مشروبات الکلی مصرف نمیکرد و سیگار نمی‌کشید و عاشق هنر Art و موسیقی و نقاشی بود. از آزار دیدن حیوانات ناراحت می‌شد و برای اولین بار در تاریخ اروپا، قوانین حمایت از حیوانات را وضع کرد. وی حامی محیط زیست و خانواده بود و به زنان احترام می گذاشت. اما او یکی از بزرگ ترین کشتارهای وسیع طول تاریخ را رقم زد: هیتلر را می گویم. این ویژگی‌های مثبت در کنار بی رحمی منجر به کشتارهای وسیع گیج کننده به نظر می رسد. اینگونه نیست؟ این تضادها فقط در هیتلر مشاهده نمی شود، بلکه بی‌رحم‌ترین شکنجه‌ گران هم چه بسا پدرانی دلسوز باشند و از دیدن زخمی در انگشت فرزندشان اشک در چشمانشان حلقه بزند و چه بسا قاچاقچیانی که به امانت داری، صداقت، سلامت در زندگی خانوادگی اهمیت بسیار می دهند.

پرسش اصلی این است که چطور انسان هایی که باور قوی به ارزش های اخلاقی دارند و در سایر بخش های زندگی دل‌رحم اند می‌توانند اعمال غیراخلاقی وحشتناک انجام دهند؟

استاد دانشگاه استنفورد بندورا به این موضوع پرداخته و جواب او به این مسأله چنین است: افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمی‌زنند، مگر آنکه جنبه‌های غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند. او شش مکانیزم شناختی- روانی را که انسان ها به کار می گیرند را معرفی کرده است.

مکانیزم شستشوی اخلاقی: با تأکید بر اهداف متعالی، رفتار غیراخلاقی طوری توجیه می شود که قابل دفاع یا حتی ستایش‌آمیز به نظر برسد. تروریست Terrorist های انتحاری که حتی ممکن است در زندگی شخصی به یک مورچه نیز آزار نرسانند با همین روش اقناع می شوند: پاک کردن زمین از زشتی و پلشتی. رفتار زشت با هدفی متعالی شستشو داده می شود و تبدیل به عملی توجیه پذیر و اخلاقی می شود.

مکانیزم تلطیف لغوی: نامگذاری یک فعل غیراخلاقی با کلمات متفاوت که باعث می شود زشتی آن کمتر شود.‌ مثلاً رهبران نازی کشتار یهودیان را «پاکسازی اروپا» می نامیدند. به جای خیانت Cheat جنسی به همسر گفته می شود «شیطنت کوچولو». در فرهنگ خودمان هم اشتباهات و خطای فردی را با این جمله که شیطون گولم زد تلطیف لغوی می کنیم.

مکانیزم قیاس با نمونه های بدتر: در این روش فرد با مقایسه رفتار خود با نمونه هایی بدتر از سوی دیگران از عذاب وجدان خود کم می کند؛ «بابا! طرف سه هزار میلیارد تومان برده و خورده، حالا شما به هزار و پانصد تومان ما گیر دادی؟»

مکانیزم انتقال مسئولیت: فرد در این حالت مسئولیت را به گردن یک منبع خارجی می‌اندازد یا آن را میان جمع بزرگتری تقسیم می‌کند. در قتل Murder عام "می لای" یک گروه از سربازان امریکایی، پانصد غیر نظامی ویتنامی را شکنجه Torture کردند، مورد تجاوز Rape قرار دادند، کشتند و بدن بعضی‌ها را مثله کردند. وقتی ۱۴ تن از افسران بابت این ماجرا محاکمه شدند مسئولیت را به گردن مافوق انداختند و البته رفع اتهام هم شدند!

مکانیزم انسانیت‌زدایی از قربانی: منطق کلی این روش مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه کیفیت انسانی قربانی بیشتر خدشه دار شود، آسیب رساندن به او سهل‌تر می شود. کاکاسیا خواندن برده ها، کم عقل دانستن زنان و شهروند درجه دو دانستن اقلیت ها، مزاحم خواندن مهاجرین در واقع آماده سازی برخوردهای زشت و خشن با اینهاست.

مکانیزم قربانی مقصر: در این روش خود قربانی مسبب اصلی شرارت قلمداد میشود. کارگرانی که بدرفتاری کارفرما را دلیل دزدی theft خود میدانند، متجاوزی که می گوید سر و وضع قربانی تحریک آمیز بوده نمونه‌هایی ازاین مکانیزم هستند.

تجویز راهبردی

اگر صادقانه بنگریم همه ما در معرض این شش مکانیزم هستیم. هر یک از ما، کم کاری، کم فروشی، حق خوری، بدقولی، خیانت در امانت، دروغ گویی، دزدی، پارتی بازی، تهمت زنی، تخریب شخصیت خود را با همین شش مکانیزم انجام می دهیم. می توانیم برای یک هفته روی رفتارهای خود متمرکز شویم و از خود بپرسیم؛

۱. آیا من در دام شسشتوی اقدامات اخلاقی با تکیه بر هدف غیراخلاقی افتاده ام؟ (هدف وسیله را توجیه و شستشو می کند؟!)

۲. آیا من با دستمالی واژه ها، لغت سازی در دام تلطیف لغوی افتاده ام و دارم برای اعمال غیراخلاقی ام، روکش های زیبا یا قابل تحمل فراهم می کنم؟

۳. آیا من با مغالطه مقایسه، عملا دارم می گویم که چون کسی، زمانی، در جایی از دنیا عمل زشتی انجام داده است پس من هم می توانم و دیگر اشکالی ندارد؟

۴. آیا صرفا اینکه یک مقام بالاتر دستور داده دلیل خوبی برای انجام یک عمل است؟ و هر عمل زشتی را می شود با تکیه به مأمورم و معذور، توجیه کرد؟

۵. در ضمیر ناخودآگاه خودم چه کسانی را انسان تر از دیگران می دانم و چه نژاد یا قبیله ای را در درجه پایین تر از خودم می دانم؟ اینکه تفاوت قایل شوم و برخی را انسان تر بدانم، این سرآغاز شرارت و جنایت است.

مجتبی لشکربلوکیخواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید