گزارشی در مورد قتل های خانوادگی
مردان و زنان در برابر خشونت بیرحم / مردان قربانی 30 درصد قتل های خانوادگی؛ زنان 70 درصد قربانی می شوند
رکنا، قتلهای خانوادگی نه تنها جان انسانها را از بین میبرد، بلکه با هر حادثه، پردهای دیگر از بحرانهای عمیق اجتماعی و فرهنگی را برملا میکند. مطابق آمار، ۱۵ تا ۳۰ درصد از قتلهای خانوادگی جهان شامل مردان میشود.در شش ماه نخست ۱۴۰۳نیز قتل دستکم ۷۶زن در ایران اطلاعرسانی شده است. این آمارها البته فقط به قتلهای گزارششده اشاره دارد.
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، قتلهای خانوادگی، این تراژدی همیشگی که در دل هر جامعهای جریان دارد، گویی هیچگاه پایان نمییابد. این قتلها نه تنها از زوایای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بلکه در اعماق ذهنیتهای فرهنگی و سنتهای مردسالارانه ریشه دارند. در دل این جنایات، معضلاتی نهفته است که از جزییات جامعه تا ساختارهای کلان اجتماعی را در خود میبلعد. آنچه بهطور معمول در این قتلها پنهان است، بحران عمیقتری است که هیچکدام از ما هنوز قادر به لمس کامل ابعاد آن نشدهایم.
خشونت علیه مردان؛ سایهای در پس پردهها
در بسیاری از جوامع، حتی در ایران، نگاه عمومی این است که مردان از خشونت خانگی بهویژه قتلها محفوظند. با این حال، واقعیت این است که خشونت علیه مردان در خانوادهها نهتنها وجود دارد بلکه بهطور شگفتانگیزی از دیدگاه عمومی و حتی در بسیاری از موارد از چشم رسانهها پنهان میماند. تابویی فرهنگی که اجازه نمیدهد مردان در برابر خشونت خانگی قد علم کنند و در حقیقت بر این باور استوار است که "مرد باید قوی باشد"، مردانی که در خانوادهها تحت آزار قرار میگیرند، غالباً به دلیل ترس از لکهدار شدن چهره اجتماعیشان از افشای حقیقت اجتناب میکنند. در واقع این سکوت، نشانگر یک بحران اجتماعی عمیق است که بیپاسخ باقی مانده است.
مطابق آمار، ۱۵ تا ۳۰ درصد از قتلهای خانوادگی جهان شامل مردان میشود، اما آنچه رسانهها بهطور کلی بر آن تمرکز دارند، خشونت علیه زنان است. این در حالی است که مردانی که تحت خشونت خانگی قرار میگیرند، اغلب از عدم حمایت قانونی و اجتماعی رنج میبرند، چیزی که آنها را در برابر بحرانهای خانوادگی به شدت آسیبپذیر میکند.
خشونت علیه زنان؛ شکنجه در پشت پرده سنتها
اما در این میان، خشونت علیه زنان از ابعاد دیگری برخاسته است. در جوامعی مانند ایران، زنان بهطور سیستماتیک در معرض انواع خشونتها قرار دارند و این خشونتها اغلب تحت تاثیر مفاهیمی چون "غیرت" و "آبرو" بروز میکنند. این مفاهیم نهتنها بهعنوان دلایل پذیرفتهشده برای خشونت در نظر گرفته میشوند، بلکه در بسیاری از موارد باعث داغ ننگی میشوند که حتی خانوادهها را به سکوت میکشاند.
بر اساس آمار رسمی، زنان در ایران بهطور مداوم هدف خشونتهای خانگی قرار میگیرند، قتلهایی که در بسیاری از مواقع نه تنها از نظر رسانهها پنهان میمانند بلکه حتی در درون خانوادهها بهعنوان یک حقیقت پذیرفتهشده محسوب میشوند. از آنجا که زنان بهطور گستردهای از فرصتهای اجتماعی و اقتصادی برابر محرومند، خشونت علیه آنان گاهی بهعنوان یک "پاسخ طبیعی" به تنشها و مشکلات خانوادگی در نظر گرفته میشود. در سال ۱۴۰۲، بر اساس آمار رسمی، ۱۸۶ زن در ایران در نتیجه خشونتهای خانگی کشته شدند.در شش ماه نخست ۱۴۰۳نیز قتل دستکم ۷۶زن اطلاعرسانی شده است. این آمارها البته فقط به قتلهای گزارششده اشاره دارد و احتمالاً تعداد واقعی بیشتر از این است.
قتلهای خانوادگی در ایران؛ سایهای که همچنان بر سر جامعه است
آمار قتلهای خانوادگی در ایران همچنان نگرانکننده است. این قتلها غالباً در پس پرده فرهنگهای سنتی و نهادینه شده با دلایلی چون "غیرت" و "حفظ آبرو" صورت میگیرند، دلایلی که نه تنها مشروعیت نمییابند بلکه در بسیاری از موارد بهعنوان امری طبیعی و حتی قابل قبول در نظر گرفته میشوند.
این آمار اگرچه هشداردهنده است، اما چهقدر واقعیتهای پشت این قتلها را درک کردهایم؟ قتلهایی که نباید بهسادگی بهعنوان یک "حادثه" یا "سوءتفاهم" تعبیر شوند. اینگونه قتلها درواقع نشانگر ضعفها و مشکلات ساختاریای هستند که در لایههای عمیقتری از فرهنگ اجتماعی ما ریشه دارند.
چگونه میتوان از این بحران جلوگیری کرد؟
مسلماً مقابله با این بحران نیازمند تغییرات بنیادی در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و قانونی است. اولین گام، پذیرش واقعیتهای تلخی است که تاکنون از آنها غفلت کردهایم. باید بپذیریم که خشونت خانگی تنها مختص زنان نیست و مردان نیز در معرض آن قرار دارند.
مرحله بعدی، تصویب و اجرای قوانین حمایتی برای هر دو جنس است؛ قوانینی که بتواند از قربانیان خشونت در خانوادهها حمایت کند و همچنین نیازهای خاص مردان را در این زمینه در نظر گیرد. علاوه بر این، آموزشهای مهارتی برای حل تعارضات و کنترل خشم باید از سنین پایین آغاز شود و در سطح جامعه گسترش یابد.
حرکتی به سمت توازن و عدالت اجتماعی
قتلهای خانوادگی نه تنها محدود به فرهنگها یا جوامع خاص نیستند، بلکه در واقع، نشانهای از نابرابریهای اجتماعی و ضعفهای ساختاری در جوامع مختلف هستند. برای ایجاد جامعهای بدون خشونت، باید تمامی ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و قانونی را مورد بازنگری قرار دهیم و بهسمت توازن و برابری واقعی حرکت کنیم. تنها در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم که هیچکدام از اعضای خانواده، چه مرد و چه زن، از خطرات خشونت خانوادگی در امان نخواهند بود.
ارسال نظر