بشار اسد گفت پدرم تاکید داشت هر وقت نیاز به مشورت داشتی از آیت الله هاشمی کمک بگیر/گروهی با این اندیشه که با اقدامات خشن مشکلات را حل کردند به خواب می روند!

به گزارش رکنا به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، حسین کمالی مشاور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: برداشت من نسبت به مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی این است که هر وقت که انقلاب نیاز داشت کسی خود را برای آن هزینه کند، ایشان پیش قدم بود و آماده بود که اعتبار و موقعیت خودش را فدای انقلاب و اسلام کند.به همه اصول انقلاب، پایبند و معتقد بود و بدون دل نگرانی از اتفاقاتی که پیش می‌آمد، آنچه را که باور داشت به زبان می‌آورد.

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: در آستانه ششمین سالگرد رحلت استوانه انقلاب اسلامی، سیاستمدار بی‌بدیل معاصر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رضوان‌الله تعالی علیه، روزنامه جمهوری اسلامی درصدد برآمد با توجه به شرایط خاص کنونی کشور، از صاحبنظران بپرسد اگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اکنون در میان ما بود، با وضعیت موجود چه برخوردی می‌کرد؟

به این سوال و همینطور درخواست نقل یک خاطره از ایشان، جمعی از صاحبنظران پاسخ داده‌اند که متن این پاسخ‌ها را از نظرخوانندگان گرامی روزنامه می‌گذرانیم.

متن سوال‌ها اینها هستند.

1- پاییز 1401 با خاطره‌های رنج آوری از اعتراضات و اغتشاشات و خسارت‌‌های جانی و مالی زیادی به کشورمان همراه بود. در این شرایط دشوار، جای خالی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی که بحران‌ها را با مهارت مهار می‌کرد خالی است. به نظر شما اگر ایشان در این زمان در میان ما بودند، چه می‌کردند؟

2- لطفا خاطره‌ای از نوع حکمرانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی بفرمایید.

حسین کمالی از بنیان‌گذاران خانه کارگر و چهره شناخته‌ شده در سپهر سیاسی کشور بخصوص جامعه کارگران است. وی سابقه دبیرکلی حزب اسلامی کار، نمایندگی مردم تهران در ادوار اول، دوم و سوم مجلس شورای اسلامی، وزارت کار و امور اجتماعی در دولت‌های ششم، هفتم و هشتم و مشاورت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام را دارد. آقای کمالی همچنین سابقه نامزدی در دوره یازدهم انتخابات ریاست جمهوری از سوی جامعه کارگری و احزاب مختلف، خانه کارگر و حزب اسلامی کار را در کارنامه خود دارد که با حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در آن انتخابات، به نفع ایشان انصراف داد.

آقای حسین کمالی به دو سوال مرتبط روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «اگر آیت‌الله هاشمی بود...» پاسخ داده است که ملاحظه فرمائید.

***

در رابطه با وقایع پاییز سال جاری، به نظر می‌رسد می‌شد مسائل را به شکل منطقی‌تر و سنجیده‌تر ارزیابی و سپس برای حل و فصل مشکلات چاره اندیشی کرد. ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد و مشکلات عدیده‌ای دست به دست به هم دادند و کشور را با بحران عظیمی روبرو کردند به گونه‌ای که آثار آن همچنان قابل مشاهده است. اگرچه مشکلات با این روش‌ها حل نمی‌شوند و مانند آتش زیر خاکستر در جامعه همچنان باقی می‌مانند ولی به نوعی آرامش ظاهری به وجود آمده است.این روش حل و فصل تعارضات و اعتراضات موجب می‌شود تا برخی در انتظار آینده‌ای نه چندان دور به طراحی نقشه‌های جدید برای مقابله با نظام باشند و گروهی خوش باور هم با این اندیشه که با اقدامات خشن صورت گرفته مشکلات را حل و فصل کرده‌اند و مخالفین سرکوب شده‌اند؛ به خواب خوش فرو می‌روند.

