این آخر هفته وقت بگذارید و به پیشنهادیک نویسنده داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» را بخوانید
زنانه حسرت میکشم
رکنا: داستانهای مجموعه «نخ قرمز به جای لبهایش» نوشته زهرا نوری، داستانهای حسرتاند.
داستانهای دریغ. زهرا نوری نویسنده جوان افغان، در این مجموعه یازده داستان گنجانده، که همگی به مسأله زنان میپردازند؛ زنانی که خارج از مختصات زمان و مکان زندگی میکنند. گرچه نوری به خوبی از پسِ فضاسازی اماکن برآمده، اما بینامی، مخاطب را مابین افغانستان و ایران میچرخاند.
نوری اگرچه نخ تسبیح این داستانها را مسائل مترتب به زنان افغان قرار داده است اما رگه حسرت و دریغ در کل داستانها به چشم میخورد. مجموعه با داستان «دلم یک مادر خوب میخواهد» آغاز میشود. داستانی که به زعم من معنایی کنایی را در خود جا داده است. راوی دختر در این داستان حسرت مادرهایی را میخورد که قربان صدقه دخترشان میروند و به خواستههایش توجه میکنند و مقایسهای میسازد با مادرش که کتکش میزند و زبان جز به نفرین برایش باز نمیکند و چه دردناک است اگر مادر را همسان وطن بدانیم.
حسرت مادرخوب، حسرت عشق پایدار، حسرت آزادیهای زنانه، حسرت بلوغ بیدغدغه، حسرت ازدواج و حسرت درک یک زن از سوی دیگر زنان، گوشهای از مجموعه حسرتهای متبلور در داستانها هستند.
نوری، جسارت ورود به دنیای مشکلات زنانه از قبیل بروز نشانههای بلوغ در جامعه مردسالار و مصائب زندگی در دوره قاعدگی را داشته است. گرچه این جسارت تنها منتهی به ارائه گزارش وضع موجود با چاشنی مویه شده است، اما نفس وجود آن در دوره گذار ستودنی است.
این مجموعه اگرچه به جای نمایش موقعیت، در اکثر مواقع به بیان موقعیت میپردازد اما ترکیب نثر، انتخاب کلمات، ضرباهنگ و سلسله اتفاقات، آن را خوشخوان کرده است. قرابت عجیب اصطلاحات افغانها با سبک هندی در شعر، ناخودآگاه در برخی موارد، زبان داستان را به شعر نزدیک میکند. این موضوع در چند داستانی که با زاویه دید دوم شخص روایت میشود، نمود بیشتری مییابد. نقطه اوج این زبان و فضاپردازی شاعرانه در داستان «زیبای سنبله» به چشم میخورد.
اگرچه ثبات لحن و زبان بین شخصیتهای مختلف در جنسیت و ردههای سنی مختلف را میتوان از نقاط ضعف داستانهای نوری دانست، اما یکسانی نوشتار و استفاده مکرر از برخی کلمات، کار را برای مخاطب غیرافغان راحت میکند.
در این میان اگر بود خودداری بیشتر نوری در توضیح سوژههای خود، قطعاً مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» چند پله بالاتر میایستاد و عمق محتوایی بیشتری میگرفت. کوتاه سخن اینکه، نوری با مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» که توسط انتشارات پیدایش منتشر شده است، نوید ظهور داستاننویس افغان خوبی را میدهد؛ داستاننویسی که با تجربه بیشتر و چیرهدستی میتواند، دغدغههای مغفول جامعه زنان افغانستان را روایت کند. پیشنهاد میکنم این کتاب را تهیه کنید و بخوانید.خواندنی های رکنا را در اینستاگرام دنبال کنید
مجتبی تقویزاد، داستان نویس
ارسال نظر