گفتگوی منتشر نشده با داوود رشیدی/ بگذارید مردم به شما نزدیک شوند و با شما حرف بزنند +عکس

مردی که بعد از ورود مجدد به ایران (بعد از پایان تحصیلاتش در پاریس) ۵۰ سال فعالیت در عرصه هنری را در کارنامه خود به ثبت رساند. زنده‌یاد داود رشیدی که در زمینه نمایشنامه‌نویسی و ترجمه آثار فرانسوی فعالیت بسیاری داشت، قرار بود سه جلد باقی مانده از مجموعه چهار جلدی که به همت محمدعلی منصوری جمع‌آوری شده بود را روانه بازار کتاب کند. او که به نقل از همسرش، مدتی قبل درباره علاقه‌مندی‌اش به انتشار کتاب خاطراتش سخن گفته بود، در حالی مردم ایران را تنها گذاشت که هنوز سه جلد از مجموعه «کارنامه تئاتری داود رشیدی» در صف انتظار باقی مانده و منتشر نشده است. به همین بهانه و به‌ پاس یک عمر فعالیت این هنرمند ارزنده، گفت‌‌و‌گوی منتشر نشده درباره خاطرات، کتاب‌ها و آروزهای این استاد بزرگ با او و همسرش احترام برومند، در ادامه می‌آید:
آقای رشیدی شما از سن و سال کم به هنر نمایش علاقه‌مند بودید، اما در دانشگاه در رشته علوم سیاسی درس خواندید، چرا؟
-به خاطر پدرم، رشته علوم سیاسی را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کردم؛ ایشان معتقد بود، حتماً باید در یک رشته دانشگاهی پایان‌نامه بگیرم تا نگویند چون نتوانسته درس بخواند، پی مطربی رفته است. با این توضیح، از همان ابتدا به هنر نمایش علاقه‌مند بودم، به همین دلیل کلاس بازیگری را زیرنظر خانم لاشنال که آن زمان دستیار یکی از کارگردان‌های بنام مکتب پاریس بود، گذراندم. خانم لاشنال بانویی سپیدموی بود که مرا واقعاً دوست می‌داشت و به همین دلیل، گاهی برای پیشرفت بیشتر من، برایم آموزش خصوصی هم درنظر می‌گرفت.
 از چه زمانی وارد جریان جدی نمایش شدید؟
-در جریان شرکت در همان کلاس‌ها بود که اولین نمایش جدی‌ام را بازی کردم. ما در آن دوره، دو نمایشنامه جدید و کلاسیک را به شکل یک شب در میان روی صحنه می‌بردیم.
 ظاهراً در اجرای آزمون ورودی یکی از تئاترها در همان فرانسه، داستان «موش و گربه» از بوستان سعدی را اجرا کردید…
-بله. «میشل سیمون» معروف شخصیت شناخته شده در بازیگری تئاتر و سینمای فرانسه، پسری به نام فرانسوا سیمون داشت که تئاتر «کاروژ» در ژنو را اداره می‌کرد. قرار بود برای حضور در آنجا امتحان ورودی بدهم، بنابراین «موش و گربه» از «بوستان سعدی» را که به فرانسه ترجمه شده بود، اجرا کردم؛ چون فکر کردم هم کاری جدیدی است و برخلاف روال عادی مربوط به مشاهیر نمایشنامه در فرانسه نیست و هم ادبیات ایران را معرفی می‌کند.
 واکنش فرانسوا سیمون بعد از اجرای «موش و گربه» سعدی چطور بود؟
-او در سالن نشسته بود و سیگار می‌کشید. همزمان به اجرای من هم گوش می‌داد. آن قدر آن قصه برایش جذابیت داشت که سیگار دستش را سوزاند و مجبور شد آن‌را به زمین بیندازد. در نهایت، من با اجرای همین کار، برای آن تئاتر انتخاب شدم و قرار شد نقش ایوانوف را در آن اجرا بازی کنم.
آن نقش جزو شخصیت‌های کلیدی نمایش بود؟
-نقش جالبی در آن اجرا داشتم. شخصیتی که قرار بود در آن نمایش بازی کنم، پشت به تماشاچیان بود و در جریان اجرای برنامه به سمت حاضرین برمی‌گشت. من در ابتدا ناراحت شده بودم و رفتم پیش فرانسوا و گله کردم. او در پاسخ به من گفت: گاهی وقت‌ها، یک نقش پشت به تماشاچی از نقشی که روبه روی تماشاچیان بازی می‌کند، تأثیرگذارتر است. بعدها به حرف او کاملاً پی بردم.