وقایعی از این دست در گذشته نیز اتفاق افتاده است که بعضی از آنها با برنامه‌ریزی و با مداخلاتی که صورت گرفت تا حدودی کنترل شد؛ در خصوص همان اتفاقات تلخ هم شاید می‌شد به گونه‌ای عمل کرد که رخ نمی‌دادند. به طور مثال؛ در سال 1374 در اسلامشهر، مردم به خاطر آب آشامیدنی و برخی مسائل دیگر تظاهرات کردند و خیابان‌ها و جاده‌ها را بستند. ماموران انتظامی و امنیتی هم دخالت کردند و اوضاع پیچیده شد. در همان مقطع، به آقای هاشمی رفسنجانی گفتم که اسلامشهر، منطقه کارگرنشین است و من با بسیاری از کارگرهایی که در آنجا ساکن هستند، از طریق کارخانه‌ها ارتباط دارم؛اگر لازم می‌دانید بروم و با آنها صحبت کنم و قانعشان کنم که دست از کاری که کردند بردارند و جاده را باز کنند و به تظاهرات خود خاتمه دهند تا بعدا مشکلاتشان را حل و فصل کنیم. آقای هاشمی به جای عصبانیت و ناراحتی از اتفاقی که افتاده بود با خونسردی کامل و با حالتی منطقی گفتند:«نه! حق با مردم است. جمعیت زیادی در آن منطقه زندگی می‌کنند و مشکل آب آشامیدنی دارند و ما نسبت به وضعیت آنها، توجه کافی را نداشتیم بنابراین آنها حق دارند اعتراض کنند. باید بگذاریم که اعتراضشان را بکنند. وظیفه ما هم این است که به اعتراضات آنها رسیدگی کنیم و مشکلات را حل و فصل نماییم. فقط اتفاقی که باید بیفتد این است که مانع خشونت و برخورد فیزیکی بین مامورین و مردم شویم و اجازه ندهیم که در خلال اعتراضات اتفاق تلخ و تندی بیفتد.» یا در بحث استان شدن قزوین که مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و تظاهرات کردند باز همین موضع را داشتند. در آن روزها ایشان تاکید کردند که: "اختلافاتی که از گذشته وجود داشته و سالیان سال روی هم انباشته شده حالا سرباز کرده و ما به جای نگرانی یا برخورد خشونت آمیز باید به حل مشکل توجه کنیم. من با وزیر کشور صحبت می‌کنم که مسئله را در دستور کار دولت قرار دهد."

در قضیه مربوط به تیراندازی به ایشان که در حرم امام خمینی(ره) صورت گرفت، در بعد از ظهر همان روز که گزارش واقعه را وزیر اطلاعات مطرح می‌کرد با آرامش و خونسردی خاصی با مسئله برخورد کردند و از گفت‌و‌گوی تند و خشن به این علت که خود ایشان در معرض ترور قرار گرفته بودند؛ خودداری کردند. یا در رابطه با بحث انتخابات سال 84، زمانی که تا نزدیکی‌های صبح ایشان به عنوان برنده انتخابات مطرح شده بود اما به ناگاه از ساعت 2 الی 3 نیمه شب نتایج آرا تغییر کرد و برنده انتخابات فرد دیگری شد. صبح روز بعد وقتی برای ملاقات با ایشان وارد دفترشان شدم، دیدم ناراحت و در حال قدم زدن بودند. بعد از سلام و احوال پرسی گفتم: شما نباید ناراحت شوید. این شما هستید که به پست ریاست جمهوری اعتبار می‌دهید نه پست ریاست جمهوری به شما. بالاخره اتفاقی است که افتاده. ایشان گفتند: "من از این مسئله ناراحت نیستم. اگر یک انتخابات منطقی صورت گرفته بود و یک رقابت منطقی شکل گرفته بود دلیلی برای ناراحتی وجود نداشت. با اقدامات و مداخلاتی که صورت گرفت من می‌فهمم که اگر همین روش ادامه یابد دیگر انتخابات در کشور ما به شکل واقعی آن در آینده برگزار نخواهد شد." به ایشان گفتم که من، آقای دعائی، آقای لطفی، آقای امراللهی و بعضی از دوستان دیگر عضو هیئت اجرایی انتخابات هستیم. تخلفاتی نیز از بعضی مناطق گزارش شده اگر لازم می‌دانید که همه اینها را که در جلسه هم اعلام کردیم،رسماً طی بیانیه‌ای اعلام عمومی کنیم. ایشان گفتند که پیگیری این مسئله دیگر ضرورت ندارد. این رفتار آقای هاشمی بدان معنا بود که از پیگیری حق، موقعیت و حیثیت خودشان برای منافع ملی گذشتند و به نوعی از ایجاد حواشی برای کشور جلوگیری کردند.

برداشت من نسبت به مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی این است که هر وقت که انقلاب نیاز داشت کسی خود را برای آن هزینه کند، ایشان پیش قدم بود و آماده بود که اعتبار و موقعیت خودش را فدای انقلاب و اسلام کند.به همه اصول انقلاب، پایبند و معتقد بود و بدون دل نگرانی از اتفاقاتی که پیش می‌آمد، آنچه را که باور داشت به زبان می‌آورد.

در سال 88 زمانی که انتخابات برگزار شد و یک جمعیتی معترض بودند آقای هاشمی جمعیت را به آرامش و سکوت یا پرهیز از اینکه حرفشان را نزنند، دعوت نکرد. بلکه در کنار مردم قرار گرفت و تقاضای رسیدگی به موضوع انتخابات را داشت تا رسیدگی مجددی صورت بگیرد و توجه بیشتری به نظر مردمی که معترض بودند، شود. یعنی در حقیقت ایشان حق اعتراض مردم را در بخش‌های مختلف و در زمینه‌های مختلف به رسمیت می‌شناخت؛ اما این اعتراض الزاماً به معنای این نیست که مبنای درستی داشته باشد. احتمال دارد اعتراض غلطی به موضوع غلطی باشد یا حرف غلطی زده شود ولی اینکه کسی حق داشته باشد که اعتراض کند یا نه! این را به رسمیت می‌شناختند و تا جایی که می‌توانستند برای تحقق آن تلاش می‌کردند. همه گفتگوی ایشان با ما که محیط کارگری و صنعتی را در کشور اداره می‌کردیم این بود که اگر اعتصابی صورت می‌گیرد و یا اگر شلوغی‌ به وجود می‌آید یا اگر کارخانه‌ای به تعطیلی کشانده می‌شود سعی کنید بدون عارضه و بدون برخورد انتظامی و با گفتگو موضوع را حل و فصل کنید. با بحث‌های منطقی سعی کنید افراد را قانع کنید که کار به جاهای باریک کشیده نشود. یا مثلا در سال 1392 که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدند.

از ماه‌های آغازین سال 1391 یا حتی از 6 ماهه دوم سال 90 مردم مرتب به آقای هاشمی رفسنجانی مراجعه می‌کردند و از ایشان تقاضا می‌کردند که در انتخابات سال 92 حضور پیدا کنند. از نقاط مختلف کشور و گروه‌های مختلف دانشجویی، اساتید، معلمین، کارگران و کشاورزان و از قسمت‌های مختلف و مردم کوچه و بازار، از همه جا می‌آمدند و با ایشان ملاقات می‌کردند و از ایشان تقاضا می‌کردند که در انتخابات حضور پیدا کند تا مردم را از شرایط سختی که در آن قرار داشتند خارج کند. مردم باور کرده بودند که ایشان توانایی انجام این کار را دارد و می‌تواند کشور را به وضعیت مطلوبی برساند.

احساس بنده هم این است که آقای هاشمی چندان بی‌رغبت نبود و احساس می‌کرد که اوضاع کشور خوب پیش نمی‌رود و لازم است که در صحنه حضور پیدا کند. بنابراین نسبت به ملاقات‌هایی که با ایشان صورت می‌گرفت و درخواست می‌شد تا در عرصه انتخابات حضور یابند جواب منفی نمی‌دادند. در آن ایام می‌شد در ایشان تردیدی را مشاهده کرد.

ضمن اینکه دستگاه امنیتی- اطلاعاتی در آن مقطع، بعضاً با کسانی که می‌خواستند با ایشان ملاقات کنند تماس می‌گرفتند و تذکر می‌دادند که این ملاقات‌ها صورت نگیرد.اما علیرغم این موضوع، افراد بسیاری می‌آمدند و آقای هاشمی با اینها ملاقات و گفتگو می‌کرد و تا زمانی که در آن چند روز آخر ثبت‌نام انتخابات دیگر به این نتیجه رسید که باید ورود کند و به قول معروف حجت بر ایشان تمام شد که وجودشان برای حضور در انتخابات، لازم است. بعضاً از آقایان علمای قم می‌آمدند و ملاقات و صحبت‌هایی می‌کردند و از ایشان می‌خواستند که در انتخابات حضور پیدا کنند.مرحوم آیت‌الله هاشمی نقش زیادی در مسائل داخلی و حتی مسائل خارجی در همان مقطع داشت. گروه‌های مختلفی از کشورهای خارجی به ایران می‌آمدند تا با مسئولین سیاسی ملاقات کنند. گرچه بعضی از مسئولین وقت اجرایی کشور به آن گروه‌های خارجی روی خوشی برای ملاقات آنها با آقای هاشمی نشان نمی‌دادند ولی برخی از آنها با اصرار با آقای هاشمی رفسنجانی ملاقات می‌کردند. چه از روسای جمهور کشورها یا شخصیت‌های دیگری از کشورهای اسلامی یا حتی غیراسلامی بعضاً می‌آمدند و ملاقات می‌کردند. در داخل کشور نیز گروه‌هایی ایشان را به عنوان یک مرجع سیاسی و ذی نفوذ به رسمیت می‌شناختند و تاکید داشتند که ایشان می‌تواند نقش سازنده‌ای را در کشور ایفا کند.

