برای کارگرانِ "هفت تپه"
نه عجب گَرَت نباشد/علی ورامینی
رکنا: علی ورامینی در یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت:
در یکی از ویدیوهایی که از کارگران هفت تپه منتتشر شد، خانم کارگری سخنی را مطرح میکند که از چالشهای بزرگ اصحاب اندیشه و نظریهپردازان است. "ایشان ذکر میکند که شورای عالی کار چهگونه میتواند شرایط کارگر را درک و باتوجه به آن تعیین دستمزد کند؛ در حالی که تجربهای از زندگی کارگری ندارند؟"
بعد از شنیدن این سخن خاطرم به سمت گفتوگو با دوست فاضلی در همین رابطه رفت. دوست ما میگفت اینکه کسی حتما خود باید تجربه شرایطی را داشته باشد تا بتواند برای آن تصمیم درستی بگیرد، توهمی است که از جانب چپها آمده است و در ادامه بیان کردند؛ "مگر پزشک Doctor قلبی که درمان میکند و نسخه میپیچید حتما خودش به بیماری قلبی دچار است؟"
در این قیاس معالفارق یک ناآگاهی نسبت به سیرِ علم وجود دارد. در علوم پزشکی جدید دو بحث بسیار مهم در دنیا در حال پیشروی است. یک اینکه علم جدیدی بهنام "علوم پزشکی انسانی" در حال تدریس است که با تساهل در پی فهم انتزاعی-تاریخی تجربهی بیمار از بیماری است و دیگری که بسیار مهم است؛ تجربه شبیهسازی درد و دیگر حالتهای حسی بیماری برای پزشکان است. در رابطه با شبیهسازی تا بهحال شبیهسازیِ «آنژین»، معلولیت افراد سکتهای و حتی تجربیات ادراکی بیماران زوال عقلی و اسکیزوفرنی را توانستهاند انجام و در دانشکدههای پزشکی آموزش دهند. همهی اینها برای درک بیشترِ طبیب و نوشتن نسخهای بهتر برای بیمار است. این موارد را در آثار "هول کری"، فیلسوف انگلیسی که سالهاست روی فلسفه بیماری کار میکند میتوانید مشاهده کنید.
در فلسفه اخلاق هم مطرح میشود که شما هرچقدر بیشتر خود را بتوانید جای آن دیگری بگذارید بیشتر میتوانید نسبت به او اخلاقی رفتار کنید. این که ما بتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم، بتوانیم رنجها، دردها، محدودیتها و نیازهایش را درک کنیم از دو مجرا میگذرد، یا آنقدر از قوهی تخیل بهرهمند باشیم که بتوانیم خود را دیگری تصور و در کالبد او رنجهایش را درک کنیم و یا تجربهی زیستهی مشابه داشته باشیم. مشخص است که راه اول کیفیتر از آن است که بتوانیم آن را بسنجیم و اندازهگیری کنیم. بهزودی در رابطه با هیچکس نمیتوان نیتخوانی کرد و فهمید که او چهقدر {میخواهد} و چهقدر {میتواند} خود را در جای دیگریای بگذار که در حال نوشتن نسخه برای اوست. اما اگر کارگر در شورای تعیین دستمزد حضور داشته باشد، میفهمد با این حقوق پایه نمیتوان همزمان از پس هزینههای اجاره، آموزش کودکان، تهیه لباس، درمان و ... برآمد.
آنها که با کتوشلوارهای گران قیمت و ماشینهای خارجی به شورای تعیین دستمزد میروند هرگز نمیتوانند درک کنند که تمام شدن حقوق در همان روزهای اول و قرض کردنهای مدام چه بهروز انسان میآورد. احتمالاً هیچوقت فشار روحی و عصبی بیپولی را تجربه نکردهاند که اندازه یک وعده رستوران خود و خانوادهشان را به عنوان حقوق پایه در نظر میگیرند. شاید بههمین دلیل است که در این بحبوحه بسیار کسانی که عنوان نماینده کارگران را در پستهای مختلف یدک میکشند و از این راه ارتزاق میکنند، صُم بُکم به نظاره نشستهاند تا هر غارتگری از آن یگنه دنیا در حالی که مزه خاویار میخورد خود را حامی کارگران شریف و عاجز بداند و از این نمد کلاهی برای خود بدوزد. بهقول شیخ سعدی؛ غمِ حال دردمندان نه عجب گرت نباشد/ که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر