دو سوء تفاهم درباره گرد و غبار
رکنا: دو سوء تفاهم رایج درباره طوفان شن و گرد و غبار وجود دارد. اول اینکه این پدیدهها به قدمت خود کره زمین و یک واقعیت زندگی در بعضی قسمتهای زمین هستند، و دومین باور این است که ما مطلقاً هیچ کاری برای آن نمیتوانیم بکنیم!
در یادداشتی به قلم اریک سولهایم معاون دبیرکل و رئیس برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد با این مقدمه نوشت: طوفان شن و گرد و غبار در چند قرن گذشته بارها ثبت و مستندسازی شده و موارد بیشماری از بادهای ویرانگری که شهرها و مسافران را تا سرحد خفگی برده، رخ داده است. سربازان حاضر در صحرای شمال آفریقا در جنگ جهانی دوم از طوفانهایی سخن گفتهاند که رنگ تانکها را از بین میبرده و در مواردی هم، این دیوارهای گرد و غبار ابرقدرتها را به زانو درآورده است. در نتیجه، این پدیده به عنوان یکی از پدیدههای طبیعی چرخه طبیعت کره زمین و یکی از مخاطرات طبیعی منطقههای بیابانی مورد پذیرش قرار گرفته است و بر این اساس، برخی خواهند گفت ما تنها باید قامتمان را استوار نگه داشته و ادامه بدهیم؛ استدلالی مشابه آنچه شکاکان تغییر اقلیم عنوان میکنند که انسان مسئول بروز این پدیده نیست و بنابراین بهتر است تلاش بیهودهای برای بهبود آن نکنیم. اما واقعیت این است که طوفانهای گرد و غبار همانند تغییر اقلیم اقدامات و مداخلههایی را که ما باید درخصوص هر دوی این بحرانهای محیط زیستی اعمال کنیم اخطار میکنند.
علم به ما میگوید که این شرایط بدتر خواهد شد و ما تنها کافی است بازدیدی از جنوب ایران و عراق داشته باشیم و با جوامع بومی در این مورد گفتوگو کنیم تا درباره این یافتههای علمی به قطعیت برسیم. حتی از این بدتر، این پدیدهها در حال گسترش بیشتر به سمت شمال تا تهران از یک سو و تا بالای هلال حاصلخیز در عراق از سوی دیگر هستند، و نیز با تعداد دفعات فزایندهای در حال وقوع در سایر قسمتهای خاورمیانه، آسیای میانه، بخشهای وسیعتری از آفریقا و بخشهایی از ایالات متحده است. این طوفانها همچنین، مواد و ذرات سمی را از چین و شبه جزیره کره با خود حمل میکنند.
این یک مسأله بارز سلامتی است که به صورت عامل بیماریهای تنفسی به آلودگیهای شهری اضافه میشود و بیماریهای مرگباری مانند مننژیت را سبب میشود. اقتصادهای بومی نیز آسیب خواهند دید و نه تنها به خاطر وخامت و شدت هزینههای سلامت، جادهها بسته شده و شهرها به تعطیلی کشیده میشوند، بلکه تأمین غذا به مخاطره افتاده و تولید و بهرهوری نیز متوقف میشود.
شمار رو به تزاید طوفانها، به همراه تغییر اقلیم میتواند برخی قسمتهای کره زمین را به مناطق غیر قابل سکونت تبدیل کند و به عامل دیگری برای بحران جهانی پناهجویان تبدیل شود که هم اکنون هم در مقیاس جهانی بیسابقه است. این مشخصاً پیامی است که من در بخشهایی از عراق و نیز در خلال بازدیدم که به دعوت شهروندان اهوازی در اوایل امسال صورت گرفت دریافتم، زمانی که شخصاً تنفس کردن در ریزگرد را تجربه کردم. این طوفانها همچنین با وارد آوردن خسارات به منابع ضروری برای حیات جوامع آنها را به درگیری و جنگ سوق میدهند. خوشبختانه راهحلهایی در دستان ما وجود دارد. در اطراف دریاچه ارومیه، به لطف تلاشهای دولت پیشرفتهایی صورت گرفته که روند بیابانزایی را متوقف میسازد. در جنوب عراق، ما با مقامات ملی و محلی برای احیای تالابهای زیبای بینالنهرین و اکوسیستم شکننده آن کار کردهایم که منبعی حیاتی برای زندگی جوامع محلی و شهرهای نزدیک آن است.
هفته گذشته من از کویر «کوبوکی» در منطقه مغولی داخل چین بازدید کردم و چیزهایی دیدم که کم از معجزه نداشتند. با مقایسه عکسهای قبل و بعد طی بازه زمانی 30 ساله، تپه شنهای سوزانی را میشد دید که با گسترش کشاورزی به تدریج به سبزی گراییده و عرصههای وسیعی که به مزارع استحصال انرژی خورشیدی تبدیل شده بودند. در آنجا، تهدید به فرصت تبدیل شده و کل منطقه برای رویارویی با آن آماده و مهیا شده بود. از اینرواست که کنفرانس بینالمللی این هفته در تهران و به رهبری ایران در این خصوص تا این اندازه اهمیت دارد.
ما باید دانش - مجموعه عظیم دانش جهانی و تجارب مشترک از مثالهایی از اقدامات موفق را - در مرکز و در رأس فعالیتهایمان قرار دهیم. کاملاً همانند مذاکرات مربوط به تغییر اقلیم، این به معنی انگشت اتهام و سرزنش به سمت همسایگانمان نیست، بلکه درک این واقعیت است که همه از یک هوا تنفس میکنیم و نخواهیم توانست در صورت بروز طوفان ریزگرد به حاشیه امنی بنشینیم. با همکاری با یکدیگر، ما میتوانیم راهحلهایی بیابیم که از سلامت و اقتصادمان حفاظت کند، محیط زیستمان را احیا کند و بقا و حیات خودمان را تداوم بخشد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر