عکس های بازسازی فجیع ترین قتل در خیابان فرشته تهران ! / آقای دکتر برادر دندانپزشک خودش را کشت ! + جزییات دومین دادگاه
حوادث رکنا: با شکسته شدن حکم پزشک سرشناس که با همدستش منشی اش در جنایتی تکان دهنده برادرش را کشته و جسد وی را سر به نیست کرده بود .
آنها برای دومین بار از خود دفاع کردند اما در این جلسه پزشک سرشناس و منشی از انگشت اتهام را به سوی دیگر نشانه رفتند تا از حکم قصاص در امان بمانند.
به گزارش رکنا، اواخر آذرماه سال 1401 زن جوانی به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن همسرش به نام حمید که پزشکی سرشناس بود خبر داد. با این شکایت تحقیقات پلیسی آغاز شد و ماموران در نخستین گام از بررسی ها به اختلاف دنباله دار حمید با برادرش که او نیز یک پزشک سرشناس به نام صابراست پی بردند.
نخستین سرنخ
در تحقیقات مشخص شد صابر به تازگی ساختمان سه طبقهای در خیابان فرشته را بهعنوان مطب اجاره کرده بود اما هنوز فعالیتش را شروع نکرده است. ماموران در مسیر تحقیقات به بازجویی از منشی مطب که مرد جوانی به نام کامران بود پرداختند و وی اعتراف کرد به دستور صابر و با کمک او،در جنایتی تکان دهنده حمید را کشته ،جسد را تکهتکه و کباب کرده اند و و به حیوانات داده اند.
راز جنایت تکان دهنده
کامران 25 ساله که دانشجوی یکی از رشتههای علوم پزشکی است در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل صابر ساختمانی را در خیابان فرشته اجاره کرد. او میدانست که برادرش قصد اجاره مطب را دارد و به من گفت خودم را منشی یکی از دوستانش معرفی کنم و با او تماس بگیرم. من به حمید گفتم برای کلینیک کودکان به دنبال ساختمان هستم. به این بهانه حمید را به ساختمان خیابان فرشته کشاندیم.به محض ورود صابر با اسلحه ساچمهای به او شلیک و بعد به او داروی بیهوشی تزریق کرد. بعد هم حمید را با زنجیر روی یک ویلچر بستیم و به اتاقی واقع در طبقه سوم ساختمان منتقل کردیم.
وی ادامه داد: صابر میخواست از او امضاها بگیرد . برای همین ۳ روز در همان حالت حمید را نگه داشتیم. حدود ۱۰۰ امضا و چک و مبایعهنامه از او گرفت. بعد از ۳ روز گفت که دیگر باید او را به قتل برسانیم.خودش یک رگ دست برادرش را زد و من رگ دست دیگرش را زدم. بعد هم رگ پاهایش را زدیم. وقتی مطمئن شدیم که دیگر نفس نمیکشد مطابق نقشه قبلی جسد را تکهتکه و سپس با چرخ گوشت بزرگی که در مطب بود آن را چرخ کردیم.بخش هایی را کباب کرده و به عنوان غذای حیوانات در سطح شهر پخش کردیم.
به دنبال اظهارات تکان دهنده دانشجوی پزشکی ،ماموران بقایای جسد را میان زغالهایی پیدا کردند که روی پشتبام انباشته شده بود .
ردیابی پزشک سرشناس
با اعترافات این مرد پلیس به ردیابی صابر پرداخت و وی را و در حالی که قصد خروج از کشور را داشت در جزیره کیش دستگیر کرد. وی گفت قصد داشته قاچاقی وارد ترکیه شده و از آنجا خودش را به آلمان برساند .اما برف شدید مانع رفتن او به ترکیه شده و او در جزیره کیش پنهان شده بود.
پزشک سرشناس در اعترافاتش گفت: مدتی قبل تصمیم داشتم در انتخابات مجلس کاندیدا شوم . برادرم بهعنوان اسپانسر مبلغی به من قرض داد اما چون ردصلاحیت شدم در بازپرداخت بدهی ام با برادرم اختلاف پیدا .چند سالی میشد که با برادرم اختلاف مالی داشتیم و او به همین خاطر با من قهر کرده بود. من از اینکه او با من قهر است خیلی ناراحت بودم .او حرف هایی پشت سرم زده بود که خانوادهمان هم حق را به او بدهند. من حمید را دوست داشتم و وقتی به بیماری کرونا مبتلا شد برای او گوسفند قربانی کردم. اما او حتی حاضر نشد پاسخ تلفنم را بدهد.تا اینکه مطب فرشته را اجاره کردم .
