روایت ها از ریشه های تاریخی پیدایش نوروز/ عید نوروز از کجا آمده است؟

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، جشن نوروز در اساطیر ایران دارای ارزشی سیاسـی اسـت و بـه مرحلـه اسـاطیری استقرار شهریاران کیانی در فـلات ایـران بـاز مـیگـردد. جمـشید، شـهریار ایرانـی بـا بـر تخـت نشـستن خـود در نـوروز تأسیس کننده سیاسی ایران به شمار میرود. اگرچه نوروز به عنـوان جـشن اعتـدال بهاری  علاوه بر سابقة آن در فلات ایران از میان رودان به ایران نفوذ کرده امـا در ایـران بنا بر نیازهای اسطوره شناسی سیاسی بازسازی شده است.

جشن ها ویژگی مشترک تمامی فرهنگ ها می باشند. در زبان ایرانی جشن ریشه در کلمه yaz به معنای ستایش، نیایش و پرستش ایـزد اسـت. در اصـل جـشن برپـایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت یک پیروزی یا واقعه اجتماعی یا یک معجزه آسمانی است که برای اجتما ع منافعی دارد و همواره و همه ساله مراسمی برای نیایش و سـپاس و همچنین بزرگداشت آن واقعه شادی ،ها سرورها و آیینهای خاص برگزار می شود.

نوروز، مهرگان و سده، سه جشن ملی ایرانی هستند که ریشه در هزاره هـای تـاریخ این سرزمین دارند و یکی از دلایل ماندگاری این جشنها به خصوص نوروز این اسـت که جشنی ملی است. این جـشن هـم متعلـق بـه ایـران آریایی و هم ایران اسلامی است. نوروز آیـین کهنـی اسـت کـه در گـذر هـزاره هـا در دوران های مختلف ایـن سـرزمین برتـرین نمادهـای انـسانی و فرهنگـی را در خـویش گنجانده و آنچنان در ناخودآگاه فرهنگی این سرزمین ریشه دوانـده کـه هـیچ برشـی از تاریخ ایران، توان انحصار آن را ندارد.

 زادگاه نوروز در اسطوره های مـردم فـلات ایـران و سـومر باسـتان و ایـلام اسـت اسطوره راوی واقعه ای است کـه در زمان نخستین یعنی زمان شگرف بدایت همـه چیـز رخ داده اسـت و حکایـت از پـا بـه عرصه وجود نهادن واقعیت دارد. اسطوره متضمن روایت یـک خلقـت اسـت؛ تلاشـی است برای بیان واقعیت های پیرامونی با امور فراطبیعی. به عبارت دیگر، اسطوره تـلاش انسان برای ایجاد صلحی روحی میان طبیعت و خویش می باشد.

 اسطوره نوروز به عنوان جشن آغاز سال در گـستره وسـیعی از میـان دوران (سـومر باستان، بابل و آشور) و ایلام و همینطور فلات ایران پیشینه داشت. در سرزمین سـومر باستان جشنهای آغاز سال با ازدواج مقدس در رابطه بـود. گـستره ارتبـاطی سـومر و فلات ایران و همنژاد بودن مردم این دو حوزه به خصوص متفاوت بودن نژاد سومریان از بابلیان و آکدی ها نه تنها به تأیید این نظریه باسـتان شناسـانه یـاری مـی رسـاند کـه سومریان از مناطق کوهستانی شمال میان رودان زاگرس ایـران بـه دلتـا کـوچ کـرده بودند بلکه ممکن است نوروز و جشنهای اول سال را سومریان از داخل فلات ایران با خود به آنجا برده باشند.

به هر صورت این جشن در اصـل جـشن بازگـشت دمـوزی معشوق اینانا، ایزدبانوی حاصلخیزی، برکت و عشق و حیات در سومر باسـتان بـود مرگ او مرگ جهان گیاهی و حیات مجدد او که با سعی، کوشش، اشک، آه و عزاداری هوب خصوص اینانا صورت میگیرد، نماد حیات مجدد جهان و نباتات اسـت. یعنـی در پی اشکهای ریخته شده که نماد باران و نوعی جادوی بـاران آوری و آب بـوده اسـت ایزد به شهادت رفته از نو زنده میشد و با همسر زیبای خویش که خود ایزدبـانوی آب و عشق و جنگ بود زندگی را تا سالی دیگر از سر میگرفت.

