این مداح معروف مغازه ساندویچی دارد / پاکت گرفتن ایرادی ندارد!

به گزارش رکنا،  محمد حسین پویانفر از مداحان معروف ایرانی مصاحبه ای هم در مهر ماه سال 1400 با همشهری داشته است که در زیر می خوانید:

محمد حسین پویانفر: از غربت حسین‌ (ع) است که مدعی نوکری‌اش هستم

محمدحسین پویانفر، مداح اهل بیت از اربعین و قطعه‌های ماندگارش می‌گوید.

این، عشقی است که در دل‌ها دمیده شده و هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد. مگر خورشید با نوربخشیدن پایان می‌پذیرد؟ مگر یک شمع با روشن کردن شمع‌های دیگر، نور و گرمایش کمتر می‌شود؟ داستان عشق اباعبدالله نیز چنین است؛ آتشی است که خاموش نمی‌شود چون هیزم آن را، دل‌ها و فطرت آدمی می‌سازد. این عشق، جاودانه است و ذاکرین و مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام نیز در روشن نگه‌داشتن شعله‌های این آتش بزرگ سهم عظیمی داشته‌اند؛ هرچند که خود را در این مسیر هیچ می‌دانند. محمدحسین پویانفر، ازجمله مداحانی است که در سال‌های اخیر، قطعه‌ها و مداحی‌های ماندگاری را خلق کرده؛ قطعه‌هایی که توسط جوان‌ها به‌شدت مورداستقبال قرار گرفته. متولد تهران است و از دهه ۷۰ مداحی را آغاز کرده. استادش در این مسیر حاج آقا کسری بوده که همین چند روز پیش به رحمت خدا رفت. در حوزه مداحی نیز از علاقه‌مندان حاج منصور ارضی و حاج علی قربانی است. او خالق مداحی‌های ماندگاری چون «عشق یعنی به تو رسیدن»، «من ایرانم و تو عراقی»، «به تو از دور سلام»، «می‌خونم هر سحر آروم»، «چادرت را بتکان» و... و از مؤسسان هیئت بزرگ «ریحانه‌النبی» تهران است. ارتباط خوبی هم با مخاطبین نسل‌های دهه‌های ۷۰ و ۸۰ داشته و حضور پررنگی هم در فضای مجازی دارد و ۲سالی هم هست که هشتگ «نسل حسینی» را با هم‌خوانی نواهای معروف عاشورایی توسط کودکان و نوجوانان و جوانان راه‌انداخته است.

  • شما در نوجوانی قرائت قرآن و سپس مداحی را آغاز کردید. در آن روزها اساساً با مفهوم اربعین و پیاده‌روی اربعین برخورد و آشنایی‌ای داشتید یا نه؟

قاعدتاً نه. در آن سال‌ها صدام بر عراق حکومت می‌کرد. البته کمابیش مطالبی دراین‌باره به گوش ما می‌رسید. ولی در نهایت از کم‌وکیف آن خبری نداشتیم تا اینکه صدام سقوط کرد و راهپیمایی‌های اربعین در خود عراق شروع شد. از ابتدای دهه۹۰ هم که پیاده‌روی ایرانی‌ها و دیگر کشورها به این راهپیمایی اضافه شده و عمومی‌تر و جهانی‌تر شده است؛ در واقع پیاده‌روی اربعین وجود داشت، ولی بعد از سقوط صدام بود که علنی شد. بگذارید نکته زیبایی هم برای‌تان بگویم. بخشی از عراقی‌هایی که زمان صدام از این کشور خارج شده و به ایران آمده بودند، در قم ساکن بودند. آنها در ایام اربعین، از حرم جمکران به سمت حرم حضرت معصومه (س) پیاده‌روی می‌کردند. این رسم سال‌هایی طولانی در قم بوده. بعدها هم که صدام سقوط کرد، ابتدا عراقی‌ها و سپس خود ایرانی‌ها و دیگر کشورها به آن پیوستند.

