زاویه بسته قهر‌های طولانی

ازدواج و تشکیل خانواده یکی از مراحل مهم زندگی هر فردی به شمار می‌رود. افراد برای ورود به این مرحله از زندگی باید یکسری معیارها و اصول را رعایت کنند تا بتوانند علاوه بر کاهش آسیب‌های احتمالی خانوادگی طعم واقعی لذت بردن از زندگی را چشیده و خوشبختی را احساس کنند. برخی مشکلات حاشیه‌ای ممکن است آرامش به دست آمده از زندگی مشترک را تهدید کند و از سوی دیگر تنش، جنجال و اختلافات زناشویی در روابط زوج‌ها رخنه کند. موضوع اختلاف با خانواده همسران مقوله جدیدی نیست که بتوان گفت در زندگی به سبک نوین باب شده است بلکه این بحث همیشه در همه عصرهای اجتماعی میان خانواده‌ها به چشم می‌خورد.

اما مساله مهمی که باعث شکل‌گیری پیوند عاطفی و حفظ کیان نظام خویشاوندی می‌شود احترام به فردی است که به عنوان عروس یا داماد در خانواده جدید نقش‌آفرینی می‌کند. کم‌توجهی از سوی خانواده همسر روابط بین زوج‌ها را سرد کرده و سرمنشأ اختلافات زناشویی به شمار می‌رود. زمانی که بنیان خانواده‌ها تهدید شود در عملکرد تربیتی فرزندان تاثیرات سوء گذاشته و دور باطلی از انحرافات را گسترش می‌دهد. خانواده باید محل پرورش محبت، احترام، صمیمیت، همدلی و همبستگی به فرزندان باشد از این رو افرادی که از سوی خانواده خود به‌ویژه هنگام ازدواج طرد می‌شوند دچار نوعی کمبود عاطفی یا خلأ در زندگی می‌شوند که با داشتن این احساس در ایجاد تعامل با همسر خویش دچار مشکل می‌شوند.

افقی رو به تاریکی

به‌رغم میل باطنی خانواده‌ام با مهری ازدواج کردم. سال‌ها بود که به مهری دختر همسایه‌مان علاقه‌مند شده بودم. مادرم می‌گفت تک‌ پسر خانواده و خاندان هستم و همه چشم امید خاندان پدری‌ام به من، همسرم و فرزندانم است. حالم از این به یدک کشیدن نام خاندان به هم می‌خورد تا تکان می‌خوردم این نام پرآوازه خانوادگی را به رخم می‌کشیدند. به هیچ‌کدام از دختران اقوام علاقه‌ای نداشتم. مهری برایم یک ابهت خاص دیگری داشت. انگار تمام وجود این دختر با مهر و محبت اخت گرفته بود.

بالاخره یک روز تمام جراتم را جمع کردم و در مقابل پدر و مادرم ایستادگی کردم. آنها هم مجبور شدند به خواستگاری مهری بروند. همین‌که مراسم عقد وعروسی به پایان رسید پدر و مادرم در حضور فامیل، ‌دوستان و آشنایان اعلام کردند چنین پسری ندارند. از همان شب بود که کتاب پیوند خانوادگی‌مان برای همیشه بسته شد. چند سال اول زندگی که گذشت به خاطر عشق به مهری صبر کردم. اولین فرزندم که به دنیا آمد برای دست‌بوسی و عرض ارادت به خدمت خانواده‌ام رفتم اما آنها از اینکه می‌دیدند مهری دختر به دنیا آورده است ناراحت شدند و دوباره کدورت‌های گذشته رنگ تازگی به خود گرفت. سال‌ها سپری شد حتی یک بار هم برای دیدن نوه‌شان نیامدند. امروز وقتی خاطرات سال‌ها زندگی با مهری را مرور می‌کنم جز خوبی و عشق از او چیزی ندیده‌ام. منتظر می‌نشینم تا پدر و مادرم دست از لجاجت و لجبازی کشیده و خوبی همسرم نیز به آنها ثابت شود هنوز هم چشم انتظار هستم...

چهره تلخ اختلافات

یکی از موضوعاتی که مراجعین به مراکز مشاوره با آن درگیر هستند تا با گرفتن کمک و خدمات مشاوره‌ای راه‌حلی بیابند این است که در زندگی اغلب این افراد قهر با خانواده همسر دیده می‌شود. قهرهای طولانی، ‌کدورت‌های کهنه و قدیمی و اختلافات شدید ناشی از این قهرهای طولانی‌مدت است. دکتر ایرج وثوق، روانپزشک و مدرس دانشگاه درخصوص این قهرها که دامنگیر برخی خانواده‌ها می‌شود، می‌گوید: این نوع قهرها ممکن است از ناحیه یکی از زوج‌ها باشد گاهی والدین با فرزندان خود قهر می‌کنند یا در مواردی هم دیده می‌شود که فرزندان به دلایل خاصی با والدین خود قطع رابطه کرده‌اند. به طور کلی موضوع قهر نشان نوعی عدم بلوغ و ناپختگی روانی است.

