را بر مبنای قیاس با خود می‌سنجد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

منبع: تسنیم