استاد سید فرید قاسمی در گفت و گو با رکنا مطرح کرد؛
در قرن 21 برای جمع آوری اطلاعات مجبور به گورگردی بودم / آرزویم ایجاد پایگاه داده جامع برای تاریخ مطبوعات ایران است
رکنا: یک پژوهشگر برجسته روزنامه نگاری که آثار بسیاری را در زمینه تاریخ مطبوعات ایران و معرفی روزنامه نگاران ایرانی تدوین کرده است، تصریح کرد: آرزوی بزرگ من این است که بستری برایم فراهم شود تا حاصل تمام فعالیت های عمرم در زمینه تاریخ نگاری و جمع آورری اطلاعات مربوط به مطبوعات ایران را در وبگاهی قابل جست و جو قرار دهم تا زحماتی که در این زمینه کشیده ام، هدر نرود.
استاد سید فرید قاسمی با اشاره به مشکلات پیش روی خود برای تهیه اطلاعات مربوط به زمان و مکان تولد و دفن روزنامه نگاران در حین گردآوری کتاب «شناسنامه 1600 روزنامه نگار و کارگزار مطبوعاتی» تاکید کرد: فراهم نبودن پیش زمینه های مناسب برای تحقیق باعث شد که در قرن 21 ناچار باشم برای یافتن اطلاعات مربوط به برخی روزنامه نگاران گورگردی کنم!
به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، سید فرید قاسمی، از جمله مهمترین افراد صاحب نظر در زمینه تاریخ مطبوعات ایران است که با تالیف بیش از صدها کتاب و مقاله در زمینه تاریخ روزنامه نگاری و معرفی روزنامه نگاران ایرانی به نوعی به حافظه مطبوعات ایران تبدیل شده است و با تلاش های گسترده خود در سه دهه گذشته، کمبود موجود در زمینه تاریخ نگاری برای جراید ایران را جبران کرده است.
این روزنامه نگار و پژوهشگر برجسته در 19 شهریور 1343 پا به جهان گذاشت. او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم در زادگاهش یعنی خرم آباد گذراند، سپس به تهران رفت و در رشته کتابداری و اطلاعرسانی ادامه تحصیل داد.
از این محقق نامدار، تالیفات بسیاری در زمینه تاریخ مطبوعات ایران به یادگار مانده است که از جمله آنها می توان به کتاب «50 سال مطبوعات ایران به روایت آمار به انضمام نیم قرن کتاب شماری در ایران» اشاره کرد که در آن قاسمی به بررسی تاریخ رسانه های مکتوب کشورمان از 1347 تا 1396 هجری خورشیدی پرداخته است.
«تاریخ مطبوعات ایران» اثر ارزشمند دیگر این روزنامه نگار برجسته ایرانی در حوزه تاریخ مطبوعات است که در آن قاسمی تمام جراید ایرانی را از اولین نشریه منتشرشده در کشور تا سال 1357 بررسی کرده است. پایه اصلی این کتاب نیز گفتارهای وی در دوره هایی است که برای دانشجویان رشته های ارتباطات، تاریخ، کتابداری و اطلاعرسانی و کتابداران بخش نشریههای ادواری شماری از کتابخانهها برگزار کرده است.
از دیگر آثار مهم این دایره المعارف نویس جراید ایران می توان به پیشینه ارتباطات و تاریخ مطبوعات خرم آباد، سرگذشت مطبوعات ایران: روزگار محمد شاه و ناصرالدین شاه، مطبوعات ایران در قرن بیستم، راهنمای مطبوعات ایران در عصر قاجار (1215 – 1304)، راهنمای مطبوعات ایران (1357 – 1371)، روزنامهنگاری حرفهای، خاطرات مطبوعاتی، نخستینههای مطبوعات، خاطرات روزنامهنگاران زندانی، مشاهیر مطبوعات ایران، تاریخ شفاهی مطبوعات ایران، چکیده مطبوعات ایران، تاریخ روزنامهنگاری ایران، رویدادهای مطبوعاتی ایران، فهرستگان مطبوعات ایران، مطبوعات کتابگذار، مجموعه مفاخر مطبوعات ایران و ... اشاره کرد.