محمد حسین پویانفر از مداحان معروف ایرانی

  • محرم و امام حسین علیه‌السلام برای ما بیشتر در دهه اول محرم خلاصه می‌شد. تصور می‌کردید که روزی اتفاقی مثل اربعین، حتی برای شیعیان همپای از دهه اول محرم مهم شود؟

اباعبدالله در هر برهه‌ای از تاریخ یک‌جور جلوه می‌کند. در این ایام هم جلوه او را در اربعین مشاهده می‌کنیم. این، از خاصیت‌های مکتب سیدالشهداست که به روز می‌ماند و در هر دوره‌ای، یک‌جوری نمایان شده و زنده می‌ماند.

  • چطور شده که در دنیای مدرن امروزی که این همه اسباب و ابزار و مسیر برای گریز از دین و معنویت وجود دارد، علاقه به اربعین چنین زیاد شده؟

ببینید، در طول تاریخ خط ایمان و کفر و خط حق و باطل همیشه در کنار هم و شانه‌به‌شانه هم حرکت کرده‌اند. اینطور نیست که فکر کنید این تقابل صرفاً برای دوره ما بوده است، در هر برهه‌ای چنین بوده.

  • ولی می‌پذیرید که در هیچ دوره‌ای به این شدت نبوده است؟

در نهایت تفاوتی در اصل قضیه نمی‌کند؛ چرا که جبهه حق و باطل همیشه روبه‌روی هم بوده و قرار داشته است. ضمن اینکه الان همان‌قدر که معنویت و دین‌مدار بودن سخت شده، به همان نسبت آسان هم شده است.

  • چرا؟

چون دسترسی به منابع اسلام و تشیع و حق، دیگر مثل گذشته نیست و راحت شده است. یک نفر حتی اگر در آن‌سوی دنیا باشد، در کمتر از ۵ثانیه می‌تواند به این منابع دسترسی داشته باشد؛ این یعنی آسان‌تر شدن. البته طبیعی است که یک‌سری مسائل هم سخت‌تر شده باشد. سبک زندگی‌ها عوض شده و ما باید تلاش داشته باشیم که معنویات را در سبک زندگی‌های جدید جابیندازیم و تا می‌توانیم برایش کار کنیم.

  • مذهبی‌های ما شاید چندان نسبت به امکانات و تکنولوژی‌های نو علاقه نداشته باشند اما می‌بینیم که فردی مثل شما هم با دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها راحت ارتباط می‌گیرد، هم به راحتی در فضای مجازی حضور پیدا کرده و از این فضا استفاده مثبت می‌برد. چطور می‌شود بین نگاه نه چندان مثبت مذهبی‌ها به این حوزه و استفاده‌ای که از این حوزه باید به نفع خودشان ببرند تعادل ایجاد کرد و الگوی کامل‌تر از نمونه شما در برخورد با این فضا را ساخت؟

من که هیچم، من که روسیاهم.

  • بالاخره توفیقی است که به شما داده شده دیگر...

جدی عرض کردم. ولی در پاسخ به سؤال شما، باید عرض کنم سبک زندگی‌ها عوض شده و باید خودمان برای این سبک زندگی‌های جدید، تعریف‌ها و کارهای جدیدی داشته باشیم.

  • یعنی مخاطبین شما عوض شده‌اند؟

نه، مخاطبین ما گسترده‌تر شده‌اند. ما امروزه هم مخاطبین قدیمی‌مان را داریم که نیازشان کارهای سنتی است. از سوی دیگر فضای مجازی باعث شده تا مخاطبان جدید زیادی هم پیدا کنیم که این مخاطبان حتی ممکن است هزاران کیلومترها دورتر از ما باشند. طبیعی است برای این مخاطبین جدید هم باید کار کنیم؛ چرا که اینها نیز محب اباعبدالله هستند. ممکن است آدم‌هایی باشند که به‌خاطر شرایطشان نتوانند در روضه‌ها و مجالس شرکت کنند و... باید برای همه‌شان محتوا تولید کنیم.

