دیوار بیاعتمادی میان نقدینگی و تولید
رکنا: کشورها با مدیریت نقدینگی رشد تولید، کنترل تورم، کاهش بدهیهای خارجی و ایجاد اشتغال را برای جامعه خود به ارمغان میآورند. اما در ایران میزان نقدینگی انباشت شده طی سالهای اخیر و رشد ثانیهای حجم آن در حالی اتفاق میافتد که صنعت بشدت نیازمند سرمایه است.
نبود منابع مالی کافی برای رونق و حمایت از تولید مشکلات زیادی را برای این بخش ایجاد کرده و توسعه کشور را به تعویق انداخته است. این موضوع زنجیرهوار مشکلات دیگری را برای کشور ایجاد میکند که نتیجه آن اقتصاد بحران زده خواهد بود. رضا پدیدار، عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران معتقد است که شرایط فعلی نتیجه شکلگیری یک بیاعتمادی میان مردم و اقتصاد کشور است. اقتصادی که قابل پیشبینی و ارزیابی نیست. اما برای اصلاح این شرایط باید چه اقداماتی انجام داد؟
چرا نقدینگی جامعه به سمت صنعت و تولید نمیرود؟
بخشی از زیرساختهای سرمایهگذاری در اثر اقتصاد ناسالم یا رانتی باعث شده که انگیزههای لازم برای ورود سرمایهگذاران به اقتصاد سالم از دست برود. به این خاطر نقدینگی جای آنکه در فرآیند سرمایهگذاری مطلوب و مناسب براساس مکانیسمهای اقتصادی و سرمایهگذاری ورود پیدا کند، به سمت بورس بازی و رانتجویی میرود. در حال حاضر ما دچار یک اقتصاد پنهان هستیم که موازی با اقتصاد رسمی کشور فعالیت قابل توجهی دارد. حجم اقتصاد پنهان علیرغم همه مکانیزمهای کنترلی از حجم اقتصاد سالم هم بیشتر است.
امیداورم که مکانیسمهایی که دولت و نظام بانکی در اجرای قانون Law پولشویی و سایر قوانین مرتبط تصریح میکنند، به شفافیت اقتصاد کمک کند. چراکه این شفافیت با خود یک بار مثبت به همراه دارد. اکنون افراد به جای آنکه به سمت سرمایهگذاری مطلوب، بهینه و کارآمد بروند؛ در مسیر سوداگری قرار میگیرند و برخی هم پول خود را میدهند تا فرد دیگری با فعالیت خود سود نامتعارف به آنها بدهد. در بهترین حالت هم پول را در بانک میگذارند تا سود متعارف بگیرند که در شرایط کنونی سوق دادن منابع از این طریق هم به سمت تولید ضمانت چندانی ندارد.
بنده در یک مطالعه تطبیقی متوجه شدهام، یکی از دلایل اینکه اقتصاد به این وضع درآمده، به نوع مدیریت سبد اقتصادی کشور برمیگردد. وقتی 84 درصد اقتصاد در دست دولت و خصولتیهاست؛ انگیزه لازم از سرمایهگذاریهای واقعی دور میشود و آنها هم در هر فرآیندی برای خودشان رانت به وجود میآورند و این رانتجویی باعث شده سرمایه گذاریها به سمت و سوی اشتباه برود. یعنی سرمایه به آن بخشی میرود که باید بیش از روند طبیعی به آن توجه و اعتبار داده شود.
