زن 90ساله، در خیابان های تهران مسافرکشی می کند/ چه خبر است بوق می زنید؟ من هنوز زنده ام! + فیلم
حجم ویدیو: 67.29M | مدت زمان ویدیو: 00:09:12

به گزارش خبرنگارگروه اجتماعی رکنا، او را وقتی شناختیم که به عنوان مسافر سوار خودرواش شدیم. پیکانی قدیمی که از سرو صداهای در و پنجره اش معلوم بود که نیاز به تعمیرات اساسی دارد ولی صاحبش نه توان مالی دارد  و نه توان جسمی که ببرد و تعمیرش کند.

وقتی گفتیم که می خواهیم از زندگیت بگوییم، از مشکلاتت ، از خواست هایت و از آنچه که باعث شد که در این سن و سال در پایتخت ایران ، مسافر کش باشی و در این هوای آلوده برای نان شب ، ترافیک ها را تحمل کنی. با لبخندی مهربان از آن شیرین لبخند های مادرانه گفت :" می گویم، می نویسی ، اما چه سود! ولی می گویم ، بپرس ببینم چه می خواهی بدانی..."

پیر زن 90 ساله مسافرکش

چند سالتان است؟

متولد 1301 و 89 ساله هستم و دارم با این ماشین کار می کنم و کلنجار می روم. اما به زندگی ام نمی رسد. کسی هم به داد ما نمی رسد. فقط برای پولدارها خوب شده است. پول هایشان را در سرمایه انداختند و زندگی شان خوب شد.

شوهر دارید؟

نه. ازدواج کردم و 6 بچه دارم.

بچه هایتان چکاره هستند؟

بچه هایم مثل خودم بدبخت هستند. مملکت اینقدر خراب شده که هر کسی می تواند به اندازه خودش در بیاورد.

شوهرتان فوت کرده؟

بله.

شوهرتان چکاره بود؟

بیکار. اگر کاره ای بود که این سرنوشتم نبود.

ماشین مال خودتان است؟

مال خودم است نه شوهرم.

یعنی برای ماشین کرایه نمی دهید؟

کرایه نمی دهم و از این ماشین نان می خورم. من مسافرکشی می کنم.

تحصیلاتتان چیست؟

من یک مقدار انگلیسی بلدم. چون در هتل هیلتون کار می کردم. هتلی که شاه در آن تاجگذاری کرد. سیکل زمان قدیم دارم.

چرا از هتل بیرون آمدید؟

بیرونمان کردند.

پولی به شما دادند یا فقط اخراج شدید؟

نه... پولی ندادند.

چه مدتی در هتل کار کردید؟

من 7-8 سال آنجا کار کردم. به زمان بازنشستگی نرسید.

چند سال است شوهرتان فوت کرده است؟

خیلی سال... 20-25 سال است.

مستاجر هستید؟

مستاجرم. یک میلیون و نیم کرایه می دهم 6میلیون هم ودیعه دادم. خانه ام در منطقه نظام آباد است.

سرپرست خانوار هستید؟

سرپرست خانوار نیستم اما وقتی بچه هایم مشکل دارند، مشکل شان به من مربوط می شود.

به بچه هایتان هم کمک می کنید؟

بله. 4 تا دختر و 2 پسر دارم. یکی از پسرهایم جایی کار می کند یکی هم بیکار است.40-50 سالشان است.

بدترین و بهترین خاطره در مسافرکشی تان چیست؟

مسافرهایم خوب هستند. اغلب خانم ها با من خیلی خوب هستند. یکی دو روز که من را نمی بینند خیلی آشوب می شوند و می گویند فکر کردیم اتفاقی برایت افتاده است. می گویم نه بابا... هنوز زنده هستم.

مشکلی ندارید؟

مشکل که ندارم. فقط آرتروز پای من را از بین برده نمی توانم راه بروم و فقط با ماشین می روم. این ماشین پای من است. اگر این ماشین نباشد کسی نیست یک نان برایم بخرد. چون همه گرفتار خودشان است. من باید این ماشین را داشته باشم تا نان، ماست یا پنیر بخرم و مشکلات خودم را حل کنم.

در زندگی از چی می ترسید؟

از چیزی نمی ترسم. فقط منتظرم خدا چه زمانی جانم را می گیرد.