در این میان اما قاسمی به تازگی کتاب «شناسنامه 1600 روزنامه نگار و کارگزار مطبوعاتی» را به کمک کمسیون ملی یونسکو – ایران و انتشارات مکث نظر منتشر کرده و در این کتاب به صورت مختصر به سوابق، زمان و مکان تولد، زمان و مکان دفن و آثار برجایمانده از جمع کثیری از مشهورترین روزنامه نگاران، سردبیران، دبیران سرویس، مدیران مسئول، ویراستاران، طراحان، حروفچینها و سایر افراد مشغول به حرفه های مختلف مربوط به روزنامه نگاری حتی سانسورچی ها اشاره کرده است. البته تمام افرادی که قاسمی در کتاب اخیر خود از آنها نام برده است، دار فانی را وداع گفته اند.
به بهانه انتشار این کتاب تازه از استاد سید فرید قاسمی، با این روزنامه نگار و پژوهشگر ارزشمند که خود سابقه سردبیری در بیش از 15 نشریه از جمله فصلنامه رسانه، کتاب هفته، پژوهشنامه مطبوعات ایران، فصلنامه لرستانپژوهی، ایران سال، فصلنامه شقایق و ... را در کارنامه دارد، به گفت و گو نشسته ایم.
مطالعه دایره المعارف هایی که در حوزه روزنامه نگاری تدوین کرده اید، بخصوص کتاب اخیری که درباره معرفی 1600 روزنامه نگار و کارگزار مطبوعاتی که از دنیا رفته اند، نوشته اید چه کمکی به نسل حاضر در مطبوعات ایران می کند؟
از قدیم گفته اند که گذشته چراغ راه آینده است؛ بنابراین تا زمانی که پیشنیان را نشناسیم، درک و دریافتی از امروز و فردا هم نخواهیم داشت. ضمن این که تمام مجموعه های که من نگارش کرده ام در نسبت با کارهای دیگری که انجام داده ام، هرکدام قطعه ای از یک جورچین است که در کنار هم «هویت روزنامه نگاری ایرانی» را ترسیم می کنند. بنابراین با مطالعه این آثار، نسل جوان هم از روزنامه نگاری شناخت پیدا می کنند و هم گذشته خودشان را می شناسند و متوجه می شوند که چه بزرگانی در این عرصه بوده اند.
نکته دیگر این است که ما در طول تاریخ افراد زیادی را داشته ایم که به برکت حرفه روزنامه نگاری مشهور شده اند؛ این افراد یا در مطبوعات ایران مشغول به کار بوده اند، یا روزنامه ها و روزنامه نگاران به وسیله ای برای اشتهار تبدیل شده اند. افرادی که غالبا بعد از این که به جایی رسیده اند، روزنامه نگاری را به صورت عام و روزنامه نگاری ایرانی را به شکل خاص با واژه هایی مثل «ژورنالیسم» نازل نشان داده اند.
چرا استفاده از واژه ژورنالیسم را پایین آوردن شأن روزنامه نگاری بخصوص روزنامه نگاری ایرانی می دانید؟
معمولا افرادی که از این واژه ها استفاده می کنند، می خواهند روزنامه نگاران را به عنوان افرادی نشان دهند که تعهد حرفه ای نسبت به کارشان ندارند؛ در شرایطی که این طور نیست و با وجود این که بعضا اشخاص سهل انگار نیز در میان شاغلان در مطبوعات کشور یافت می شود، اما عمده روزنامه نگاران کشور، کسانی هستند که با تعهد حرفه ای کار می کنند.
ویژگی دیگر بیشتر افراد شاغل در این حرفه نیز این است که توام با دقت، اهل سرعت نیز هستند و شاید کسانی که این توانمندی را ندارند، سعی می کنند روزنامه نگاری را نازل نشان دهند؛ ولی من با انتشار کتاب هایی که مربوط به پیشینه روزنامه نگاری ایرانی است، نشان داده ام که عمده روزنامه افراد توانمندی بوده اند و مثل همه حرفه ها در شغل روزنامه نگاری نیز افراد از نظر توانمندی در سطوح کیفی متفاوتی قرار دارند.
اینجانب همچنین با انتشار کتاب هایی که درباره تاریخ مطبوعات و روزنامه نگار پیشین ایران نوشته ام، به دنبال آن هستم که بگویم روزنامه نگاری نقش مهمی در تاریخ معاصر ایران داشته و افراد بسیاری برای اعتلای آن زحمت کشیده اند.