بالاخره آقای هاشمی پذیرفت و کاندیدا شد. در همان مقطع، که بررسی می‌کردند و همه چیز آماده می‌شد که بتوانند این کار را انجام دهند؛ حملات ازسوی برخی از گروه‌های فشار روی آقای هاشمی زیاد شده بود و بالاخره یکی از اعضای شورای نگهبان برای آقای هاشمی رفسنجانی خبر آورد که در جلسه شورای نگهبان دستگاه‌های امنیتی آمده‌اند و گزارشاتی داده‌اند که این گزارشات موجب شده تا شورای نگهبان، احساس خطر کند و شما را رد صلاحیت کند. احساس خطری که می‌کردند این بود که حضور و وجود ایشان در انتخابات به نفع انقلاب و اسلام نیست درحالی که هم خود آقای هاشمی رفسنجانی این باور را داشت و هم ما این باور را داشتیم که آقای هاشمی همه وجود خودش را برای انقلاب و اسلام گذاشته بود. به هر صورت شورای نگهبان ایشان را رد صلاحیت کرد. وقتی که صلاحیتشان مورد تایید واقع نشد؛ گروه‌های مختلف در دفتر ایشان جمع شده بودند و بعضی تهدید می‌کردند به اینکه ما دیگر در انتخابات شرکت نخواهیم کرد و برخی دیگر نیز می‌گفتند که دیگر انتخابات معنا ندارد.

منتهی مرحوم آیت‌الله هاشمی بسیار خونسرد و آرام گفتند باید تصمیمی بگیریم که به نفع کشور، انقلاب و مردم باشد و نهایتاً به این جمع بندی رسیدند که از شخص دیگری حمایت کنند. برهمین مبنا گروهی را تشکیل دادند از جمله آقایان ناطق نوری، سید محمدخاتمی و سید حسن آقای خمینی و آن گروه، چند نفری که مطرح بودند را بررسی و نهایتاً آقای روحانی را انتخاب کردند. در حالی که ایشان می‌توانست همان موقع احساس ناراحتی کرده و قهر کند و شرایطی را بوجود بیاورد که مردم نسبت به انتخابات و انقلاب دلسرد شوند ولی علیرغم دلخوری‌های قبلی، این کار را نکرد و باز هم در جهت منافع انقلاب و برهم زدن نقشه تندروها و گروه‌های فشار گام برداشت.

این جایگاه اندیشه ورزی و منطقی بودن تنها در داخل کشور نبود. حتی برخی از چهره‌های سیاسی بین‌المللی و مقامات سایر کشور با ایشان برای حل مشکلات داخلی کشورشان یا مشکلات آنها با ایران رایزنی می‌کردند.