زمانی که می‌توان برای حل یک مشکل از منطق، گفت‌وگو و صحبت استفاده کرد چرا باید به سراغ قهر کردن و یا صحبت نکردن رفت. به نظر می‌آید این رفتارها، برخوردهای کودکانه است و جایی در مناسبات بزرگسالان ندارد. پدر و مادر هیچ‌گاه در هر شرایطی هم که باشند تمایلی به قهر کردن با فرزندان خویش ندارند اما گاهی مشاهده می‌شود این مساله زمانی رخ می‌دهد که والدین احساس می‌کنند فرزندان آنها روی حرف‌شان، حرف زده یا مخالفتی دارند. والدین باید به استقلال و  انتخاب فرزند خود احترام گذارند و سعی کنند حق و حقوق فرزند را محترم بشمرند. پدر و مادر چون والدین هستند در یکسری مسائل کوچک و بزرگ نظر خود را اعمال می‌کنند. والدین باید یک محدوده‌ای را تعیین کنند که مناسب و متناسب با انتظارات جامعه و عرف باشد.

این روان‌پزشک می‌گوید: گاهی این موضوع در سنین بزرگسالی بین روابط والدین و فرزندان ایجاد می‌شود و آنها انتظار دارند تمام نظر و ایده خود را به فرزند برای همسرگزینی تحمیل کنند و حق انتخاب را از او می‌گیرند در حالی‌که افراد هنگام ازدواج قدرت تشخیص خود را محک زده و زمانی که احساس می‌کنند به بلوغ کامل دست یافته‌اند به سراغ ازدواج و تشکیل خانواده می‌روند. اگر فرزندان به این شناخت نسبی از خود رسیده باشند و احساس کنند که توانایی اداره یک زندگی مستقل را دارند پس والدین موظف هستند به این حق انتخاب احترام گذارند.

خشم‌های فروخورده

دکتر وثوق می‌گوید: خانواده‌هایی که مدت طولانی حتی چند سال با فرزند خود قطع رابطه می‌کنند و خشم، کینه و نفرت خود را نسبت به این موضوع اعلام می‌دارند این احساس را به نوه خود نیز انتقال می‌دهند. از این رو نوه‌شان ممکن است سالیان سال پدربزرگ و مادربزرگ خود را ندیده باشد. این‌گونه رفتارها نشان‌دهنده این است که افراد مهارت‌های لازم را برای زندگی ندارند. ریشه این رفتارها در خودخواهی افراد است. برخی افراد که خودخواه و خودپسند هستند وقتی فردی در مقابل آنها نظری مخالف داشته باشند به قهرکردن و قطع رابطه روی می‌آورند.

وظیفه اصلی والدین این است که فرزندانشان را مانند یک امانت فرض کنند و آنها موظف هستند که در حد توان خود مسوولیت‌پذیر باشند تا این امانت در مسیر درست و صحیح راهنمایی شود و روش تربیتی که با زور، اجبار، قهر و تحکم باشد راهی درست برای انتخاب همسر نیست. به نظر می‌آید صحبت کردن و استفاده از خدمات مشاوره‌ای و حرف زدن با روش منطقی کمک‌کننده خواهد بود. از این رو والدین باید با درایت و تجربیات درست فضایی را ایجاد کنند که زندگی سر و سامان بگیرد نه اینکه به‌گونه‌ای باشد که زندگی فرزند خود را به خطر بیندازند.

این مدرس دانشگاه در ادامه می‌گوید: گاهی اوقات والدین با فرزندان خود قهر می‌کنند تا با خودخواهی ثابت کنند که فرزند اشتباه کرده و حمایت‌های عاطفی را کاهش می‌دهند این اتفاق اگر در خانواده‌های امروزی و در روابط خانوادگی رواج پیدا کند مسلما حمایت‌های اجتماعی نیز کاسته می‌شود چراکه حمایت‌های عاطفی یکی از عوامل محافظت‌کننده در سلامت روانی است  زیرا فرزندان به توجه و حمایت والدین خود نیاز دارند و این احساس نیاز رابطه‌ای دو سویه است و اگر پیوندهای عاطفی خانوادگی دچار اختلال شود افراد مستعد افسردگی شده و لذتی از زندگی کنونی خود نمی‌برند و با قطع تعاملات خانوادگی در حقیقت ظلم به خود کرده‌اند.

بنابراین علاوه بر مشکلات روانی به لحاظ مسائل اخلاقی نیز اثرات منفی خواهد داشت. این رویه به تدریج تاثیرات سوئی در روابط بین زوج‌ها می‌گذارد و فرزندان با مشاهده این رفتارها نسبت به پدربزرگ و مادربزرگ خود حس کینه‌جویی و کینه‌ستیزی داشته و نظام خویشاوندی در آنها جامعه‌پذیری نمی‌شود.