  • منظورتان مخاطبان خاکستری است؟

من مخاطبی دارم که با سنتی خواندن ارتباط می‌گیرد. باید او را حفظ کنم. مخاطب جدیدی هم دارم که شاید دوست داشته باشد اشعار جدیدتر و به‌روزتر بخوانم. از سوی دیگر شاید مخاطب جوان و نوجوان و حتی خردسال هم داشته باشم؛ باید برای این گروه‌ها هم با زبان و نیازهای خودشان تولید محتوا و کار کنم. طبیعی است که نباید در این کار عقب بمانیم. دشمنان ما دارند برای همه اقشار جامعه ما، بدون فوت وقت و خستگی تولید محتوا می‌کنند. اینطور نیست که مثلاً برای نیاز مخاطبین جدید که گسترده هم هستند، مخاطبان سنتی‌مان را رها کنیم یا اینکه این‌قدر به مخاطبین سنتی‌مان بپردازیم که مخاطبین جدیدمان از دست برود. من تلاشم این است که کار کنم و کار تولید کنم، دیگر بقیه‌اش با خودشان است.

  • به جای خوبی رسیدیم. در برخی از کارهایی که دارید تولید می‌کنید، این به ذهنتان رسیده که ممکن است این کار به‌شدت دیده شده یا به اصطلاح بگیرد؟

اصلاً.

  • منظورم صرفاً از بابت اجرای کار است...

ببینید، حساب و کتاب این دستگاه با همه جای دیگر فرق می‌کند. به قول معروف «کس نمی‌داند که در این بحر عمیق/ سنگریزه قرب دارد یا عقیق». یک‌بار بنده خدایی می‌گفت برای فلان کاری که تولید شده هزینه گزافی شده بود. حرفی غیرواقع زده و نوعی بی‌تقوایی بود. یک‌بار آن بنده خدا را دیدم و گفتم فلانی، حرفی که زده‌ای درست نیست، البته منکر حرفش هم نشد. گفتم من این مبلغی که گفتی را فراهم می‌کنم، فقط یک کار شبیه آن کاری که مدنظرت بود تولید کن. واقعاً در اینجا حساب‌وکتاب‌ها فرق می‌کند. پدر و مادری را تصور کنید که پدر از اول ‌ماه کار کرده و زحمت می‌کشد و حقوق می‌گیرد و اقلام غذایی خریده و به خانه می‌آورد. مادر خانواده هم از ابتدای صبح در آشپزخانه کار می‌کند و مثلاً خورشت و برنجی حاضر می‌کند و شب توی سفره می‌گذارد. اگر در این خورشت نمک ریخته نشود، همه این زحمت‌ها به باد می‌رود یا دیده نمی‌شود. ماجرای دم‌ودستگاه اباعبدالله هم چنین است؛ نمک این کارها با خود حضرت است. خدا کند که به کارهای ما هم نمکی بپاشد و به آن طعم بدهد؛ که در این صورت همه‌چیز حل است.

  • شما این حرف‌هایی که درباره دهه هفتادی‌ها و دهه هشتادی‌ها می‌گویند را قبول دارید؟

نه. در همه نسل‌ها جبهه حق و باطل تقابل دارد و یارکشی‌های خودش را هم دارد و در حال حرکت است. در همه نسل‌ها هم این بالا و پایین‌ها را می‌بینیم. نسل‌های جدید این ویژگی را دارند که ویترین‌شان گسترده‌تر و توی چشم‌تر شده است؛ مثلاً در نسل‌های قدیمی، آلبوم‌های خانوادگی در خانه‌ها بود و کسی آلبوم دیگری را نگاه نمی‌کرد اما الان این آلبوم‌ها آمده در فضای مجازی و همه دارند عکس‌های هم را نگاه می‌کنند اما در همین دهه‌هفتادی‌ها ما شهدایی چون محمدرضا دهقان و محسن حججی و... را داشته‌ایم. بیراه نیست اگر بگویم شهدای دهه‌هفتادی ما، بیشتر از شهدای دهه‌شصتی ما بوده‌اند و اگر همین فردا جنگی بشود، از این نسل‌ها شهدای بیشتری خواهیم داشت.