شما از «هویت روزنامه نگاری ایرانی» سخن گفتید؛ آیا ماهیت کار مطبوعاتی در ایران در طول تاریخ معاصر جهان با سایر کشورها متفاوت بوده است؟
اساسا روزنامه نگاری هیچ کشوری با کشور دیگر قابل مقایسه نیست و روزنامه نگاری در هر سرزمینی نقاط اشتراک و افتراقی با روزنامه نگاری در سرزمین دیگر دارد؛ البته معمولا نقاط اختلاف بیشتر از نقاط مشترک است. در این شرایط، وقتی هم که نخستین روزنامه در ایران منتشر شد، تقریبا پایه های ایرانیزه شدن روزنامه نگاری نیز گذاشته شد. بخشی از این بومی شدن روزنامه نگاری در کشورمان نیز ناشی از جبر بود و بخشی هم ناشی از اختیار.
البته روزنامه نگاری ما در طول تاریخ معاصر به اقتضای دانش فردی کسانی که سکاندار روزنامه ها و مجلات بوده اند، از جهان خارج نیز تاثیرپذیر بوده است، چراکه در ابتدای انتشار روزنامه ها در ایران، بیشتر افراد شاغل در این حرفه، مشق روزنامه نگاری را از جایی خارج از کشور یاد گرفته بودند، اما بازهم مشخصه های ایرانی بخصوصی نیز در کار این افراد مشاهده می شد. در هر صورت، کارهایی که من انجام داده ام، پایه ای است برای این که دیگر علاقمندان به تاریخ مطبوعات نیز مشخصه های روزنامه نگاری ایرانی را استخراج کنند.
این مشخصه ها و مصادیق ایرانیزه شدن مطبوعات کشور و پایه هایی که از ابتدای تاریخ روزنامه نگاری ایرانی برای این منظور قرار داده شده، چه بوده است؟
پیش از پاسخ به این سوال باید عرض کنم که بخشی از پایه های ابتدایی که برای روزنامه نگاری در ایران گذاشته شده، امروزه منسوخ شده است، اما بخشی از آن هنوز هم رایج است.
در مجموع هم قسمتی از پایه های ایرانیزه شدن روزنامه نگاری در ایران به طریقه مدیریت روزنامه ها در ایران بازمیگردد که اساسا جهان متفاوتی با سایر کشورها دارد و قسمت دیگر هم مربوط به تفاوت شیوه نگارش مطالب در مطبوعات ایران نسبت به دیگر کشورهاست.
مطبوعات ما در بخش نگارش، در قالب ها و مضمون تفاوت هایی را با سایر کشورها دارند و البته در طول تاریخ روزنامه نگاری در ایران هم سبک نگارش در هر دوره با دوره دیگر متفاوت بوده است.
بر این اساس به نظر شما تغییر دوره های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ایران چه تاثیری بر دگرگونی سبک روزنامه نگاری در ایران گذاشته است؟
بخشی از این تاثیرات به گسستگی های پی در پی نسل های گوناگون روزنامه نگاری بازمیگردد؛ البته این انفصال های ایجادشده بیشتر متاثر از بیرون جهان روزنامه نگاری بوده است و بخشی از این گسستگی ها نیز به درون جهان مطبوعات ایران مربوط می شود.
اما در هر صورت، انفصال های تاریخی در طول دوران حیات روزنامه نگاری در ایران، باعث شده است در بسیاری از موارد، نسلی که تجربیاتی را در عرصه روزنامه نگاری کسب کرده اند، نتوانند به نحوی مناسب تجربیاتشان را به نسل بعد از خود انتقال دهند و در مجموع بروز این گسست های نسلی یکی از دردهای بزرگ تاریخ روزنامه نگاری ایران است که چندین بار در طول تاریخ معاصر شاهد آن بوده ایم.
اساسا چرا این گسست های نسلی در طول تاریخ مطبوعات ایران اتفاق افتاده است؟ آیا در دوره های مختلف روزنامه نگاران یک نسل به دلایل سیاسی حذف می شدند و نمی توانستند در عرصه روزنامه نگاری حضور داشته باشند؟
مساله لزوما به این شکل نبوده است. گاهی مواقع روزنامه نگاران خودشان تمایل به کناره گیری از عرصه حرفه ای داشته اند و برخی مواقع نیز روزنامه نگاران باسابقه از سوی مقامات بالادستی کنار زده شده اند. اساسا هم در طول تاریخ مطبوعات ایران، برخی روزنامه نگارانی که به بلوغ حرفه ای رسیده بودند، وقتی که زمانه و زمینه ای برای کارشان نمی دیدند، خودشان کنار می رفتند.
