قصه آخرین انار دنیا از زبان معلمی فداکار/ در این مدرسه 2 هزار داستان نوشته شده است + فیلم
حجم ویدیو: 60.74M | مدت زمان ویدیو: 00:08:20

شاید کمتر کسی از ما، تا به حال به آخرین انار دنیا فکر کرده باشد. اگر آخرین انار دنیا را روی شاخه درخت ببینیم با آن چه می کنیم؟ چه می شود اگر آن را بچینیم؟ اصلا مگر مهم است که آخرین انار دنیا چیده شود یا نه؟ بله، خیلی هم مهم است. اگر آخرین انار دنیا از شاخه چیده شود، جوانی، عشق و دوست داشتن، از این دنیا رخت می بندند و می روند جایی که دست احدی به آن ها نرسد. قصه آخرین انار دنیا کوتاه است: «انار میوه بهشتی است. انار یعنی جوانی، عشق و دوست داشتن. آخرین انار دنیا را که خواستم از درخت بچینم و آن را میل کنم، با خود گفتم اگر این آخرین انار دنیا باشد؛ یعنی جوانی، عشق و دوست داشتن به پایان خواهدرسید. من از چیدن آخرین انار دنیا منصرف شدم.»

2 هزار داستان در این مدرسه نوشته شده است

به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، این قصه را یکی از دانش آموزانِ آقا معلمِ روستای تنگ خوش نوشته است؛ اما این، پایانِ داستانِ داستان های این مدرسه نیست. به رشته تحریر در آوردن دو هزار داستان و 70 نمایشنامه، عدد بزرگی برای کلاس نُقلی 6 نفره این روستاست. غلامرضا خیاط، که هم مدیر این مدرسه است و هم آموزگار، می گوید که هیچ چیز نمی تواند جلوی افکار و ایده هایش را بگیرد و به نظر می رسد که همینطور هم هست.

او در سال 1396 کار جدیدی را در مدرسه اش شروع کرد. به همت آقا معلم، زنگ مطالعه، در مدرسه چندپایه روستای تنگ خوش، به راه افتاد. در آذر ماه همان سال، در کنار مطالعه، از دانش آموزانش خواست تا داستان نویسی را نیز شروع کنند. همان سال، برای تجهیز کتابخانه مدرسه، فراخوان اهدای کتاب می دهد. از مردم عادی گرفته تا اداره آموزش و پرورش و فعالان اجتماعی، خودجوش کتاب اهدا کردند و اینگونه «کتابخانه شهید محمد اندرخور» در این مدرسه ایجاد شد.

غلامرضا خیاط می گوید که چند واژه به دانش آموزان می دهد و از آن ها داستان کوتاه تحویل می گیرد. کمی که بچه ها دستشان راه افتاد، با نشان دادن تصویر از آن ها می خواهد داستان بنویسند. به مرور و در سطح پیشرفته تر، برایشان داستان می خواند و می پرسد که اگر شما نویسنده این کتاب بودید، آن را چگونه می نوشتید؟

مدیر-آموزگار مدرسه چندپایه نصر می گوید: «من از نویسندگان، مترجمان و شعرا دعوت می کردم تا در مدرسه ما حضور پیدا کنند؛ اما در دوران کرونا، این کار به شکل تلفنی پیگیری شد. به غیر از دو هزار داستان کوتاهی که در این مدرسه نوشته شده است، از مهر 1400 تا اردیبهشت 1401، دانش آموزانم توانستند حدودا 70 نمایشنامه بنویسند. همچنین مدرسه ما در جام باشگاه های کتابخوانی نیز حضور داشت و در باشگاه کتابخوانی هوای تازه، در سال تحصیلی 1399-1400 در کشور مقام نخست را کسب کرد.»

او در ادامه می افزاید: «روزانه 30 الی 45 دقیقه در مدرسه مطالعه آزاد داریم؛ هر دانش آموز هفته ای 20 جلد کتاب کودک گروه سنی الف، ب، ج و دال مطالعه می کند. به طور کلی در یک سال تحصیلی هر دانش آموز حدود 100 جلد کتاب کودک مطالعه می کند که دستاورد بزرگی است.»

از نمایشنامه نویسی تا تعویض لاستیک، همگی در این مدرسه آموزش داده می شود

او به دیگر نوآوری هایش در مدرسه اشاره می کند و می افزاید: «یکی از شیوه های آموزشی که به آن معتقدم، آموزش از طریق گردش علمی است؛ مثلا برای یادگیری درس حمل و نقل در کتاب مطالعات اجتماعی پایه پنجم، دانش آموزانم را با هزینه شخصی، به بازدید فرودگاه عسلویه بردم. همچنین بازدید از اماکن باستانی، لنج سازی، کارگاه معرق و... از دیگر اردوهای آموزشی است که در مدرسه نصر برگزار کرده ام.»