  • پس به این نسل‌ها خوش‌بین هستید؟

این سنت تاریخ است دیگر. ویژگی‌های نسل‌های جدید ویترین آنها و ارتباطشان با فضای رسانه‌ای و مجازی است. در این حوزه‌ها هم که دشمن فعالیتش بیشتر از ماست؛ به‌خاطر همین در این فضا بر ما غلبه دارد. پمپاژ خبری و اطلاعاتی و محتوایی‌شان هم در این فضا بیشتر از ماست. به نوعی ما داریم در زمین آنها بازی می‌کنیم وگرنه چرا در اینستاگرام هنوز نمی‌توانیم عکس‌های حاج قاسم را بگذاریم؟ امیدوارم روزی به همت همین جوانان و دهه‌هفتادی‌ها و هشتادی‌های نخبه‌ طوری پیشرفت کنیم و کارآمد شویم که زمین بازی را عوض کنیم؛ این از بزرگ‌ترین امیدواری‌های من است.

محمد حسین پویانفر از مداحان معروف ایرانی

  • نمی‌شود با شما صحبت کرد و از قطعه معروف «من ایرانم و تو عراقی» حرف نزد، هرچند که شاید برای‌تان صحبت درباره شکل‌گیری آن تکراری شده باشد. چرا این قطعه و مداحی این همه فراگیر شد؟

به خدا نمی‌دانم؛ خدا شاهد است که اغراق نمی‌کنم و اصلاً نمی‌دانم چطور چنین اتفاقی افتاد.

  • خودتان هم متحیرید از این قضیه؟

من در اوج خستگی بودم که این کار را خواندم. شعر برای محمدصادق باقی‌زاده بود که آن موقع هم تصادف کرده و در کما بود و زحمت‌ها را هم مهدی شکارچی کشید. هشتم یا نهم صفر بود و من خیلی خسته بودم که این قطعه را خواندم. خودم را در این کار حتی به اندازه ذره‌ای هم سهیم نمی‌دانم. واقعاً خودم هم نمی‌دانم که چطور شد که این‌طوری شد.

  • این «نمی‌دانم» گفتن شما از صد تا «می‌دانم» محکم‌تر است؛ یعنی که کار از جایی دیگر هدایت می‌شود...

خدا کند چنین باشد و خدا کند که امام حسین علیه‌السلام یک «یاحسین» ما را بخرد و بپسندد. اهل دل متوجه‌اند که چه می‌گویم؛ در این دم‌ودستگاه سبک و شعر و... مهم نیست، محاسبات این حوزه فرق می‌کند. من در این حوزه نه ادعایی دارم نه چیزی، فقط از حضرت خواسته‌ام که در این خانه اجازه دهد نوکری کنم. یک نوکر نمی‌پرسد توی این بسته چیست نه می‌گوید چکار باید کنم، ارباب می‌گوید این بار را فلان جا ببرد و او هم می‌برد و تمام. امیدوارم ارباب توفیق و اجازه دهد که این بار را به دوش بگیریم. این بار، یک روز چایی ریختن است، یک روز اطلاعیه زدن، یک روز روضه خواندن؛ هر روز یک چیز است. مهم این است که توفیق داشته و در این خانه باشیم. متأسفانه در این ایام، می‌بینیم که بیشتر از کارگر، مهندس داریم و همه هم نظر می‌دهند. من سال‌ها قبل که به حرم رضوی مشرف شدم، آنجا آیت‌الله‌العظمی بهجت را ملاقات کردم. داشتند زیارت جامعه کبیره می‌خواندند. سؤالی از ایشان پرسیدم. مرجع تقلید من بودند. نگاهی به مفاتیح‌الجنان انداختند و فرمایش کردند که توی این دستگاه من حرف نمی‌زنم. واقعاً چه اتفاقی افتاده که ما اینقدر کارشناس داریم و همه حرف می‌زنند؟ سؤال من از شما این است که آدم‌ها بوده‌اند که این دستگاه را زنده نگه‌داشته‌اند یا برعکس؟

  • قطعاً برعکس بوده و قطعاً این ما بوده‌ایم که به این دستگاه نیازمند بوده‌ایم...

