خانه ما (داستانک)

کاش گیلاس های درخت خانه ما بزرگ و قرمز بودند، آن وقت دیگر هر روز به خانه دوستم نمی رفتم و به درخت گیلاس بزرگ درون حیاط شان خیره نمی شدم. آن وقت شب ها بی دلیل بهانه نمی گرفتم و در خواب صدای پدر را نمی شنیدم که با بغض به مادر می گفت: هر طور شده برای این بچه امروزکمی گیلاس بخر. کاش زودتر من هم مثل گیلاس های درخت حیاط خانه دوستم بزرگ می شدم.