در مقدمه کتاب «شناسنامه 1600 روزنامه نگار و کارگزار مطبوعاتی» نوشته اید که در انتشار این کتاب در طول سال های اخیر بهویژه بین سال های 84 تا 92 به مشکلاتی برخورده اید؛ این مشکلات را برای مخاطبان بیشتر باز می کنید؟
هر دوره ای اقتضائات خاص خود را دارد و در هر زمانی سلایق خاصی اعمال می شود؛ به عبارت دیگر، قوانین حوزه نشر در کشور ما در طول سالیان گذشته هیچ تغییری نداشته، اما سلیقه ها متفاوت است؛ به نحوی که در حین تلاش برای انتشار این کتاب شاهد آن بودم که گاهی اوقات شرایط به گونه ای بود که نام بردن از یک فرد در یک کتاب مشکلی نداشت، اما در دوره ای دیگر گفته می شد که نام برخی از افرادی از کتاب در آنها یاد شده است، باید حذف شود.
ولی در امر پژوهش مانند روزنامه نگاری حرفه ای، محقق باید باور شخصی خود را کنار بگذارد و تلاش کند که صرفا یک راوی صادق باشد و اگر یک پژوهشگر بخواهد از اعمال سلیقه ها تبعیت کند، حاصل کار او هرچه باشد، نمی توان عنوان یک پژوهش تاریخی را بر آن قرار دارد.
من هم به شخصه به این اصل معتقدم وقتی می خواهیم از تاریخ روزنامه نگاری ایرانی بنویسیم، باید نام هر فردی که با هر گرایشی در جهان مطبوعات کشورمان فعالیت داشته است، برده شود. بنابراین منتظر شدم که مجوز این کتاب را در زمانی بگیرم که ناچار نباشم از اعمال سلیقه هایی که باعث زیر سوال رفتن این اصل می شد، تبیعت کنم.
بر این اساس، آیا در نسخه نهایی این کتاب، نام تمام افرادی که در دوره گذشته از شما می خواستند حذف کنید، ذکر شده است؟
بله، برای نسخه ای که در نهایت با عنوان «شناسنامه 1600 روزنامه نگار و کارگزار مطبوعاتی» به چاپ رسید، این مشکل حل شد و اصرار من این بود که در این کتاب اسامی کامل افرادی که خودم مد نظر داشتم، ذکر شود.
البته باید توجه داشت که این کتاب جلدهای بعدی هم دارد و 1600 نفری که در این نسخه از آنها یاد شده است، همه افراد درگذشته هستند و فهرست این اشخاص بازهم ادامه دارد که در جلدهای بعدی به چاپ خواهد رسید. همچنین کتاب مشابهی هم که مربوط به افرادی که در قید حیات هستند، در دست نگارش دارم که در تلاشم آن را هم منتشر کنم.
دلیل این که فعلا یک جلد از این مجموعه را چاپ کردم نیز این نکته بوده است که می خواستم حجم کتاب های این مجموعه در حد متعارف شود و به همین دلیل، در عنوان کتاب تاکید کردم 1600 روزنامه نگار که بعدا به من نگویند که چرا از این فرد اسم بردی و از شخص دیگری اسم نبردی. اما ممکن است در جلد بعدی از 2000 نفر اسم بیاورم و همین طور در جلد سوم نیز تعداد افراد ممکن است کم یا زیاد شود.
چرا این کتاب و البته سایر نوشته هایی را که در حوزه معرفی روزنامه نگاران و دایره المعارف های مربوط به مطبوعات ایران در دست انتشار دارید یا تا الان منتشر کرده اید، در یک سایت قرار نداده اید تا اهالی مطبوعات به راحتی بتوانند نام روزنامه نگاران و جریاد ایرانی را در آن جست و جو کنند؟
من قطعا به دنبال نشر اطلاعاتی که در حوزه تاریخ مطبوعات ایران و افراد اثرگذار بر آن جمع آوری کرده ام در فضای اینترنت هستم. در واقع، آرزوی بزرگ من این است که بستری برایم فراهم شود تا حاصل عمرم را که در این زمینه کار کردم، در وبگاهی قرار دهم تا قابل جست و جو باشد و تمام افراد از چهارگوشه دنیا بتوانند از این اطلاعات استفاده کنند و زحمات من در طول عمر از بین نرود.