در روز بازگشت دمـوزی ایام نوروز ازدواجی مقدس صورت میگرفت. از هزاره اول که میان رودان به سوی یکتاپرسـتی مـیرفـت، مظـاهر زمینـی ایـزدان یعنـی پادشـاهان بـه عنـوان نمـاد برکت آوری هر سال مراسم ازدواج مقدس را به جا می آوردند و به دیدار بت اعظـم در معابد میرفتند. در میان بومیان ایران نیز چنـین عـزاداری هـایی پـیش از نـوروز وجـود داشت؛ از طریق تاریخ بخارا میدانیم که عـزاداری هـای سیاوشـی بـه روزهـای قبـل از نوروز مربوط میشده است. اسطوره آسیای غربی دموزی در ایـران بـه داسـتان سـوگ سیاوش و بازگشت کیخسرو تبدیل گشته است.

در ایران باستان نوروز در آغاز فروردین و فصل بهـار، هم جشن اهورا مزدا، ایزد بزرگ دین مزدیسنا بوده که در روز اورمزد( نخستین روز از نخستین ماه سـال) بـرگـزار میشد و هم نوروز روز آفرینش جهان و کائنات و انسـان به شمار میرفت. نوروز به بیان ابوریحان بـیـرونـی روز ”نوزایی آفرینش“ محسوب میشد و به روایت شمس الدین محمد دمشقی روز ” آفرینش نـور“ و روزی است که مردم را در این ” روزی نو از ماهی نو و سالی نو“ به آراسته و نورگردانیدن آنچه که گذشت زمان، کهنه کرده بر میانگیزانند. و معتقد بودند که در نوروز مقدرات مردم برای یک سال تعیین می شود.

نــوروز یــکــی از بزرگتـریـن جشـن هـای ایرانیان است که از دیرباز در این کشور برگزار می شده و آیین های خاص خود را داشته است. بـیـشـتـر روایـات اسطوره ای افسانه ای ایران، دوره پیشدادی را زمـان پیدایش نوروز و جمشید، چهارمین پادشاه پیـشـدادی را بنیانگذار نوروز و آیین نوروزی به شـمـار آورده انـد. دوران جمشید دوران طلایی به شمار آمده است. در آن دوران خوردنی ها کـاهـش نـمـی یـافـت ، چهارپایان و مردمان نمی مردند ، گیاهان نمی خشکیدند و سرما، گرما، پیری و رشک وجود نداشتند. جمشـیـد بـر هفت کشور زمین فرمان میراند و نیکبختی، شهرت، گله و رمه، خشنودی و حرمت را از دیوان گرفته بـود.

فردوسـی در داسـتان پدیدآمـدن نوروز نقل میکند که وقتی جمشید از کارهـای کـشوری بیاسود، بر تخت کیانی نشست و همه بزرگان لـشکری و کشوری برگرد تخت او فـراهم آمدنـد و بـر او گوهـر پاشیدند. جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردیـن و آغاز سال بود ” نوروز“ نامید و جشن گرفت . ابوریحان بیرونی پیدایش نوروز و جشن گرفتن در آن روز را به گفته برخی از علمای آن زمان به سبب تجدیـد دین و احیای دین قدیم به فرمان جمشید میداند، لیـکـن خود به کهن تر بودن نوروز و رسم آیین نوروزی در پیـش از دوره جمشید باور دارد.

به نظر می رسد تعدد روایت ها در مورد پیدایش نوروز وجود دارد و مورخین و باستانشناسان دیدگاه های متفاوتی نسبت به این جشن باستانی دارند اما نکته حایز اهمیت این است که این رسم همچنان مستحکم ترین سنت باقی مانده در جهان است که میلیون ها انسان را در روزی که بهار متولد می شود دور هم جمع می کند و مردمان مشرق زمین احترام ویژه ای برای این قاعده نو شدن در طبیعت قائل هستند.