شرایط کار سخت تر شده است؟

بله. بنزین آن زمان هزار تومان بود من در روز 30-40 هزار تومان درآمد داشتم و 10 لیتر بنزین می زدم و 20-30هزار تومان هم برای زندگی می گذاشتم. حالا چیزی نمی توانم بخرم. دیروز 35هزار تومان کار کردم 30 تومان برای بنزین دادم. 5 هزار تومان هم پنیر خریدم و نتوانستم چیز دیگری بخرم. آن بنزین (هزار تومانی) برای من خیلی خوب بود. هنوز هم به من کارت سوخت ندادند. تقاضا کردم می گویند در راه است.

مدل ماشینتان چیست؟

مدلش 82 است.

پیر زن 90 ساله مسافرکش

در هتل چه کاره بودید؟

سوپروایزر بودم. ایراد اتاق هایی که پرسنل تمیز می کردند را می گرفتم.

دخترانتان ازدواج کرده اند؟ وضعیت زندگی شان خوب است؟

ازدواج کرده اند. اگر وضعیتشان خوب بود منم خوب بودم. آنها خوب نیستند که من هم خوب نیستم.

دامادهایتان چه کاره هستند؟

دو تا بیکارند، چون کار نیست. یکی هم بنگاه دار است. یک روز کار می کند و 10 روز بیکار است. شوهر یکی از دخترهایم هم مرده است.

دختران برای زندگی اش چه کار می کند؟

نمی دانم. بعضی وقت ها در رستوران کار می کند یک زمانی هم نمی تواند کار کند.

چند نوه دارید؟ تحصیلکرده هستند؟

6-7 نوه دارم. بعضی هایشان توانستند تحصیل کنند بعضی ها موقعیت و پول نداشتند. الان هم همه چیز پولی شده است. درس هم پولی شده است. رفتیم اسم نوه ام را بنویسیم، اینقدر التماس کردیم تا گفتند یک یخچال بگیرید بیایید تا اسمش را بنویسیم. مجبور شدیم یخچال بخریم.

چقدر پول یخچال دادید؟

یادم نیست.

بیمه هم دارید؟

بیمه ماشین دارم بیمه خودم نه. آنهایی که بیمه ندارند بیمه سلامت می گیرند اما باید زیاد بدوی تا این بیمه را بگیری. من پا ندارم.

چند ساعت کار می کنید؟

هر چقدر که مسافر در خیابان باشد. از 8 صبح می آیم. دیگر الان می روم خانه (ساعت13) دیگر خبری نیست.

بعد از ظهر دوباره می آیید؟

اگر حالش را داشته باشم می آیم. شما که جوانی حالش را نداری وای به حال من که 89 سالم است.

برای کرایه با شما چونه هم می زنند؟

بعضی ها می گویند نداریم. می گویم نداری برو چه کارت کنم؟ بعضی ها کرایه نمی دهند، بعضی ها می روند پول خرد کنند دیگر نمی آیند. وقتی فکر می کنم به آنها حق می دهم شاید آنها هم نداشته باشند. پریروز یک نفر زد به ماشین من و فرار کرد. الان هزینه اش را باید خودم بدهم. تنها کاری که کرد کارت ملی اش را به زور انداخت در ماشین من و گفت الان برمی گردم. اما رفت و هزینه اش افتاد گردن من. حالا این هزینه را خدا چطوری به من برساند نمی دانم.آخر جوان من چرا؟ منی که جان ندارم نفس بکشم چرا؟ تمام جوان های ما زندگی شان حتی لباس تنشان را فروخته اند ماشین خریده اند تا به یک لقمه نان برسند. الان این اتفاق افتاده دیگر جوان ما دیگر نمی توانند کار کنند. یعنی در زندگی مانده اند، من هم مانده ام. 30 هزار تومان در می آورم، 30 هزار تومان برای بنزین می دهم و  می دوم برای بقیه اش! تا بنزین بزنم و بروم خانه وگرنه در خیابان خبری نیست... کار نیست.  چرا به داد مردم نمی رسند؟ چرا حرف مردم را گوش نمی کنند؟ اطرافیان خودشان اینقدر می خورند که برمی گردانند ما حتی نان خالی هم گیرمان نمی آید. خدا در قلب ما ساکن شود... خدا زندگی ما را خودش بچرخاند... خدا خودش به داد ما برسد..

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.