براساس آمار بانک مرکزی بخش زیادی از نقدینگی سپردههای دیداری و غیردیداری است. چرا منابع از مسیر بانکها به تولید نمیرسد؟
یکی از دلایل آن پایین بودن سود سرمایهگذاری در تولید نسبت به سود تسهیلات است اما مهمترین علت آن ناکارآمدی نظام پولی در این بخش است. ما در اعطای تسهیلات سرمایهگذاری برای طرحهای توسعهای و نگهداشت سطح خودمان هم در نظام پولی و بانکی درست عمل نمیکنیم. به این ترتیب که سرمایه را در اختیار بخشهایی میگذاریم که حرفی در آن نباشد؛ مانند شرکتهای خصولتی. آنها هم نمیتوانند با سرمایه بدرستی کار کنند و با یک حاشیه سود کار را به فعالان کوچکتر و جزئی واگذار میکنند. در این نقل و انتقالات هر کدام از اینها بخشی از منافعشان را باید توزیع کنند. بدون طراحی روند و فرآیند اقتصادی درست عرضه و تقاضا، قیمت تمام شده را افزایش میدهند و این افزایش قیمت با خودش فساد میآورد. چرا که باید رانتها پوشیده شود و به این خاطر فعالیتهای مفسدانه نظیر رشوهدهی شکل میگیرد.
مشکل اصلی کجاست؟
همانطور که اشاره شد آسیبشناسی این موضوع بیشتر به نحوه توزیع منابع توسط بانکها برمیگردد.
متأسفانه بانکها به جای آنکه بنگاه مالی باشند، بنگاه اقتصادی شدهاند و در فرآیند کسب و کار نقش دارند. بازار Store سرمایه و نهادهای سرمایهگذاری هم در دل مردم جایگاه موقتی دارند و براساس فراز و نشیب سیاسی وضعیتشان تغییر میکند. در هیچ نقطه از دنیا این طور نیست که اقتصاد از فراز و نشیب سیاسی به این اندازه تأثیر بپذیرد. در ایران این موضوع نهادینه شده و به طور طبیعی سیاست وارد اقتصاد میشود. اما اقتصاد سیاستزده بیانگیزگی، رانت و فساد و از همه مهمتر اقتصاد پنهان ایجاد میکند.
در اقتصاد پنهان بازارها شبکهای عمل میکنند و فقط منافع خودشان را میبینند. لذا التهاب را در بازار تشدید میکنند. مورد دیگر روابط ناسالمی است که بین برخی مسئولان دولتی و اقتصادی کشور دیده میشود که بارها میبینیم این افراد تحت تعقیب قرار میگیرند. مجموعه پارامترهایی که گفته شد، باعث میشود که اگر افراد بخواهند سرمایهگذاری کنند به سمت بخشی بروند که ضریب اطمینان بالایی دارد و به پولشان آسیب وارد نشود.
آیا میتوان روند را تغییر داد و مردم را مشتاق به سرمایهگذاری در تولید کرد؟
بله. اگر دستورالعملها محدود شود، اعتماد در مردم شکل گیرد، سیاست سوار بر اقتصاد نشود و رانت به حداقل برسد. برای مثال ما میبینیم که بانک مرکزی در 40 روز 37 بخشنامه صادر میکند که درهیچ جای دنیا این موضوع را نمیتوان دید. مداخله تمام دستگاهها در عملکرد بانک مرکزی باعث رقم خوردن این اتفاق میشود.
باید اعتماد به جامعه بازگردد. اعتماد تبدیل به باور میشود و وقتی به مرحله باور رسید؛ از فرد به گروه، از گروه به جامعه منتقل و در نهایت تبدیل به باور ملی میشود. وقتی باور ملی ایجاد شود با خودش مکانیسمی را تعبیه میکند که مردم اعتماد و در اقتصاد سرمایهگذاری میکنند. الان بیاعتمادی اجازه نمیدهد که مردم به سمت اقتصاد پویا و سالم بروند. ضمن آنکه در ترمهای بینالمللی این اعتماد، اعتبار میآورد. لذا میتوان شرایط را در برنامه میانمدت و بلندمدت تغییر داد، اما باید برای این موضوع نیز در مسئولان اراده شکل گیرد. در غیر این صورت فراموش نکنیم که رشد نقدینگی در اقتصاد آثارمنفی زیادی از جمله رشد تورم دارد.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
عطیه لباف / ایران
ارسال نظر