یکبار که بشار اسد برای ملاقات با آقای هاشمی آمده بود در میان صحبت‌های خود گفت که پدرم یعنی حافظ اسد به من گفته بود که هر وقت در اداره امور کشور به مشکلی برخوردید به آقای هاشمی مراجعه کنید و از ایشان مشورت بخواهید. آیت‌الله هاشمی به عنوان یک صاحب فکر و نظر و به عنوان صالح طرف مشورت در سطح بین‌المللی شناخته شده بودند. یک نمونه دیگر اینکه، جلال طالبانی رئیس‌جمهور عراق که به ایران آمده بود با آقای هاشمی ملاقاتی داشت. آقای هاشمی ضیافت شامی ترتیب داده بود و از آقای طالبانی دعوت کرده بود تا با همراهانشان بیایند.من نیز در مراسم حضور داشتم و در کنار آقای طالبانی نشسته بودم. آقای طالبانی به زبان فارسی تسلط داشت. ما با هم صحبت می‌کردیم. آقای طالبانی از من پرسید: «چرا آقای هاشمی با سفر به عراق موافق نیست؟ و مرتباً هم می‌گویند بعداً سفر خواهیم کرد.»به آقای طالبانی گفتم که ظاهراً وزیر کشور شما مصاحبه خوبی نکرده و مطالبی را گفته که درخور دوستی با انقلاب و ملت ما نیست.به صورتی هم تلویحی گفته‌اند که اگر سفری از مقامات سیاسی ایران به عراق صورت بگیرد مردم در خیابان‌ها علیه ایران تظاهرات خواهند کرد. آقای طالبانی بلافاصله با صدای بلند میان جمعیت از همراهانش پرسید آیا چنین اتفاقی افتاده؟ و یک چنین مصاحبه‌ای صورت گرفته است؟ وزرایی که همراه ایشان بودند اظهار بی‌اطلاعی کردند و آقای هاشمی هم گفت که حالا که چنین است ما می‌آییم. بعدا سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عراق صورت گرفت. این سفر با استقبال بسیار خوب دولت و مردم شریف عراق مواجه شد. با توجه به هشت سال جنگی که میان ایران و عراق صورت گرفته بود و مردم از هر دو طرف آسیب دیده بودند می‌توانست این سفر موجبات یک ابراز ناراحتی را بوجود بیاورد ولی در تمام طول سفر هم دولت و هم مردم عراق استقبال بسیار مفصل و شایسته‌ای از آقای هاشمی و هیات همراه ایشان به عمل آوردند.این برخورد آقای هاشمی در آن ضیافت شام موجب شد که فرصت بزرگی برای یک سفر دیپلماتیک بوجود بیاید. ایشان در بزنگاه‌ها تصمیمات خاصی می‌گرفت که حاکی از هوش و ذکاوت بسیارشان بود.شما این کیاست و ذکاوت را نیز در کشورداری و امر حکمرانی هم مشاهده می‌کنید.

ازسوی دیگر، آقای هاشمی در هر زمینه ای، واقع نگر بود. در زمینه جنگ، واقع نگری را در ایشان می‌بینیم. در بحث قطعنامه می‌بینیم، در بحث برجام می‌بینیم، در بحث وضعیت اقتصادی کشور می‌بینیم. در همه بخش‌های کشور می‌بینیم که ایشان واقع نگر بود. ایده‌آل‌های خودشان را داشتند ولی در کنار این ایده آل‌ها، به واقعیت هم توجه داشتند که آیا قابل دسترسی هست یا نه! هر وقت که می‌دیدند نمی‌توانند به خاطر کاستی‌ها و کمبودها و مشکلاتی که وجود دارد به نتیجه مطلوب برسند موضوع را صریح به مردم می‌‌گفتند و سعی می‌کردند مردم را در جریان قرار دهند و آنها را با خودشان همراه می‌کردند. در خاطرم هست که حتی در زمان جنگ وقتی که اتفاقی می‌افتاد و هر وقت در جبهه مشکلاتی پیش می‌آمد ایشان با یک سخنرانی در نماز جمعه، روحیه را به همه نیروهای نظامی کشور برمی‌گرداندند و در حقیقت وضعیت را به صورت عادی در می‌آوردند. آقای هاشمی همواره سعی می‌کردند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و برهمین اساس همه کسانی که دست اندرکار امور بودند را در جریان قرار می‌دادند تا با همفکری بهترین نتیجه حاصل شود. به آرا و نظرات جمعی به شدت معتقد بودند. در جلسات هیات دولت هیچگاه از جایگاه رئیس دولت و رئیس‌جمهور برخورد نمی‌کردند. باید در همه موضوعات اقناع انجام می‌شد بعد تصمیم و رای هیات دولت گرفته می‌شد.در دوران دفاع مقدس هم همه احساس می‌کردند در مدیریت جنگ موثرند از کسی که در خانه کمک جزئی به جبهه می‌کرد تا کسانی که فرزندانشان را به جبهه فرستاده بودند و یا کسانی که تدارکات جنگ را برعهده داشتند. همه احساس می‌کردند که در دفاع مقدس نقش دارند.

شما در زمانی که ایشان در مجلس بود ببینید با آن همه وظایف سنگین مجلس بازدیدهای مکررشان از جبهه زبانزد خاص و عام بود. وجوه مختلف شخصیت مرحوم آیت‌الله هاشمی در طول نزدیک به 4 دهه تصمیم‌گیری و تصمیم سازی در سطح کلان کشور شیوه‌های متنوع حکمرانی را در خود دارد که شاخصه همه این وجوه متنوع توجه و تکیه کامل به مردم و حراست و حفاظت همزمان از جمهوریت و اسلامیت نظام بود.

 

وبگردی