آیا این مساله را با نهادهای دولتی در میان گذاشته اید تا هزینه راه اندازی وبگاهی را که مد نظر دارید، تامین کنند؟
متاسفانه این تجربه به ما ثابت شده است که سیاست ها در نهادهای دولتی با برکناری و تغییر مدیران عوض می شود. بنابراین من به دنبال جای امنی برای ایجاد این پایگاه داده هستم که فردا با تغییر مدیران آن، اطلاعاتی که حاصل زحمات سالیانه اینجانب است، از بین نرود؛ وگرنه من حاضرم تمام کتاب هایی را که در زمینه مطبوعات نوشته ام، در یک سایت در دسترس عمومی قرار دهم.
فعالان بخش خصوصی عرصه فرهنگ و رسانه چطور؟ آیا آنها حاضر به سرمایه گذاری روی سایت شما هستند؟
بخش خصوصی ما هم مبتنی بر حضور افراد است و مشکلات آن بعضا مشابه مشکلات دولت است. واقعیت قضیه این است که اگر جایی بود که اطمینان خاطری داشتم، این کار را حتما تا الان انجام می دادم، زیرا خودم علاقمند به ایجاد یک پایگاه داده در زمینه تاریخ مطبوعات و روزنامه نگاران ایرانی هستم؛ چون بنده مطالب بسیار زیادی را درباره روزنامه نگاران، مجلات و روزنامه های ایرانی نوشته ام و 30 سال پیش دایره المعارف مطبوعات ایران را مدخل گزینی کردم و از همان زمان این مساله آرزوی من بوده است که تمام اطلاعات موجود درباره مطبوعات کشور را در قالب یک مجموعه منسجم ارائه کنم. اما متاسفانه فعلا دست ما کوتاه است و خرما بر نخیل.
در این میان به نظر می رسد پایگاهی که در آرزوی ایجاد آن هستید، بیشتر فقط به درد اهالی مطبوعات می خورد و بخش خصوصی احتمالا چون گمان می کند که با سرمایه گذاری روی این سایت، از نظر مالی ضرر می کند، تمایل چندانی به این کار ندارد.
اصلی ترین هزینه ای که برای ایجاد این پایگاه داده باید صرف شود، هزینه سخت افزاری است و طبیعتا هزینه طراحی و راه اندازی چنین سایتی بالا خواهد بود. اما با این وجود معتقدم که فقط قسمتی از مساله تمایل نداشتن بخش خصوصی به سرمایه گذاری روی راه اندازی این سایت به موضوعات مالی بازمیگردد و بخش دیگر مساله در ناپایدار بودن نهادهای خصوصی در کشورمان ریشه دارد.
البته متاسفانه شاهد همین مدیریت های ناپایدار در عرصه دولتی هم هستیم و در مجموع این ناپایداری ها باعث شده است که در کشورمان عمده کارهای اصیل و عمیق بلاتکلیف بمانند و نسل در پی نسل بیاید و ناچار باشد که این کارها را از صفر شروع کند.
این در حالی است که بسترهای ارتباطی نوپدید زمینه را برای کاهش شدید هزینه انجام کارهای عمیق فرهنگی کاملا فراهم کرده است؛ به نحوی که یک زمان برای تاسیس موزه ملی مطبوعات ایران به فضای بسیار بزرگی نیاز داشتیم، اما اکنون ما به راحتی می توانیم موزه آنلاین مطبوعات را راه اندازی کنیم. البته من طرح این موزه را سال هاست که نگارش کرده ام و معتقدم که اکنون ما با استفاده از فناوری های جدید می توانیم پایگاهی برای تاریخچه مطبوعات و روزنامه نگاران ایران درست کنیم که همه اطلاعات در آن پایگاه جمع شود.
نکته تاسف برانگیز دیگر این است که اساسا موقعی که چنین طرح هایی مطرح می شود، برخی افراد تصور می کنند که کسانی مثل من به دنبال تامین منافع شخصی خود هستند، ولی بنده در این سن و سال نه در پی نام هستم، نه در پی نان، بلکه به دنبال این هستم زحماتی که تا امروز در زمینه تاریخ نگاری و جمع آورری اطلاعات مربوط به مطبوعات ایران کشیده ام، هدر نرود و همه بتوانند از آن استفاده کنند.