وی ادامه داد: من او را به انجا کشاندم تا با هم حرف بزنیم. در آن سه روزی که حمید در مطب بود هرچه میخوردم به او هم میدادم. من به منشی نگفته بوم به برادرم آمپول بیهوشی تزریق کند .روز سوم او گفت هر دو رگ دست برادرم را قطع کرده تا از من اخادی کند.او خودش برادرم را کشت و نقشه سر به نیست کردن جسد را کشید.
با اعترافات تکان دهنده صابر و منشی مطبش برای هر دو آنها به اتهام مشارکت در قتل، اخذ سند به اجبار، جنایت بر میت و سرقت مقرون به آزار کیفرخواست صادر و پرونده آنها به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین دادگاه
در ابتدای جلسه وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و از طرف پدر و مادر حمید برای پسر بزرگشان و همدستش حکم قصاص خواست. وقتی صابر روبه روی قضات ایستاد اتهام جنایت را نپذیرفت و قتل را گردن منشی اش انداخت.
وی گفت: من از کامران خواستم تا با برادرم تماس بگیرد و به بهانه راه اندازی کلینیک دندانپزشکی او را به مطب بکشاند. وقتی حمید به انجا آمد به محض دیدن من شوکه شد.اما کامران او را بیهوش کرد.ما او را روی ویلچر نشاندیم.او از من چک و سفته داشت و من هم میخواستم از او چک و سفته بگیرم.او از 5شنبه تا شنبه در مطب بود. شنبه به او گفتم دیگر کاری با او ندارم و می تواند مطب را ترک کند. حتی به برادرم پیشنهاد دادم اگر می خواهد مادرم را خبر کنم تا دنبالش برود. اما او گفت خودش به خانه می رود.اما همان موقع کامران گفت رگ برادرم را زده و او را کشته است.من از ترسم سکوت کردم و به ناچار در سربه نیست کردن جسد با کامران همکاری داشتم.من اتهام قتل را قبول ندارم.
وقتی کامران روبه روی قضات ایستاد حمید را عامل جنایت معرفی کرد.وی گفت: آقای دکتر خط تلفنی به من داد تا برادرش را به مطب بکشانم. او به محض ورود با اسلحه به برادرش شلیک و او را بیهوش کرد.سپس از او چک و سفته گرفت و رگ او را زد تا جان سپرد.اما حالا به دروغ می گوید من قاتل برادرش هستم.
قاضی درباره چرخ گوشت بزرگی که در مطب قرار داشت از حمید پرسید. که وی پاسخ داد: چرخ گوشت را برای تهیه غذا در میهمانی هایمان خریده بودم.
حکم سنگین
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرک های موجود در پرونده صابر را به قصاص، به خاطر آدم ربایی به 5سال زندان، به خاطر اخذ سند به عنف به 2سال زندان و 74ضربه شلاق و به جرم جنایت بر میت به پرداخت دیک دهم دیه کامل محکوم کردند.
قضات دادگاه کامران را از اتهام مشارکت در جنایت تبرئه و به خاطر معاونت در قتل به 15سال زندان، به خاطر آدم ربایی به 2سال زندان، به خاطر سرقت به 2سال زندان، به خاطر اخذ سند به عنف به 6ماه حبس و30 ضربه شلاق محکوم کردند. وی همچنین به خاطر مشارکت در جنایت بر میت نیز به پرداخت یک دهم دیه کامل محکوم شد.
محاکمه دوباره
با اعتراض صابر به حکم صادره پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و قضات عالی رتبه با طرح ایراد شکلی حکم صادره را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند. به این ترتیب دو متهم بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.در ابتدای جلسه مادر قربانی برای پسرش حکم قصاص خواست اما وقتی صابر و کامران در جایگاه متهم ایستادند انگشت اتهام را به سوی یکدیگر نشانه رفتند .
صابر اظهارات قبلی اش را تکرار کرد و گفت: من فقط می خواستم از برادرم چک و سفته بگیرم.ولی کامران او را روی ویلچر بست و رگ دستش را زد. من که ترسیده بودم ناچار شدم در سر به نیست کردن جسد به او کمک کنم. من قاتل برادرم نیستم و کامران سرخود او را کشت.
وقتی کامران روبه روی قضات ایستاد گفت: دکتر برادرش را کشت اما حالا با دروغگویی سعی دارد قتل را گردن من بیاندازد.دکتر به تنهایی برادرش را بیهوش کرد، از او چک و سفته گرفت و رگش را زد. او نقشه سربه نیست کردن جسد را کشیده بود و مرا مجبور کرد او را همراهی کنم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
ارسال نظر