ما در برهه‌های مختلف تاریخی از این خون اباعبدالله بهره‌ها برده‌ایم؛ انقلاب کرده‌ایم، قیام کرده‌ایم، جنگ را پیش برده‌ایم و... . این دستگاه بوده که نگه‌دارنده ما بوده؛ پس چرا این ماییم که اینقدر حرف می‌زنیم و نظر می‌دهیم؟

  • به قول معروف، اگر ما به یاری خداوند برنخیزیم، خداوند دین خودش را به وسیله قومی دیگر یاری خواهد رساند...

بله، خدا که بارش زمین نمی‌ماند. حتی اگر کسی را هم پیدا نکند که بارش را روی دوش او بگذارد، روی دوش فرعون می‌گذارد؛ به این طریق که موسی علیه‌السلام را به کاخ فرعون می‌فرستد. یکی از دغدغه‌های بزرگ این روزهایم آن است که خیلی خدای‌مان کم‌رنگ شده. ببینید، ما خدایی داریم که به مادر موسی علیه‌السلام دستور می‌دهد که فرزندت را به دل نیل بسپار و خودش او را به کاخ فرعون می‌رساند. متوجه هستید این حرف یعنی چه؟ الان به یک مادر بگویید که بچه‌ات را لب این رودخانه بگذار و برو چایی بیاور، این کار را می‌کند؟ ما اگر چنین خدایی داریم، پس چرا امیدمان به این و آن است؟ الان جوان‌های ما درگیر مسائل ریز و درشت و عجیب‌وغریب زیادی هستند؛ حتی جوانان مذهبی ما. واقعاً چقدر ما اینها را به سمت امام زمان (عج) می‌بریم؟ امام زمان (عج) واقعاً کجای جامعه ماست؟ من یک‌بار به یکی از مسئولان کشورمان گفتم بزرگ‌ترین کاری که می‌توانید بکنید این است که کاری نکنید! اگر دو قدم بروید عقب‌تر کارها درست می‌شود. در جاهایی، ما مقابل خورشید ایستاده‌ایم و داریم خودمان را نشان می‌دهیم. تنها کافی است عقب‌تر بایستیم. مگر می‌شود کسی امام‌حسین علیه‌السلام را ببیند و بشناسد و جایی دیگر برود؟ حرف کلیدی در این زمینه را از «حاج قربون» نقل می‌کنم که خدا حفظش کند. این حرف خیلی کلیدی است و از یادم نمی‌رود؛ می‌گوید بهترین راه تربیتی برای نوجوان‌ها روضه امام‌حسین (ع) است؛ این روضه‌ها کار خودش را می‌کند. ما این ثروت بزرگ را داریم و حواس‌مان نیست.

  • اربعین امسال، دوست دارید دقیقاً در کدامین نقطه از مسیر پیاده‌روی اربعین باشید؟

به خدا دوست دارم هرجایی که باشم، فقط اباعبدالله نگاهم کند. اینکه دیگر کجا باشد، مهم نیست. مهم این است در جایی که هستیم، نوکری‌مان را خوب انجام بدهیم. یک وقت نوکری کردن این است که یک استوری بگذارید، اما چون این کار را درست انجام می‌دهید مقبول می‌افتد. اجازه بدهید این آخرهای مصاحبه، چند نکته هم که همیشه توی دلم بوده بگویم. خوش به حال کسی که جلوی خانه امام‌حسین علیه‌السلام از اسبش پیاده می‌شود و شأنی برای خودش قائل نیست. به قول بزرگی، از غربت زیاد امام‌حسین علیه‌السلام همین بس که چون منی ادعای نوکری‌اش را می‌کنم. ماها اگر خوبی داشته باشیم، که نداریم، از ناحیه ارباب است اما اگر بدی‌هایی هم داشته باشیم ‌ای کاش به پای ارباب ننویسند! حتماً این را از قول من بنویسید و تأکید کنید: از غربت زیاد اباعبدالله همین بس که یکی مثل محمدحسین پویانفر ادعای نوکری‌اش را دارد... .

همشهری- عیسی محمدی