شعار مدرسه نصر «با یادگیری علوم کاربردی، چند گام زندگی را جلوتر ببریم» است. غلامرضا خیاط در تبیین این شعار می گوید: «من همیشه سعی کردم مدرسه ای پیشرو داشته باشم. در این راستا در مدرسه اتاق بازی ایجاد کردم تا دانش آموزانم از طریق بازی و سرگرمی، برخی مفاهیم را آموزش ببینند. نام آن را هم «اتاق پویا» گذاشتم و ایده اش را به آموزش و پرورش دادم که برای مدارس کشور، به صورت بخش نامه ارسال شد.»

شاید کمی عجیب به نظر برسد؛ اما یکی دیگر از کارهایی که این آموزگار به دانش آموزانش یاد می دهد، تعویض لاستیک خودرو است! او می گوید: «ماجرا از جایی شروع شد که روزی یک خانم در جاده برای تعویض لاستیک ماشینش کمک می خواست. از قضا آن روز زانو درد شدیدی داشتم و نتوانستم شخصا این کار را برایش انجام دهم اما به او گفتم که به شما مراحل تعویض لاستیک ماشین را یاد می دهم. اینجا ناخواسته به جای ماهی دادن، ماهیگیری یاد دادم. بعد از آنکه تعویض لاستیک ماشین تمام شد، آن خانم گفت کار راحتی بود و ای کاش این کارها را در مدارس یاد می گرفتند. آنجا آن خانم، به من درسی داد که تلاش کنم دانش آموزانم را برای حضور در جامعه و زندگی بهتر آماده کنم. درست است که ما معلم ها وظیفه داریم مفاهیم و مبانی را به دانش آموزان یاد دهیم؛ اما مسئولیت اجتماعی مان در قبال آن ها چه می شود؟»

او در این راستا می افزاید: «من به دانش آموزانم روزمه نویسی یاد دادم؛ کاری که خیلی از بزرگترها نمی توانند آن را به درستی انجام دهند. این کار خیلی در فضای مجازی بازدید و بازخوردهای خوبی داشت. دانش آموزانم پخت غذا، استفاده از اتو، لباسشویی، جاروبرقی و... را بلد هستند. به گونه ای به آن ها درس می دهم که اگر روزی در خانه تنها ماندند بتوانند گلیمشان را از آب بیرون بکشند. من تمام ایده هایم را در قالب یک نامه به سازمان پژوهش و برنامه ریزی ارائه داده ام. آن ها هم قول دادند که در چاپ جدید کتب درسی از این ایده ها برای کتاب های پایه ابتدایی استفاده کنند.»

حفظ کن، امتحان بده و فراموش کن؛ این شده محتوای کتب درسی!

آقا معلم روستای تنگ خوش می گوید: «حفظ کن، امتحان بده و فراموش کن؛ این شده محتوای کتب درسی! اگر من وزیر آموزش و پرورش بودم، محتوای کتب درسی را تغییر می دادم. یک سری آموزش های مهارتی در درس کار و فناوری پایه ششم است؛ اما خیلی مختصر. مفاهیم کاربردی خیلی کم در کتاب ها به چشم می خورد. اینکه بگوییم این کتاب های درسی می تواند ما را برای یک آینده مفید باشد و ما را به سمت شهروند خوب بودن سوق می دهد درست نیست.»

والدین و زنان روستا هم به سمت کتابخوانی سوق داده شدند

غلامرضا خیاط حتی پا را فراتر از مدرسه اش گذاشته و توانسته است والدین، زنان و دختران این روستا را به سمت کتابخوانی سوق دهد؛ اما از وقتی کرونا پیش آمد روند این کار کم رنگ تر شد. آن ها حتی می توانند از کتابخانه مدرسه استفاده کنند و کتاب امانت بگیرند.  

ما در تنگنای فکری نیستیم

آقا معلم، در پایان می گوید که آموزش و پرورش قول داده است تا از بین 2 هزار داستان دانش آموزان این مدرسه، حدود 500 اثر برتر در قالب یک کتاب چاپ شود همچنین دوستانی که اهل نمایشنامه هستند می توانند از این نمایشنامه ها برای اجرا استفاده کنند. او می افزاید: «ما در تنگای مالی، تجیهزات و امکانات هستیم؛ اما در تنگنای فکری نه! اگر هیچ نهاد و مسئولی با ما همکاری نکند، من به تنهایی توانمند هستم و می توانم از پس کارها بر بیایم. تنها چیزی که من دارم، قدرت تفکرم است و آن مرا به اینجا رسانده.»