در مقدمه کتاب «شناسنامه 1600 روزنامهنگار و کارگزار مطبوعاتی» به این نکته اشاره کرده اید که در حین جمع آوری داده های این کتاب در زمینه تعیین زمان تولد و مکان آرامگاه این افراد به مشکل برخوردید؛ این مشکل از کجا ناشی می شد؟
بیشتر افرادی که برای کسب اطلاعات درباره تولد یا مرگ یا آرامگاهشان با مشکل مواجه شدم، 60 تا 70 سال قبل فوت کرده اند. مساله اصلی هم اینجاست که زندگینامه نویسی معاصران ایرانی به سه پیش زمینه نیاز دارد که تا کنون به خوبی فراهم نشده است؛ نخست، وجود اطلاعات دقیق مربوط به محل دفن افراد مختلف در تمام آرامستان های ایران؛ دوم، بارگذاری داده های سازمان ثبت احوال در پایگاه های اینترنتی؛ سوم، نمایه سازی صفحه تحریم و تسلیت روزنامه های چاپ ایران و روزنامه های ایرانی چاپ خارج از کشور.
نبود این پیش زمینه ها باعث شد که در قرن 21 ناچار باشم برای یافتن اطلاعات مربوط به برخی روزنامه نگاران گورگردی کنم و مثلا در گورستان های شهر ری قبر به قبر را نگاه کنم تا آرامگاه های افراد شاغل در مطبوعات ایران را پیدا کنم و تاریخ فوت آنها را بنویسم.
این در حالی است که تمام آرامستان های ایران به راحتی می توانند فهرستی از افراد دفن شده خود را با مشخصات کامل شناسنامهایشان در یک سایت منتشر کنند. البته شاید برخی آرامستان ها ادعا کنند که ما این کار را انجام داده ایم، ولی مدیری که ممکن است این حرف را بزند، خودش نمی داند که در وبگاه گورستانش فقط کاریکاتوری از اطلاعات را جمع کرده است و به هیچ وجه اطلاعات موجود در سایت تمام آرامستان ها کافی نیست.
این از جمله موانعی است که بر سر راه پژوهشگران ایرانی بخصوص در حوزه زندگی نامه نویسی قرار دارد که تا کسی با آن مواجه نشود، متوجه آن نخواهد شد. این در حالی است که از ثبت احوال و آرامستان های کشور این انتظار می رود که پایگاه های اطلاعاتی جامعی را در این زمینه ایجاد کنند تا محققان ناچار نباشند که با این مشکلات دست و پنجه نرم کنند؛ چراکه دسترسی آسان به اطلاعاتی از این دست از جمله مهمترین پایه های زندگی نامه نویسی در ایران است و اگر این اطلاعات در دسترس باشد، قطعا حاصل کار پژوهشگران نیز کامل تر می شود.
صرف نظر از این مساله، در فرآیند جمع آوری اطلاعات روزنامه نگارانی که در کتاب شما از آنها یاد شده است، به چه مشکلات دیگری برخوردید؟
مشکلاتی از این دست در کارهای پژوهشی بسیار فراوان است و بازگویی همه آنها در این فرصت نمی گنجد؛ اما به عنوان یک نمونه شاید برای شما جای تعجب باشد که در میان افرادی که نامشان در این کتاب ذکر شده است، شماره تلفن فرزند یکی از آنها را با مکافات بسیاری پیدا کردم و وقتی از او پرسیدم که قبر پدرت کجاست، به من پاسخ داد که اطلاع ندارم، چون موقع فوت پدرم در ایران نبودم و نمی دانم کجا دفن شده است.
ضمن این که من نمی توانستم لزوما صحبت یک نفر از بستگان یک روزنامه نگار قدیمی در کتاب ذکر کنم، چون پژوهش نباید تک منبعی باشد و صحت و سقم اطلاعاتی که افراد ارائه می کنند، به این صورت مشخص نمی شود. من هم برای نوشتن اطلاعات هرکدام از این 1600 نفر از چند منبع استفاده کردم و در مجموع هم به جز یادداشت های شخصی، از بیش از 600 منبع بهره گرفتم. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید
ارسال نظر