خانم برومند، درباره علاقه‌مندی‌های آقای رشیدی برای مان بگویید…
ایشان به خواندن کتاب و تماشای فوتبال علاقه دارند. این را هم بگویم که در سال‌های اخیر به والیبال هم علاقه‌مند شده‌اند. فرهاد (پسرمان) که در خارج از کشور زندگی می‌کند و در رشته مهندسی برق در دانشگاه لوزان سوئیس کرسی پروفسوری دارد، همیشه نمایش‌نامه‌هایی به زبان فرانسوی برای پدرش می‌فرستد؛ آقای رشیدی این نمایشنامه‌ها را ترجمه می‌کند.
داوود رشیدی: یک بازی استقلال و پرسپولیس با هم داشتند و استقلال یک گل به پرسپولیس زد. فرهاد طوری به سرش ضربه زد که از بینی‌اش خون جاری شد. گفتم: مگر پدرت مرده که این‌طور به سرت می‌زنی؟!
آقای رشیدی، مدتی است که آقای محمدعلی منصوری مشغول جمع‌آوری مجموعه کتاب‌هایی از شما ست. با توجه به اینکه خانم برومند از علاقه‌مندی‌تان به ترجمه نمایشنامه‌های خارجی گفتند و با توجه به جلد اول این مجموعه که از سوی نشر افراز وارد بازار شده، این آثار فقط مربوط به کارهای ترجمه شده‌تان در زمینه نمایشنامه می‌شود؟
- پاسخ به این پرسش، نیاز به توضیح دارد. این مجموعه شامل چهار جلد است که جلد اول و دوم آن، نمایش‌هایی را که بعد از بازگشتم به ایران روی صحنه برده‌ام، دربر می‌گیرد. جلد اول این مجموعه، ترجمه تعدادی از نمایشنامه‌هایی است که من با پرویز طباطبائی، جلال ستاری یا به تنهایی ترجمه کردم. ناگفته نماند که همه این نمایشنامه‌ها قبل یا بعد از انقلاب در تلویزیون یا روی صحنه اجرا شده است. جلد سوم ترجمه «در انتظار گودو» نمایشنامه معروف ساموئل بکت را در خود دارد و جلد چهارم گفت‌وگوی مفصل آقای منصوری با من و خاطراتم را شامل می‌شود.
 هدف از نگارش مجموعه چهار جلدی «کارنامه تئاتری داود رشیدی» چه بود؟
-باید بپذیریم، به‌غیراز نمایش‌هایی که به کارگردانی من روی صحنه رفته، نسل جوان مرا بیشتر به‌عنوان یک بازیگر می‌شناسند. با این توضیح، از فعالیت‌هایی که در طول ۴۰ سال در زمینه تئاتر انجام داده‌ام، آگاهی چندانی ندارند. شاید انتشار چنین مجموعه‌هایی درباره فعالانِ عرصه‌های مختلف هنری بتواند به شناخت بیشتر جوانان ایرانی درباره تاریخ معاصر هنر در کشورمان کمک کند.
 اگر قرار باشد، نکته‌ای را به جوانان تذکر دهید، آن نکته چیست؟
-به جوانان به‌خصوص کسانی که در عرصه بازیگری فعال هستند، پیشنهاد می‌کنم مهربان و متواضع باشند. یادآوری می‌کنم محبوبیت حاصل مهر و محبت مردم است. اگر مردم نباشند ما هم نیستیم. بگذارید مردم خودشان را به شما نزدیک کنند و با شما حرف بزنند.
خانم برومند، کمی درباره شخصیت آقای رشیدی در زندگی شخصی، برایمان بگویید…
آقای رشیدی آدم آرام، کم‌حرف و مشکلی است. چرا؟ چون درک کسی که کم حرف می‌زند، کار سختی است و آدم باید آن‌قدر چنین کسی را شناخته باشد که وقتی از خواب بلند می‌شود و طبق معمول ساکت است، تشخیص دهد که از چه چیزی ناراحت است؟ آقای رشیدی هیچ‌وقت پشت سر کسی حرف نمی‌زند، خسیس نیست و پرخاش نمی‌کند. ایشان بدون این‌که تظاهر کند، واقعاً دوست خوبی است.
به‌عنوان سخن پایانی چه آرزویی دارید؟
-امیدوارم، جوانان ایران روزبه‌روز موفق‌تر شوند. راستش را بخواهید برای آینده جوانان مملکتم، نگران هستم. یکی از غصه‌هایی که در دل دارم این است که اگر جوانی بخواهد خانواده تشکیل دهد با مشکلات و تنگناهای زیادی روبه‌رو می‌شود. امیدوارم اوضاع طوری پیش رود که این غم و غصه از بین برود و اگر جوانی خواست ازدواج کند، این همه مشکل نداشته باشد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.